امروز : یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

کمی تا آخر دنیا

«کمی تا آخر دنیا» “قسمت دوّم دوران کودکی” نوشته آزاده دفاع مقدّس محمّدرضا آقامحمّدی از گلپایگان

در و مادرم اهل شهر گوگد از توابع شهرستان گلپايگان هستند . سال ها قبل از تولدم پدرم كه به شغل كشاورزي مشغول بوده به دليل خشكسالي و قحطي جهت كسب كاري به شهر آبادان آمده بود.
کمی تا آخر دنیا

دومین اعزام

دوباره تصميم گرفتم با دوستم علي جان ظاهري به جبهه برويم ، با هم هم قسم شديم كه تا آخر جنگ جبهه را ترك نكنيم
کمی تا آخر دنیا

پایان غم انگیز اولین مأموریت 2

عراق اين آتش را شب حمله به تنگه چزابه نيز اجرا كرده بود طوري كه خاكريزی با چند متر ارتفاع را صاف كرده بود .
برگرفته از کتاب کمی تا آخر دنیا

تخلیه روستای کَسور

من و دوستم كنجكاو شديم تا موضوع را بفهميم. نزديك خانه كه شديم متوجه شديم آن خانه متعلق به يكي از جاسوسان و عوامل عراقي است
برگرفته از کتاب کمی تا آخر دنیا

ماجرای غرق شدن در آب

زمستان بود و لباس گرم پوشيده بودم ( اوركت و لباس زیرگرم)
برگرفته از کتاب کمی تا آخر دنیا

روستای سرهنگیه

در حقيقت ما حالت كمين داشتيم . اين بار جلوتر آمده بوديم تا اگر گشتي هاي دشمن مي خواستند از طريق هور وارد شهربستان شوند آنان را دستگير كنيم .
کمی تا آخر دنیا

مرخصی نیمه تمام

پيرزن يك تخم مرغ آورده بود كه آن را به رزمندگان اهدا كند گفته بود مي دانم قابل نيست ولي مي خواهم نام مرا در صف كمك كنندگان به رزمندگان اسلام ثبت كنند.
تبلیغات