امروز : دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۵/۰۷/۰۳
کد خبر : 78719
چاپ خبر :

«نیما مردی مردستان» (اخوان ثالث) به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

گرامی بداریم یاد نیما را و ارج بشناسیم یادگارهای عزیزش را زیرا که او یکی از بزرگترین نمایندگان هنر و فرهنگ ملی ما، یکی از گرانمایه ترین فرزندان آب و خاک و سرزمین کهن ما، پاسدار شرف و حیثیات انسانی و خدمت گزاری صادق بود.

%d9%86%db%8c%d9%85%d8%a7-%db%8c%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%ac

به گزارش بیان گلپایگان؛ در دوره ی مشروطیّت سیاست روز و حتی خبر عنصر دخیل در شعر شد و نیما بود که به خوبی به این مهم توجه کرد و به کلی عناصر دخیل را طرد کرد و ترک گفت و نمونه های عالی از شعر محض در حد عادی شکل و محتوا به ادب ما ارزانی داشت.

گرامی بداریم یاد نیما را و ارج بشناسیم یادگارهای عزیزش را زیرا که او یکی از بزرگترین نمایندگان هنر و فرهنگ ملی ما، یکی از گرانمایه ترین فرزندان آب و خاک و سرزمین کهن ما، پاسدار شرف و حیثیات انسانی و خدمت گزاری صادق بود. زیرا که زبانه و زبانِ گویای زمانه ی ما و آتش جاودانه ی ما بود.

بیاموزیم از او شکیبایی و بردباری را و شرافتمندانه وفادار بودن به نیکی را و بی ریایی و بی ادعایی را. بیاموزیم از او خشم و خوشی های نجیب را، بیاموزیم از او مردانه به کار بزرگ دل بستن را زیرا او به کار بزرگ خویش مردانه دل بسته بود، زیرا که او مرد بود مردی مردستان … .

از نوادر واقعیات و از منغتنم ترین و سعادت آمیزترین اتفاقات برای سرگذشت شعر فارسی یکی هم این است که استاد ما نیما یوشیج قادر نبوده است با اطمینان قاطع می گویم مقلد باشد و ادای سبکی از سبک های قدیم شعر فارسی را به نحو کامل درآورد.

چه بهتر نیما نتوانست و نخواست تقلید کند. تاریخ ادبیات ما مقلدین چیره دست و پر کار از باب مثل کسانی چون سروش اصفهانی، فروغی بسطامی، جامی و معزّی زیاد دارد که هر یک خون چند دیوان به گردن دارند؛ بسیار می شناسم اما مبتکران و مستقلان انگشت شمارند. اگرچه آثارشان محل برخی بگو مگو ها باشد.

وصال شیرازی، صحبت لاری و قاآنی فراوان داریم ولی جلال الدین بلخی، خیام و سنایی کم داریم. (مهدی اخوان ثالث بدعت ها و بدایع)

و باز همین مهدی اخوان زنده یاد یعنی شاگرد بحق نیما که امانت داریش را بی کم و کاست بلکه بهتر و کامل تر تا پایان حفظ کرد در همان بدعتها و بدایع گوید: “من نیما را برای خود به درستی کشف کرده بودم. قلم برداشتم و دانسته ها، دریافت ها و شناخت های خود را نسبت به او روی کاغذ آوردم که شد سلسله مقالات بدعتها و بدایع”

و چه حرف درست و بدور از تعارف و خالی از ادعایی. اخوان کارنامه ی شعر نیما را مرتب کرد و به آن سامان داد. روان استاد و شاگرد هر دو شاد باد.

اینک تنها به نظر یک نفر از ادیبان معروف این سرزمین درباره ی نیما به اختصار بدلیلی اشارتی می کنم.

زنده یاد سرکار خانم سیمین دانشور همسر زنده یاد جلال آل احمر.

سیمین می گوید:”نیما همسایه ما بود و به خانه ی ما می آمد قبای پیامبرانه ای داشت با موهای سفید و چشم های درشت و سیاهش و حالت طنزی که در قیافه اش بود، شعرهایش را می خواند و جوری می خواند که انگار همه هستی اش را نثارمان می کرد و من چشم می دوختم به شعله های آتش می اندیشیدم که شعرهای آتشناک نیما با آن شعله ها به بام بر می شد. شعر محبوب نیما «در فرو بند» بود. شعرهایش را جوری می خواند که انگار آنها همان آن از دهنش بیرون تراویده اند به گمان من “مرغ آمین” و “پادشاه فتح” دو تا از بهترین شعرهای نیماست ولی راستش خودش خیلی آنها را نمی خواند حتی آنها را از بر نبود.

به گمانم از این جهت که این دو شعر ابهام آمیز بودند مخصوصاً پادشاه فتح و نیما خودش را محتاج به توضیح می دید. وقتی اصرار می ورزیدیم این دو شعر را بخواند از روی نوشته می خواند (منبع: هنر و ادبیات گفت و گو ناصر حریری) ”

به دلیل کثرت نظرات عمداً دانشور را برگزیدم زیرا او و آقا جلال با نیما دوست و همسایه بودند. و اما فهرست وار عرض می کنم نام تعدادی از صاحبان ذوق و اندیشه و محقق که در مورد نیما به کمال سخن گفته اند.

پرتو علوی، نجف دریا بندری، علی دشتی، نصرت رحمانی، منوچهر آتشی، احمد شاملو، دکتر شفیعی کدکنی، استاد محمد حسین شهریار دوست او، سیروس طاهباز، دکتر محمد معین، دکتر خانلری، نادر نادرپور، غلامحسین یوسفی، سعید نفیسی و خلاصه شاگرد او استاد اخوان که یادش به خیر باد.

هر چه بود روستا زاده ای از اهالی یوشج مازندران بود. ساده و صمیمی و با صفا و به خود متکی. بدعت او گشاینده ی راهی خجسته و مبارک در ادبیات غنایی این مرز و بوم و فریاد زمانه اش بود. او شیوه ای را مرسوم کرد که با پایمردی اخوان به کمال رسید و راهی را گشود که ابراز اهداف سیاسی و اجتماعی را آسان کرد و در دوره ای این دگرگونی را ایجاد کرد که در محافل ادبی مورد تمسخر خیلی از ادیبان و شاعران قرار می گرفت. ولی او رسالت و تعهدش را کنار نگذاشت اما دریغ چیزی از مرگ او نگذشت که عده ای راهشان را از او جدا کردند و به هدف متعالی او عنایت نکردند. وگرچه شعرشان به نیمایی معروف است ولی به قول دکتر شفیعی در موسیقی شعر ضد نیمایی هستند.

در این میان یکی دو سه نفر راه او را بی کم و کاست ادامه دادند و ثمرش آثار درخشانی چون زمستان، کتیبه، چاووشی و قصه ی شهر سنگستان م…. امید و خیلی شعرهای دیگر از شعرایی دیگر می باشد که از ذکر آنها خودرای کردم.  باری تکرار میکنم برای اینکه همیشه به خاطر داشته باشیم و افراد مبتدی این نکته را از یاد مبرند نیما وزن را استخوان بندی شعر می دانست و قافیه را زینت شعر، منتها هر کجا ضرورت داشته باشد.

در پایان عرض میکنم روانش شاد و تا مجالی دوباره بدورد

استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

استاد-اشراقی-(1)

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. سماواتی گفت:

    استاد ارجمند اشراقی گلپایگانی…
    مقاله ی موجز و مفید شما را پیرامون نیمای بزرگ مطالعه کردم از اینکه یادی از پدر شعر (نو) کردید خوشحال شدم از این روی ضمن اینکه به شما خسته نباشید میگویم مراتب سپاس خود را به شما و خبر گزاری بیان به خاطر ارا ء ی اینگونه مقالات فرهنگی و ادبی تقدیم میدارم..پیروز باشید..

  2. قاسم اشراقی گلپایگانی گفت:

    مخاطب گرامی
    سماواتی محترم !
    از لطف و نکته بینی شما و محبتی که همواره نسبت به بنده بابت کارهایم دارید سپاسگزارم
    مانا باشید
    با ادای احترام
    قاسم اشراقی گلپایگانی

  3. رضافیروزی گفت:

    ضمن تشکرآزادگی/متعهد بودن وبشجاعت(نترس بودن) از حمله خصوصیات شهریار-نیما-واخوان است(قطعات شعری او در مجموعه زمستان بنام آواز سگها وآواز گرگهای مزحوم اخوان را بخوانید)

  4. قاسم اشراقی گلپایگانی گفت:

    اقای فیروزی
    بله منهم با شما هم عقیده ام وخودم هم سعی دارم این رسم راحفظ کنم وکرده ام ولی بین منطق وآزادگی تفاوت است شما از من چیزی خواستید که قبلن انجام داده بودم
    وازموده را آزمودن خطاست درضمن بنده هم شهریار وهم اخوان را مشناسم ازادگی معنایی بر تر از پیشنهاد شما به بنده دارد
    باری از لطف گاه گاه شما ممنون
    قاسم اشراقی گلپایگانی ۱۲ مهر ۹۵

دیدگاه شما

تبلیغات