امروز : چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۸/۱۳
کد خبر : 35028
چاپ خبر :
سعید بیابانکی

کشتی نجات

امام حسین-عاشورا-محرم

چون روز روشن است که قصدش مصاف نیست
این شاه کم سپاه که بی‌لشکر آمده

***
یاران نظر کنید به پهلو گرفتنش
این کشتی نجات که بی‌لنگر آمده

***
بانگ «فیاسیوف خذینی» است بر لبش
خنجر فروگذاشته با حنجر آمده

***
آورده با خودش همه از کوچک و بزرگ
اصغر بغل گرفته و با اکبر آمده

***
ای تشنگان سوخته لب! تشنگی بس است
سر برکنید ساقی آب آور آمده

***
این ساقی علم به کف بی‌بدیل کیست؟
عطشان در آب رفته و عطشان‌تر آمده

***
این ساقی رشید که در بزم می‌کشان
بی‌دست و بی‌پیاله و بی‌ساغر آمده

***
آتش به خیمه‌های دل عاشقان زده
این آتشی که رفته و خاکستر آمده

***
آبی نمانده روزه بگیرید نخل‌ها
نخل امید رفته ولی بی‌سر آمده

***
ای دست پر سخاوت روشن! گشوده شو
دریوزه‌ای به نیت انگشتر آمده

***
جای شریف بوسه پیغمبر خداست
این نیزه‌ای که از همه بالاتر آمده

***
آن سر، که تا همیشه سر از آفتاب بود
امشب به خون نشسته به تشت زر آمده

***
بوی بهشت دارد و همواره زنده است
این باغ گل به چشمت اگر پرپر آمده

***
بگذار تا دمی به جمالت نظر کنم
هفتاد و دومین گل از خون بر آمده

***
لب واکن از هم ای تن بی‌سر حسین من!
حرفی به لب بیار، ببین خواهر آمده

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات