امروز : شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۴/۳۰
کد خبر : 28485
چاپ خبر :
سروده‌ی استاد قاسم اشراقی پاییز 1363-تهران

بخوان بنام گل سرخ و لاله و شمشاد

به یاد عقاب قلّه‌ی غیرت و شهادت علی محسن اشراقی متولد 1343 و شهادت 1362، منطقه‌ی جُفیر

به یاد عقاب قلّه‌ی غیرت و شهادت علی محسن اشراقی متولد 1343 و شهادت 1362، منطقه‌ی جُفیر

استاد قاسم اشراقیسروده‌ی استاد قاسم اشراقی پاییز 1363-تهران

غزلواره‌ای از زبان پدر محسن عزیز

بخوان بنام گل سرخ و لاله و شمشاد

.

اگر چه داغ تو هرگز نمی برم از یاد
به خواهش تو نمی آرم از درون فریاد

111

تو رفتی و شدی آباد و در دلم زین پس
بِنای حسرت و غم را گذاشتی بنیاد

111

اسیر پنجه ی بد مست پیر هجرانم
خوشا، خوشا تو که گشتی از این قفس آزاد

111

شکوه مستی چشمت حکایتی کم نیست
بخواب مست و بیاسای خانه‌ات آباد

111

به بوی پیرِهَنَت می روم به سر دایم
به گلشنی که تو را برده با نوازش باد

111

به حجله‌گاه تو آویختم گلی از اشک
به عذر آنکه نبودم من و شدی داماد

111

شکست پرده‌ی شک با یقینِ عرفانت
که کوه عشق شکستی به شیوه‌ی فرهاد

111

به نخل باور و ایمان چو شعر روئیدی
کدام چشمه‌ی پاکی به ریشه آبت داد

111

زِ گوشه ی شب تاریک تارهی گویا
قفس شکستی گفتی که هر چه بادا باد

111

عروج روح بلندت به خاکیان گویی
که درس عشق به گلبانگ زینبی میداد

111

هَمو1 که در دل صحرای نینوای ذلیل

شکست نَخوت مستان باده ی بیداد

111

زِ خون پاک دلت در سرای فانی و هیچ

هزار لاله بر آمد زِ خاک و رُخ بگشاد

111

تو رفتی و زِ پیَّت شاخه شاخه گل رویید

بنازم آنکه تو را بود ساقی و استاد

111

فدای خاک تو ای تو محسن، ای عزیز دلم

فروغ اختر2 تابنده‌ام سفر خوشباد

111

صدای نرم تو گوید هماره با «قاسم»

بخوان به نام گل سرخ و لاله و شمشاد

__________________________________

پینوشت:

1-هَمو = هم او

2-اختر: نام مادر شهید

 

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. باران گفت:

    نمی دانستیم استاد عزیز، شقایقی در دل دارند و گوهر تابناکی در خاک، گرمای دست این پدر بزرگوار بر سر ما، باشد تا پلشتی از جانمان برود و عاقبت بخیر شویم.

  2. M.mahsour گفت:

    سلام بر استاد خوبن
    استاد کاری محکم پر مفهوم که برای بنده جای تعجبی ندارد
    مرحبا .بسیار بسیار زیبا و دل نشین بود .

    م.محصور,شاگرد استاد گران قدرم استاد اشراقی عزیز,

  3. قاسم اشراقی گفت:

    با ادای احترام به پیشگاه شما مخاطبان صاحبدل و ارجمندم در سایت خبرگزاری بیان و نشریه‌ی بیان که از بدو همکاریم با این دو رسانه و بعد از درج هر مقاله و یا شعر مرا با تماس تلفنی و ارسال پیامک و نوشتن نظرات محبت آمیز و بزرگوارانه بویژه پس از نشر دو شعرم در سایت با عنوان سلامی به گهواره هستیم و بخوان به نام گل سرخ و لاله و شمشاد، مکرر و با صفا مرا مورد محبّت قرار داده اید؛ اکنون وقت آن رسیده که به حکم وظیفه متواضعانه از اینهمه اظهار لطف شما صاحبان ذوق و اندیشه نه در حدّ الطاف مشفقانتان که هر کلامی در جوابش قاصر است. فقط عرض کنم از شما به قدر محبت‌های بیکرانتان متشکر و سپاسگزارم.
    کامتان شیرین و روزگارتان فرخ باد.
    ارادتمندتان قاسم اشراقی

  4. علی رضا طاهری نیا گفت:

    به حجله‌گاه تو آویختم گلی از اشک
    به عذر آنکه نبودم من و شدی داماد

    سلام و درود راستین بر خالق چکامه های جاوید، مثنوی های شور انگیز و غزل های دلکش، استاد قاسم اشراقی.

    همیشه زنده و جاوید ، در پناه خدا
    همیشه سبز و سرافراز باشی ای استاد…

  5. محمد علی نوری گفت:

    پسر خاله فرهیخته و اندیشمندم
    دست مریزاد انشاالله همیشه پایدار باشی ودعای
    خیر محسن شهید بدرقه راهت التماس دعا علی نوری

  6. رضا فیروزی گفت:

    ناقابلی تقدیم به روح شهیداشراقی وتسلی خاطر پدر بزرگارشان
    چه گویم ای شهیــدان ازجدایی
    شما،رفتیدخوشا رزق خدایی
    دلم تنگ است سبک بالان عاشق
    پرنده تر ز مرغــان هوایــی
    _______________________________-
    قاسم جان تا زنده ام کوچکتم

  7. فرخی گفت:

    بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
    به آشیانه ی خونین دوباره برگردند
    .
    .
    .
    بهار آمده،
    از سیم خادار، گذشته.
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست!
    .
    .
    .
    بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان:
    “حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی”

    شفیغی کدکنی

  8. قاسم اشراقی گفت:

    بسیار خوشحالم که در ستون شعر و نظرات مخاطبی ارجمند به سراغ دکتر شفیعی رفته و از مجموعه ی شعرش به نام در کوچه باغ های نیشابور دو سه خط از شعر دیباچه ی آن عزیز را روایت کرده است. دکتر شفیعی دوست و همدم و همگام شاعر فقید و بی بدیل استاد اخوان بوده و به قول خودش ربع قرن با او زندگی کرده است.
    شعر دیباچه شعریست با قالبی کاملاً نیمایی و حال و هوای عاشقانه و گریزی به مسائل اجتماعی روز یعنی سال 1350 مضافاً به اینکه با تلمیح مصراعی از حافظ (حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی ) ختم شده است.
    برای آگاهی طالبان اینگونه کارها عرض میکنم با برداشت های نادرست انصاف را قربانی نکنیم شباهت چند کلمه در نوشته یا صحبت دلیل تاثیرپذیری نیست. جناب حافظ که آفاق و انفس مسخّر دَم قدسی اوست از تمامی شاعران قبل از خود از فردوسی تا سعدی حتی سلمان و کمال خُجَندی و … بهره گرفته و مقصود خود را عالی و درخشان بیان کرده است. بعنوان نمونه:
    1-حافظ: (از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود)
    2-سلمان: (همچنان مهر توام مونس جان است که بود همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود)
    3-کمال خُجندی: (گر قرار تو بدلها نه چنان است که بود عهد ما با غم عشق تو همان است که بود) «اشتراک در قافیه و وزن»
    این کارها حتی امروز هم در بین شاعران توانا رایج و مرسوم است و اشکالی هم نیست، مهم این است که سروده پیام و فضای قابل تأملی را بوجود آورد و رستاخیزی در واژگان ایجاد شود. در ضمن فضای شعر نیمایی با فضای بسته ی شعر کلاسیک تفاوت دارد.
    و کلام آخر شعر کتیبه ی اخوان را با غزل ناب و عاشقانه یا اجتماعی ابتهاج نباید مقایسه کرد. کتیبه شعری حماسیست و هر کدام هم ارزش خود را دارند.
    شعر زیبا – موسیقی زیبا- نقاشی زیبا و سخنرانی دلنشین ستودنیست سعی کنیم به مفهوم این شعر مولوی عنایت داشته باشیم:
    پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود لاجرم عالم کبودت می نمود
    عینک بدبینی و کج خیالی را برداریم و تفسیر به رأی نکنیم و بیاد داشته باشیم که الله الجمیل و یحب الجمال

  9. زهره روشنی گفت:

    شکست پرده ی شک با یقین عرفانت
    که کوه عشق شکستی به شیوه فرهاد
    درود خدمت استاد بزرگوار. جاوید و ماندگار باشید.

دیدگاه شما

تبلیغات