امروز : جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۳/۱۲/۱۲
کد خبر : 18922
چاپ خبر :
خنده زار

سرویس مدرسه «طنز»

servis2

طرح از خانم خوبرو

این روزا مردم برای اینکه کلاسشون حفظ بشه واذیت نشن با ماشین شخصیشون میرن سر کار. بعضیا هم برای بچه هاشون سرویس میگیرن، بعضیا هم سرویس مدرسه می شن. مثلن دختر همسایه ی ما که تازگیا ازدواج کرده با پول پاتختیش، و یه کمی هم پس انداز، یه پیکان مدل هفتاد خریده و شده سرویس مدارس تا هم توی خونه حوصلش سر نره هم اول زندگی کمک خرج شوهرش باشه.
ساعت شیش صب ماشینشو صد بار استارت میزنه تا بالاخره راه گلوش باز میشه و یه عالمه دود بالا میاره بعد یه رب گاز میده تا ماشینش گرم بشه وحالا کارش شروع میشه؛ در خونه ی هرکدوم از بچه ها یه رب وامیسته. هی بوق میزنه، هی بوق میزنه، همه ی همسایه ها بیدار میشن تا بالاخره بچه ی لوس خابالو با ناز و نوازش مامانش و چهار- پنج تا قاقا لی لی میاد سوار میشه ومادرش دریغ از یه عذر خواهی! وبه همین صورت بچه های دیگه سوار میشن. الان که اول کارشه چهارتا هستن انشاالله اگه کارش را بیفته تا ده تا هم جا داره!
توی مسیر مدرسه بچه ها چسبیدن به شیشه ماشین و هی شیشه را پاک میکنن تا بتونن مناظرتوریستی بیرونو بهتر ببینن اما غافل از اینکه هوای بیرون کثیفه.. «بچه جون شیشه رو سوراخ کردی!!» خبری از برفو بارونم که نیست شکر خدا! اَبرا راست راست رو سرمون رژه میرن و دریغ از یه قطره بارون سیاه! انگار ابرا هم این روزا به فکر خودشونن و اقتصادی فک میکنن!
توی خیابون سرعت ماشینا هر لحظه کمتر میشه و تعدادشون بیشتر، تا جایی که ماشینا تکیه میدن به هم و ترافیک آغاز میشه! حالا این وسط یه آقای زرنگم پیدا میشه ومثل دیوانه ها میپره جلو و یه گره کور ایجاد می کنه
«که صد عاقل در او حیران بمونَن!»
راننده ی پشت سریِ دختر همسایه هم، وقتی می بینه راننده جلوییش خانومه فک میکنه همه ی این بدبختیا بخاطر رانندگی بدِ خانوما ست! و سرِشا یه متر از ماشین میندازه بیرونو فحش… که نه!! حرفای متمدنانه تر، مثلِ بابا تو رو چه به رانندگی برو پشت ماشین لباس شویی بشین و از این حرفا! بچه ها هم سرشونو مثل ماهی چسبوندن به شیشه وانگار کلاس درسشون از حالا شروع شده باشه، نکته ای را برای یادگیری از قلم نمیندازن! دختر بیچاره هم که هول شده سرشو می کنه تو یقشو صد بار خاموش میکنه، روشن می کنه، خاموش می کنه، روشن می کنه…
تا بالاخره فرشته ی نجات راهنمایی و رانندگی از راه میرسه و اول یه نسخه ی شفا واسه خانوم می پیچه وبعد هم، پازل به هم ریخته را راست و ریس می کنه!
وراه باز میشه و دختر همسایه میزنه تو سر گاز و دنده و تا مدرسه به کار خشونت آمیزش ادامه می ده و بالاخره میرسه، و بچه ها رو میندازه تو مدرسه و دست به فرمون، تکیه میده به صندلیو اوووووف یک نفس راحت میکشه!

نوشته ی شهلا خوبرو

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات