امروز : جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۳/۱۲/۰۸
کد خبر : 18640
چاپ خبر :
به خامه ي استاد قاسم اشراقي

رفیع الدین لُنبانی

پیش و پسی بست صف کبریا

پس، شعرا آمد و پیش انبیا

«نظامی گنجوی از مخزن الاسرار»

همان گونه که در مقالات قبل عرض کرده ام، هدف منِ بنده از نوشتن این سلسله مطالب و معرفی شاعرانی دور از اذهان، به دو دلیل می باشد: اول به دلیل شناساندن شیوه ی سرایش آن ها، که برای ادب دوستان حائز اهمیت است. و دوم، به دلیل غُربت و گُم یادیِ آن ها، معرفی و پرداختن به آن بزرگواران را کاری صواب و روا دانسته ام. اما از طرفی حوصله ی نشریه برای این که مطلب رابه صورت تحقیقیِ صرف و موشکافانه عرضه دارم اندک است بنابراین کوشش من در حدّی ست که مخاطبان ارجمند را به تأملی در احوال و زندگی بزرگان ادب آن هم به اختصار سوق دهم تا با ذکر منابع مربوط، شیوه ی مطالعه و تجسس و تحقیق مرسوم شود. در این راستا سعه ی صدر عوامل نشریه، چونان گذشته مشوّق این جانب خواهد بود، تا هر بار بهتر از پیش میهمان ذوق و اندیشه ی شما گرامیان باشم.

باری، نوشته ی این نوبت نگاهی ست کوتاه به شاعری از خطه ی اصفهان و محله ی «لُنبان» به نام استاد رفیع الدین لنبانی، که در نیمه ی قرن 6 ه.ش. می زیسته است. مع ذالک غبار زمان چهره اش را پوشانده است و همین موضوع مرا گفت تا به طور گذرا یادی از او نمایم. رفیع الدین لنبانی در قرنی زندگی می کرده است که سبک عراقی درحال شکل گرفتن بوده و شاعران از سبک خراسانی اندک اندک فاصله می گرفته اند و در حجم غزل و قصیده، ظرایف و آرایه های زیبا که از شاخصه های سبک عراقی ست شایع و رایج می شده است. همین ویژگی از مختصات شعری رفیع الدین بوده که انصافا در حد کمال و با توانایی تمام، طبع آزمایی کرده که در قصاید و غزلیاتش کاملا مشهود است.

در مورد تاریخ تولد رفیع، اتفاق قول نیست لذا او را متولد 550 و یا 555 دانسته اند، اما به نوشته ی تقی الدین کاشی وفاتش به سال 630 ه.ش. واقع شده است که قرین به حقیقت است و شایعه ی جوانمرگ شدنش بیش از افسانه ای نیست. در هر صورت دکتر صفا در تاریخ ادبیات ضمن این که به تاریخ دقیق تولد رفیع الدین اشاره ای نمی کند او را شاعر قرن 6 می نامد و اظهار می دارد:

رفیع الدین در غزل به شیوه ی عراقی، استاد بوده و رباعی را به خوبی می سروده است و البته در دیوانش قصایدی هم آمده که از تسلط او در این نوع شعر حکایت دارد.

دکتر محمد هویدا در مقدمه ی دیوان رفیع الدین لنبانی می گوید؛ رفیع برادری داشته به نام امام کامل الدین، که از دانشمندان زمان خود بوده و به عربی شعر می گفته و عجیب اینکه بیشتر در شهر زیبای گلپایگان مقیم بوده است “که جای تامل می باشد”

از آن جایی که به علت کمیِ جا، نمی توانستم از قصاید رفیع الدین استفاده نمایم لذا برای نمونه یک رباعی و سه بیت از یکی از غزلیات ایشان را پایان بخش این نوشته ی کوتاه می کنم.

 

 

 

 

رباعی:

مستیّ من از جام لب توست هنوز

شادیّ دل از نام غمِ توست هنوز

در دامن عافیت، کشیدن نتوان

آن پای که در دام غم توست هنوز

غزل:

شبی خیال رخت را به خواب می جستم

زجام لعل تو خود را خراب می جستم

یکی ترانه به آوازکی خراشیده

میان زخمه ی چنگ و رباب می جستم

خیال چهره ی تو هم بدیدم اندر چشم

شبی ز بس که تو را اندر آب می جستم

 

منابع:

1)تذکره ی آتشکده

2)تذکره ی روز روشن

3)تاریخ ادبیات دکتر صفا / جلد 2 / ص 846

4)لباب الالباب محمد عوفی

5)ریحانه الادب

6)دیوان جمالدین عبدالرزاق اصفهانی / که با رفیع مراودت، و به قولی نسبت سسبی و نسبی هم داشته است.

___________________________________________________

استاد قاسم اشراقی

به خامه ی استاد قاسم اشراقی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. تهرانی گفت:

    با درود/بنده از تهران پیگیر نشریه بیان از طریق سایت اینترنتی هستم و از آنجا که اصالتا ریشه در آن آب و خاک دارم بطور مستمر مطالب را دنبال میکنم/بنده بسیار خرسندم که در شهر اجدادی من ادیبی چون حضرت استاد قاسم اشراقی حضور دارند و از آنجا که با شعر و ادبیات آشنایی دیرین دارم اشعار ایشان را نیز گه گاه مطالعه نموده ام/بار ادبی ایشان قابل توجه و تامل بوده و تسلط این استاد معزز در زمینه های مختلف شعری و ادبیاتی کاملا منحصر به فرد و مثال زدنیست/البته آنجا که ایشان و آثارشان خود گویای همه چیز است جایی برای صحبت و قضاوت حقیر باقی نمیماند/مطلب راجع به رفیع الدین لنبانی را مطالعه کردم و بسیار لذت بردم/خوشحالم که از خرمن علم این استاد بزرگ توشه ای برداشتم/برای ایشان از درگاه ایزد متعال آرزوی سلامتی و طول عمر دارم/سپاس

  2. ناشناس گفت:

    با سلام/بنده مدتها افتخار شاگردی جناب استاد اشراقی را داشتم/ایشان که مکتب ادبی عباس فرات و اخوان ثالث فقید را درک کرده و روزگارانی نیز مسئولیت انجمن ادبی سقز کردستان را عهده دا بوده اندقطعا منشا خیر و برکت برای جامعه ادبی گلپایگان هستند.برای این استاد فرزانه آرزوی توفیق دارم و شعری را که خود سروده ام به ایشان تقدیم میکنم/باشد تا مقبول افتد/ درود دریاب این چکاوک عاشق را دریاب با نگاه پر از مهری در من زلال عاطفه جوشانست دارد هوای کوی پریچهری دریاب تا دوباره جوان باشم من تشنه نگاه توام دریاب در غربتم تلالو معنا باش با من بساز خاطره ای نایاب دریاب این چکاوک عاشق را هرچند در نگاه تو خشکیدم دریاب تا دوباره شوم بیتاب دست طلب بسوی تو یازیدم من پای تا بسر همه احساسم دارم هوای عشق ترا در سر بی تو تمام خاطره هایم سوخت شد لاله های باغ دلم پرپر

دیدگاه شما

تبلیغات