امروز : جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۳/۱۱/۱۲
کد خبر : 16857
چاپ خبر :
پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان

«تاملی در احوال علامه اقبال لاهوری»

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم
موجِ ز خود رفته ای نیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم گر نروم نیستم

این بیت از شاعری ست مسلمان و متعهد، متعلق به شبهه قاره ی هند و از تبار برهمنان. او این دو بیت را در جواب نظمی از «هایتریش هاینه» شاعر نامدار آلمانی سروده با نام «زندگی و عمل»

الف)زندگی اقبال
اقبال در روز 18 آبان 1256 ه.ش. برابر با 1877 م. در سیالکوت از بلاد پنجاب هند از مادری به نام «امام بی بی» که سخت به قرآن و اسلام دلبسته بود و پدری به نام «شیخ نور محمد» – با همان روحیه – دیده به جهان گشود. او بعد از طی تحصیلات مقدماتی در مکتب و مدارس هند به سال 1950م. از هند به لندن رفت و در دانشگاه کمبریج برای ادامه تحصیل رشته ی فلسفه را برگزید و در همان جا با مستشرق صاحب نام «ادوارد برُون» و «دکتر نیکلسون» مولانا شناس، آشنایی- و درنهایت- دوستی و صمیمیت پیدا کرد. اقبالِ سخت کوش، پس از دریافت درجه ی لیسانس از«کمبریج» و ثبت نام برای دریافت مدارک رشته ی حقوق و همچنین جهت تکمیل مطالعات فلسفی خود به آلمان رفت و در شهر «هایدلبرگ» مقیم گشت و در همین سال ها بود که با نوشتن «رساله ی سیر حکمت در ایران» درجه ی دکترای خود را از دانشگاه «مونیخ» آلمان کسب کرد. اقبال مسلمانی روشنفکر و آگاه بود و توفیق بلاد اسلامی را در اتحاد و وحدت کلمه می دانست و این معنا در آثار منظوم او به خوبی آشکار است. همان چیزی که در قرآن مجید هم آمده و به آن تاکید شده «وعتصموا بحبل الله جمیعأ ولاتفرقوا».
ب) مکتب اقبال
اقبال با فراگیری زبان پارسی و شناخت شعرای ایران زمین تا آن جا به مولانا دل بست که به مولانای هند معروف شد. به طوری مثلا در مثنوی «اسرار خودی» بیتی دارد که به طور کامل از مولوی ست؛ (خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران) و در مثنوی «رموز بی خودی» هم نمونه هایی هست که تاثیر مولوی را در اقبال ثابت می کند. که برای رعایت حوصله نشریه و مخاطبان ارجمند از ذکر آن ها خودداری می کنم.
اقبال در غزل پیرو حافظ است. برای شاهد گفته مان به مقایسه ی دو بیت زیر از حافظ و اقبال بسنده می کنیم؛

حافظ؛ خیز و در کاسه ی زر آب طربناک انداز
پیش از آنی که شود کاسه ی سر، خاک انداز
اقبال؛ ساقیا بر جگرم شعله ی نمناک انداز
دگر آشوب قیامت به کف خاک انداز

همان گونه که پیشتر عرض کردم اقبال در عرفان پیرو و مرید مولاناست و در مثنوی همان بحر عروضی مثنوی های او را سامان داده است همچنین او در دوبیتی هایش شیوه ی باباطاهر را به کار می گیرد اما با این همه اقبال دارای مکتب و سبکی منحصر به فرد است و تنها حکیم ناصر خسرو علوی در ایران همتای اوست.
ج) آثار فارسی اقبال
1- اسرار و رموز2- گلشن راز که با جزوه ی بندگی نامه به زبور عجم معروف است 3- پیام مشرق و میِ باقی 4- جاوید نامه که اهل فن آن را با «کمدی الهی» دانته و قصه ی ویرژیل Vir-gile شاعر چند قرن قبل از او مقایسه کرده اند 5- پس چه باید کرد ای اقوام شرق!؟ 6-مثنوی مسافر که یادگار سفر او به افغانستان است 7- ارمغان حجاز
و سرانجام این نابغه ی پارسی گوی مسلمان که خودباوری در برابر بیگانگان را در تمام زندگی سرلوحه تلاش خود قرار داد در یکم آوریل 1938م. روی از عالم خاک برگرفت و به دیار باقی شتافت و پیکر او به حرمت تمام در مسجد پادشاهیِ لاهور به خاک سپرده شد. در خاتمه ضمن آوردن چند بیت غزل علامه باید گفت در نوشتن این مقاله جانب خلاصه گویی مراعات شده تا جایی که دانش آموزان و جوانان و علاقمندان با عنایت به آثار این شاعر نامدار، اطلاعات کافی را دریافت کنند.

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حُسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
خبری رفت ز گردون به شبستان ازل
حذری پردگیان پرده دری پیدا شد
آرزو بی خبر از خویش به آغوش حیات
چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد…

والسلام علی عبادالله الصالحین

استاد قاسم اشراقی عضو انجمن ادبی فانوس

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. ع.طاهری نیا گفت:

    دست مریزاد استاد… سپاس.

دیدگاه شما

تبلیغات