امروز : دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۳/۰۲/۳۱
کد خبر : 2581
چاپ خبر :

مناظره دو کلاغ

کلاغی روی شاخه آشیان کرد
برای مدتی آنجا مکان کرد
چو شد آماده بَهرَش آشیانه
دِلش بِگرفت روز و شب بهانه
درون آشیانه ناله سر داد
کلاغان را زِ وضع خود خبر داد
مهیا چونکه گردید آشیانه
کلاغی بَهر دیدن شد روانه
چو دید آن لانه را دلشاد گردید
به کار و بار او یکباره خندید
بِگُفتا رنج و زحمتها کشیدی
از این شاخه به آن شاخه پریدی
که تا این لانه را آماده کردی
ولی فکرِ کلاغ ماده کردی؟
چه خوش باشد که با این رنج بسیار
نِمایم بهر تو پیدا یکی یار
سپس بایکدگر پرواز کردند
برای یافتن،پر- باز کردند
بِرَفتَندی به باغی خواستگاری
که گیرد همسری او یادگاری
کلاغ خوشگلی پیدا نمودند
گره از مشکل او وا نمودند
به گِرد هم دو سه ساعت نشستند
قرار عقد را آنجا ببستند
زِ مهریه سخن آغاز کردند
درِ صحبت به گفتن باز کردند
بگفتا مهر من باشد زَرُ و سیم
که تا گردم به فرمان تو تسلیم
بگفتم شد اجابت گفته هایت
بریزم هر چه را دارم به پایت
تو هم وزنم بباید سکّه ریزی
به پایم هرچه می خواهی بریزی
بگفتا لانه و مسکن تو داری
بگفتم با دوصد غمزه که آری
بگفتا مهر من کن کلّ خانه
بگفتم مال تو این آشیانه
بگفتا که جواز شهرداری
گرفتی:گفتمش جانا که آری
بگفتا می شوم من همسر تو
بگفتم بنده هستم نوکر تو
خلاصه آن دو با هم یار گشتند
انیس و مونس و غمخوار گشتند
پس از چندی شبی دعوایشان شد
بدور از آشیان مأوایشان شد
تقاضای طلاق او ناگهان داد
به اجرا مِهر خود ناچار بنهاد
گرفت او مِهر خود با آشیانه
نمودش سکته آن همسر شبانه
خبر آمد که سکته همسرت کرد
تُرا بی یار و هم بی یاورت کرد
بگفتا من غمی در دل ندارم
کلاغ دیگری شد خواستگارم
الهی آشیان بادا حرامت
نباشد زندگی دیگر به کامت
مواظب باش «طالب» در زمانه
که افزون گشته سکته مخفیانه
_______________________
سروده طالب گلپایگانی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات