امروز : دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۲/۰۴/۱۶
کد خبر : 240
چاپ خبر :

مصاحبه اختصاصی بیان

شهدا شرمنده ایم

وقتی به ورودی شهر وارد می شوی میبینی جاهایی تابلویی زده شده است به شهر شهید پرور . . . خوش آمدید. وقتی وارد آن شهر می شوی ناخود آگاه چشمانت دنبال اثری از آن شهدایی که اول ورودی شهر از پرورش آنها در آن شهر زده شده می گردد.
ولی افسوس و صد افسوس که اثری نیست که نیست.گویا عصر ؛عصرغربت لاله هاست ،ظاهراً این جا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید،گویا یادمان رفته است که هر چه داریم-بله هر چه داریم-از صدقه سر جانفشانیهای شهداست. شما را به خدا این حرفها و نوشته ها را شعاری و کلیشه ای نبینیم و نخوانیم.کمی فکر کنید این ها واقعیتهای فراموش شده جامعه ما هستند.
چرا کسی سراغ مزار شهدای مفقودالاثر را نمی گیرد؟
چرا کسی نمی پرسد جسد مطهر شهید محمدتقی توکل که در عملیات آزاد سازی خرمشهر مفقود شد کجاست؟
یادمان رفته گردانی را که همگی سربند یاحسین(ع)بسته بودند و شهید شدند کجاست؟
آیا جوانان ما که امروزه اسم ورسم بازیگران و قهرمانان خیالی وپوشالی فیلمها را می دانند ؛ آمار جدیدترین ورژنهای موبایل و نرم افزارو آخرین مدلهای مو ومد لباس را بلدند و پیگیر جدیدتر آن هستند ، از شمار شهدا و سرداران شهید شهرشان که قهرمانان واقعی زمانه ما وشهرمان هستند خبر دارند؟
چرانمی دانیم شیمیایی چیست؟ زخم ها و تاول های آزار دهنده آن چقدر دردناک است؟ چگونه میتوان با درد آن زیست؟
آیا گردان حنظله را یادمان رفته که چگونه روزها تشنه و زخمی در محاصره بودند ومظلومانه با لب تشنه به دیدار مولا و مقتدای بی سرشان امام حسین(ع) شتافتند؟
آیا از تن و بدن شهید سیروس فتحی جوان 19ساله ای که یک نفری معبر عبور صدها نفر از میدان مین شد، نباید خجالت کشید؟
آیا فردای قیامت جوابی برای این سؤالها و صدها سؤال دیگر داریم؟
از جوان 19ساله ای یاد کردم که به تنهایی با جان فشانی ونثار خون خود، از قتل عام شدن گردانش جلوگیری کرد .
بخوانید:
بهمن ماه سال 1361،شبِ عملیاتِ والفجر مقدماتی، رد کردن یکی از گردان های «تیپ امام حسن مجتبی(صلوات الله علیه»)، از معبری که از میان میدان مین، تا پشت سیم خاردارهای می رسید، بر عهده ی «سیروس فتحی»، از تخریب چی های زبده ی این تیپ بود. قرار بود همزمان با شروع «تک»، سیروس با «اژدربنگال» سیم خاردارهای حلقوی را بشکافد و بچه ها به خط بزنند. سیروس «اژدربنگال» را جا داد میان حلقه های سیم خاردار، اما هر چه گشت، کیسه ی «ماسوره» را پیدا نکرد. زمان به سرعت می گذشت و تا چند دقیقه ی دیگر، باید راه نیروها به سمت جلو باز می شد . «سیروس فتحی» بعد از آن که از پیدا کردنِ ماسوره های «اژدربنگال» نا امید شد، رفت کنار بی سیم چی و گفت با «مرتضی رنجبر» تماس بگیرد . آن شب، «مجید شمشکی» فرمانده ی گردان تخریب بود و «مرتضی رنجبر» معاونش. «سیروس»جریان را به «رنجبر» گزارش داد و کسب تکلیف کرد. در آن لحظه ی حساس، کاری از دست مرتضی برنمی آمد. فقط گفت:
« سیروس جان! جان بچه های مردم دست توئه. از هر راهی که به نظرت می رسه، بفرستشون جلو. رمز رو که بگن، پشت سیم خاردار به دام می افتید. گردان های چپ و راستتون هم می رن جلو و پهلو می دن به دشمن. اون بچه ها امانت هستن دستت. یه کاری بکن»
سیروس با شنیدن صدای انفجار و تیراندازی از اطراف، متوجه شد که عملیات آغاز شده و دیگر زمانی ندارد. بلافاصله، ماسوره ی تارنجک چهل تکه ای را که همراه داشت باز کرد و با بعد از چند ثانیه کلنجار رفتن، آن را در جای ماسوره ی «اژدربنگال» جا انداخت. حالا دیگر «اژدربنگال» به راحتی عمل می کرد و راه نیروها به سمت جلو باز می شد، فقط یک مسئله وجود داشت. ماسوره ی «اژدربنگال»، فتیله ای بود . بیست ثانیه فرصت می داد تا نفرات از آن فاصله بگیرند، اما ماسوره ی نارنجک، در عرض چهار ثانیه عمل می کرد و زمانی برای گریز و جان به در بردن
نمی داد. هیچ کس نمی دادند، «سیروس فتحی» تخریب چی 19 ساله ی «تیپ امام حسن مجتبی(صلوات الله علیه)»، وقتی ضامنِ ماسوره ی نارنجکی را که به «اژدر بنگال» بسته بود، کشید، دستش لرزید یا نه. فقط چهار ثانیه بعد، انفجارِ «اژدربنگال» راه را باز کرد و نیروهای گردان، از کنار جسم پاره پاره ی سیروس، به خط دشمن زدند.
خب بپردازیم به شهرمان گلپایگان
درشهرستانمان گلپایگان اگر از بسیاری از مردم و مسئولین بپرسید که گلپایگان چند شهید در راه اسلام وانقلاب داده است به نظر آیا می توانند تعداد دقیق آن را نام ببرند؟ آدرس چند خانواده شهید را بلدیم؟
به راستی چند خیابان ،کدام میدان،کدام عکس وتمثال به نام مبارک حضرات شهدا در ورودی و داخل شهرستان و جود دارد؟
در بعضی از کوچه ها هم که مزین به نام مبارک شهدا بود،بعدها و در دورانی که به همه مقدسات دینی حمله و توهین شد،دورانی که شهید و شهادت وشهادت طلبی به خشونت و خشونت طلبی تعبیر شد!!کوچه هایمان به بوستان و گلستان 1و2 و… تغییر نام داد.
آنهم از نام گذاری میادینمان!!میدانی که مزین به نام مبارک جان جانان حضرت ولیعصر (عج)ولی اندک اثری از نمادی در خور نام نیست.
بگذریم که نگفته ها بسیار است.
حال در این میان پیدا می شوند سینه سوختگانی که از نزدیک شاهد جانفشانیهای این بزرگ مردان آسمانی بودند،یادگارانی از دوران عشق و اخلاص و دلدادگی،همچنین کسانی که شاید سنشان به آن دوران قد ندهد ولی خود را مدیون شهدا می دانند و آمده اند تا بار دیگرتلاش کنند نام ویاد و عطر شهدا را در شهرستان با مدد خود شهدا با وجود تمام مشکلات و سختی ها و حرف و حدیثها !! بگسترانند.
یکی از پیگیرترین نهادها در مورد موضوع فوق،فرماندهی و اعضای سپاه ناحیه گلپایگان می باشد و این عزیزان مدتهاست که علم داری این موضوع را بدست گرفته تا بتواند در حد توان احیاگر نام ویاد شهدا گردد ودر این راه تلاشهای بسیاری را انجام داده اند،لذا دوهفته نامه بیان در مصاحبه ای به پای صحبتها و درد دلهای فرمانده ناحیه شهرستان گلپایگان جناب سرهنگ علیشاهی نشسته که آن را به سمع و نظر خوانندگان محترم بیان می رساند امید است شهدا از یادهای ما به متن زندگی ما برگردند.انشاا…
– سپاه ناحیه گلپایگان مدتهاست که از این موضوع یعنی عدم وجود تمثال مبارک شهدا در ورودی های شهرستان همچنین در داخل آن رنج می برد؛از اینکه هیچ نام و نشانی از شهدا و سرداران شهید شهرستان در هیچ جای شهر نیست.لذا جلسات مفصلی در ناحیه گرفتیم؛چراکه باید به یک اشرافیت کامل می رسیدیم ،خب باید بررسی می شد که برای نصب تمثال شهدا در ورودی های شهرستان چه کار کنیم . مشورت هایی هم از افرادی که درکارهای تبلیغاتی فعالیت داشتند ،گرفته شد و برآورد هزینه هاو طرح ها انجام شد.پس از آن ، کار را شهرستانی کردیم و سه جلسه با مسئولان شهرستان برگزارشد و در آنجا مطرح شد که الان انقلاب ما 35ساله شده؛چرا نباید تصویر یک شهید در شهرستان باشد؟چرا نباید نسل های بعد قهرمانان ملی شان را بشناسند؟وجود عکس شهید ،خود امر به معروف است. ما به شهدا مدیونیم.ما پیشنهاد دادیم که طبق برآورد ما تابلو هایی با ابعاد هشتاد در صد سانتی متر برای تمام شهدای شهرستان، مبلغی درحدود 50 میلیون تومان می شود که ابتدا نیمی از هزینه ها و سپس تهیه ی تمام هزینه های آن را با همکاری یکی از دستگاه های دولتی شهرستان تقبل کردیم. قسمتی از آن را هم یکی دیگر از دوستان بسیجی و مبلغ زیادی از آن را هم خانواده ی یکی از شهدا تقبل کرد.با تمام این تفاسیر متأسفانه ما پاسخ هایی دریافت کردیم که جای بسی تأمل دارد.مثلاً به ما گفتند ما می خواهیم مثل تهران و اصفهان از بیلبورد های (تابلو) بزرگ استفاده کنیم و به صورت خیلی زیبا و به شکلی که به چشم بیاید تبلو ها را نصب کنیم. نکته ی قابل تأملش اینجاست که قیمت هر کدام از این تابلو های پیشنهادی بین 12 تا 25 میلیون تومان است.که هزینه ی کل تهیه و نصب این تابلو ها مبلغی بیش از 4 میلیارد (برای تابلو های 12 میلیونی) و 9 میلیارد ( برای تابلو های25 میلیونی) تومان می شود. و این در حالی است که بودجه ی فرهنگی شهرستان در طول یک سال مبلغی ناچیز است؛ که شامل کل برنامه های فرهنگی و مذهبی و ملی سال است. که خب این یک کار نشدنی است[به نوعی یعنی این کار منتفی است.عده ی دیگر گفتند نصب تابلو ( تمثال مبارک شهدا) اِلِمان (نماد) شهری را به هم می زند.[ این در حالی است که المان در چارچوب سبک ها ، روشها ، عقاید و اعتقادات یک اجتماع شکل می گیرد.]
پیشنهاد موزه ی شهدا را دادند ، خیلی هم خوب است؛حتماً باید آثار شهدا در جایی متمرکز شود و از آن نگهداری کرد.آیا صرف موزه کافی است؟ ما که 35 سال است آنها را به موزه ی یادها سپرده ایم! ولی آیا جای تمثال شهدا را می گیرد؟ آیا تأثیرگذاری آن به اندازه ی تمثال شهدا در ابتدا و داخل شهر می رسد؟
گفت فحشا در کجا آید پدید؟ گفتمش در کوچه های بی شهید
بی شهیدانند بی سوز و گداز بر سر سجاده ها بی نماز
نصب تمثال شهدا در ابتدای شهر، خود بازدارنده است.
عده ای هم که مستقیم از شهدا ارتزاق می کنند گفتند یک کار هایی داریم انجام می دهیم!!
عده ای هم نگران ترافیک شهر بودند که وجود تمثال باعث حواس پرتی رانندگان می شود و مشکلات ترافیکی بوجود می آورد.[ نکته ی جالب اینکه تابلو های پر زرق و برق تبلیغاتی در خیابان های شهر مشکل ترافیکی ایجاد نمی کند!]بگذریم … جمعی از دوستان برای روستای تیکن ؛ به عنوان روستایی که در مقیاس جمعیت بیشترین شهید استان اصفهان را با 28 شهید داراست ، پیگیر هستیم. و إن شاء ا… تلاش می شود در هفته ی اول مهر که یادواره ی شهدای روستای تیکن است از آن رونمایی کنیم.
به هر حال ما امیدواریم که إن شاءا… منتخبین جدید شورای اسلامی شهر که به حمد ا… اغلب از چهره های ارزشی و انقلابی هستند بتوانیم در جهت حفظ و نشر ارزش های انقلاب استفاده کنیم. گزارش از مهدی وحیدی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات