امروز : شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۴/۰۷
کد خبر : 26629
چاپ خبر :
برگرفته از کتاب کمی تا آخر دنیا

تخلیه روستای کَسور

اهالی نفوذی و عوامل عراقیها پیوسته اخبار و اطلاعات نظامی را در اختیار عراقیها قرار می دادند لذا دستور تخلیه اهالی روستا از اهواز صادر شد و ما موظف شدیم به همراه برادران ژاندارمری به اهالی روستا اعلام نمائیم تا ظرف مدت ده روز روستا را تخلیه نمایند . روزها در روستا گشت می زدیم و به اهالی اعلام می کردیم هر چه زودتر روستا را تخلیه کنند. یک روز من و دوستم در روستا مشغول گشت زنی بودیم که به یک منزل مشکوک شدیم. ضمن اینکه من و دوستم به فاصله زیادی از مقرمان دور شده بودیم .
افراد زیادی در آن خانه تردد می کردند . عده ای می رفتند و پس از مدتی برمی گشتند . من و دوستم کنجکاو شدیم تا موضوع را بفهمیم. نزدیک خانه که شدیم متوجه شدیم آن خانه متعلق به یکی از جاسوسان و عوامل عراقی است . او از عراقیها پول گرفته بود و داشت آن را بین افرادشان توزیع می کرد.
وقتی ما را دیدند ابتدا با اصرار می خواستند ما را به درون منزل ببرند و نقشه قتل ما را داشتند ولی ما از رفتن به منزل امتناع کردیم .الحمدالله هر دو هم مسلح بودیم . کم کم دور ما را گرفتند و ما به محاصره آنها درآمدیم . همگی زیر لباسهای عربی و اورکتهایشان سلاح داشتند .
لحظات حساس بود و تصمیم گیری سخت . هم ما و هم آنها آماده درگیری و تیراندازی بودیم . در همین اثنا بود که قایق گشتی بچه های ژاندارمری از راه رسید . با آمدن قایق گشتی روحیه گرفتیم و دور ما خلوت شد.عده ای از آنها فرار کردند ولی صاحبخانه که عامل اصلی بود به همراه دو نفر دیگر را دستگیر کردیم و همراه مقادیر زیادی دینار عراقی و سلاح توسط دو قایق دیگر که از مقر به کمک ما آمده بودند به مقر منتقل نمودیم .
روستا کم کم خالی از سکنه می شد هر روز ماشین از اهواز می آمد و اهالی روستا و اسباب و اثاثیه های آنها را به اهواز می برد.
وقتی خانه ها را تخلیه می کردند اکثراً سلاحهایشان را تحویل می دادند.بعضی ها هم سلاحهایشان را در منزلشان مخفی کرده بودندکه پس از تخلیه روستا آنها را کشف و ضبط می کردیم .
بعضی خانه های آنها گلی و بعضی هم از نِی و حصیر ساخته شده بود . شغل افراد روستا کشاورزی و دامداری بود . اکثراً گله های گاومیش داشتند. خیلی از آنها گاومیش ها را با خود به اهواز نبردند . عده ای از اهالی روستا نیز با شروع جنگ از روستا رفته بودند و گله های گاومیش فراوانی در منطقه وجود داشت. هرگاه توپخانه دشمن و یا هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران می کردندتعداد زیادی از گاومیش ها زخمی و یا هلاک می شدند . در میان اهالی روستا خانم مسنّی بود که بر اثر بی عفتی که عراقیها با او انجام داده بودند از شدت غصه و ناراحتی حالت روانی پیدا کرده بود و همچون دیوانه ها در روستا پرسه می زد. او جزء نفرات آخری بود که از روستا تخلیه شد .
نوشته آزاده دفاع مقدّس محمّدرضا آقامحمّدی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات