امروز : پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۵/۰۸/۰۹
کد خبر : 84539
چاپ خبر :

کودک ربایی، نقشه مردی که آرزو داشت پدر شود

مرد جوانی که به جرم کودک‌ربایی دستگیر شده می‌گوید که آرزو داشت پدر شود و برای همین دست به ربودن پسربچه ۵ ساله زد.

Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2016-10-29 16:56:09Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com

به گزارش بیان گلپایگان، مرد جوانی که به جرم کودک‌ربایی دستگیر شده می‌گوید که آرزو داشت پدر شود و برای همین دست به ربودن پسربچه ۵ ساله زد.

پنجشنبه گذشته مرد جوانی در یکی از خیابان‌های جنوب غرب پایتخت در حال گذر بود که چشم‌اش به پسربچه 5ساله‌ای افتاد. او که عاشق بچه‌ها بود و رؤیای پدر شدن در سر داشت، با دیدن پسربچه نقشه کودک‌ربایی کشید تا برایش پدری کند. او به سمت پسربچه که در حال بازی بود رفت و او را بغل گرفت تا با خود ببرد اما درست سربزنگاه پدر و مادر کودک که برای خرید به مغازه‌ای در همان حوالی رفته بودند رسیدند و وقتی پسرشان را در آغوش مردغریبه‌ای دیدند فریاد کشیدند تا مانع فرار او شوند. مرد کودک ربا که با دیدن پدر و مادر پسربچه به‌شدت ترسیده بود، کودک را رها کرد و پا به فرار گذاشت.
در چنین شرایطی پدرومادر کودک با کمک اهالی محل به تعقیب متهم پرداختند و مانع فرار او شدند. دقایقی بعد با حضور پلیس، متهم در اختیار مأموران قرار گرفت.مرد 35ساله دیروز به شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و وقتی پیش روی قاضی مرشدلو قرار گرفت به کودک‌ربایی اقرارکرد. وی گفت: من سال86 ازدواج کردم اما چون نمی‌توانستم بچه‌دار شوم همسرم از من طلاق گرفت.
من عاشق بچه بودم و همیشه حسرت پدرشدن در دلم بود. هروقت در خیابان بچه‌ای می‌دیدم به سمت‌اش می‌رفتم و با او بازی کرده و تصور می‌کردم پدرش هستم اما در حقیقت اینطور نبود و من نمی‌توانستم به آرزوی بزرگم برسم. روز حادثه هم در حال گذر از خیابان بودم که ناگهان چشمم به کودک زیبارویی افتاد. پسربچه واقعا زیبا بود و همان لحظه دلم خواست برایش پدری کنم.
ندایی در درونم مرا وسوسه کرد تا کودک را ربوده و به خانه‌ام ببرم. دلم می‌خواست او را بزرگ کنم و پسربچه مرا پدر صدا بزند. همین شد که به سمت کودک رفتم و او را درآغوش گرفتم. به او گفتم می‌خواهم برایش پدری کنم که پسربچه با تعجب به من گفت:بابای من تونیستی. وقتی این جمله را با صدای کودکانه‌اش گفت دلم به حالش سوخت، دلم نمی‌خواست بچه‌ای را ناراحت کنم برای همین رهایش کردم. همان لحظه هم پدر و مادرش رسیدند و مرا تحویل پلیس دادند.به گزارش همشهری، این متهم که اعتیاد هم دارد با دستور قاضی در اختیار کارشناسان پزشکی قانونی قرار گرفت تا سلامت روانی وی بررسی شود.

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات