امروز : شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۵/۰۱/۱۹
کد خبر : 51354
چاپ خبر :

«اندرزی و هشداری»

تو را که چشم حقیقت شناس نابیناست***به چشم ظاهرت ای دوست قطره ای دریاست

شعر

انتخابی از یک قصیده ی بلند، سروده ی سال 1357 و در جواب یکی از مدعیان شعر و ادب که در این زمینه اطلاع کافی هم نداشت و در پاسخ اهانتی که همان سال در تهران به یکی از استادانم روا کرده بود، سرودم.

شعر در قالب قصیده است و روا دانستم با هدف ایجاد تنوّع و طرح این گونه اشعار برای مخاطبان ارجمندمان هم بخشی از آن را روایت کنم بلکه تغییر ذایقه ای شود.

«اندرزی و هشداری»

تو را که چشم حقیقت شناس نابیناست

به چشم ظاهرت ای دوست قطره ای دریاست
شعر 5کویر خاطرت آری نمی تواند دید

که گل به گلشن و قمری به دامن صحراستشعر 5

به نای1 جام تهی از شرابت ای بدمست

تموّجی زِ مفاهیم مستی و غوغاستشعر 5

حدیث نظم تو در پیش چشم اهل ادب

چو شعر کودک نو پا نتیجه ی رؤیاستشعر 5

 تو از حصار جهالت کجا رهی جانم

که ذهن کور و علیلت اسیر خامی هاستشعر 5

حماسه ساز غزل داند و تو بی خبری

که شعر حاصل فهم و شعور مولاناستشعر 5

به قلّه های رفیع سخنوری بِشنو

کسی رسد که دلش پاک همچنان دریاستشعر 5

صدای حرف دل نخبگان کسی داند

که پیر معرفت و نکته سنجیش برناستشعر 5

کتاب معرفت آن کس نوشت کز سر صدق

به سینه اش شرر عشق شاخه ی طوباستشعر 5

به موج ظاهر دریا نگه مکن هرگز

که مهره های صدف در دفینه ی ژرفاستشعر 5

تو در اسارت خاکی نمی توانی دید

شتاب نور خطای تو جان من اینجاستشعر 5

چراغ قافله ی شهر عشق افروزد

کسی که طفل دبستان سعدی و نیماستشعر 5

به خاک پای نجابت قسم که در همه عمر

سبوی تشنه ی من رهن همّت والاستشعر 5

ز باغبان حوادث شنیده ام گویا

که مشکل ره ما خارهای ناپیداستشعر 5

تو در نهایت خویشی و طبع کور و کرت

کجا رهد زِ کمندی که سخت جانفرساستشعر 5

بلور شعر به سرشاخه های عریانیست

تو را چه سود که دستت ز چیدنش کوتاستشعر 5

زِ زخمه ی سخنت ای اسیر دخمه ی شب

لبا لب از گل مسموم دامن دلهاستشعر 5

معلم ادبم داد پَندکی گویم

که چاه کن هم گه در اسارت ته چاستشعر 5

کمند کِبر گرفتست اختیار از تو

که دیو ذهن علیل تو سرکش و رعناستشعر 5

نصیحت منِّ درویش را گرفتی تلخ

عزیزکم به خدا هم خطای تو اینجاستشعر 5

تو آن گیاه نه بر ریشه ای که می گوید

به هر طرف بوزد باد قبله ام آنجاستشعر 5

فریب لحظه ی حاضر مخور که قاضی دهر

قضاوتش به ورق های دفتر فرداستشعر 5

تو و منیّت و بد مستی و سخندانی

هزار نکته ی باریک تر زِ مو اینجاست2شعر 5

بگفت «قاسم» و بشنو غرور را بگذار

بحکم آنکه به چشم تو قطره ای دریاست

____________________________________________

پینوشت

1-نای: منظور گلو می باشد

2-تلمیحی است از یکی از شعرا و از این تلمیحات در شعر زیاد استفاده شد

در ضمن توضیحاً عرض می کنم این شعر مربوط به گذشته است و صمیمانه می گویم برای جمهور هنرمندان بزرگوار بخصوص ادب دوستان و شاعران راستین «گهواره ی هستی ام» احترام درخور قائلم.

عمرشان دراز باد

استاد-اشراقی-(1)

سروده ی استاد قاسم اشراقی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. علیرضا ملایی سپیدرودی گفت:

    با سلام و درود خدمت حضرت استادم قاسم اشراقی
    بسیار لذت بردم از شعر زیبای شما بنام(اندرزی و هشداری)
    از لحاظ ادبی بسیار موارد فنی و شاعرانه ی گونه گون ازجمله صنایع مختلف ادبی و شعری در آن یافتم و استفاده از مضامین ادیبانه و حکیمانه از شاخصه های این اثر فاخر است.
    اینکه در شعری بلند از اولین بیت تا آخرین کلمه رشته کلام حفظ گردد و شاعر دچار پراکنده گویی نگردد کار ساده ای نیست و شما در این شعر آن را رعایت کردید و این به تنهایی نشانه ی استادی شماست.
    بنده خبر موفقیت و تقدیر از شما را در آرشیو سایت (یزد نیوز)مطالعه کردم و از آشنایی با شما به خود بالیدم.
    هم اکنون میفهمم که چرا جمعی ادیب و شاعر در همایشی ادبی مانند همایش بزرگداشت مهدی اخوان ثالث در یزد می بایست در اجتماعی پانصد ششصد نفره از کل کشور و از خیل آثار ارسال شده شعر شما را تقدیر و بعنوان شعر فاخر انتخاب کنند و این هیچ دلیلی نمیتواند داشته باشد جز اندوخته ی ادبی و تجربه و طبع سرشار شما.
    شعر (پندی و اندرزی)صرف نظر از بعد ادبی فراوان دارای ابعاد معنوی و مفهومی فراوانی ست که جای تامل دارد.
    به خبرگزاری بیان و جامعه ادبی و مردم شریف گلپایگان بخاطر حضور حضرتعالی تبریک می گویم.
    امیدوارم افتخار زیارت حضرتعالی بزودی نصیب بنده گردد تا بهانه ای شایسته باشد برای حضور در جمع صمیمی و ادیب پرور گلپایگان.

    پایبوس شما و مردم شریف گلپایگان:
    علیرضا ملایی سپیدرودی از خطه ی سبز شمال

  2. طاهره اوجانی از ورامین گفت:

    باسلام
    من ساکن شهرستان ورامین هستم
    آثار منتشر شده استاد اشراقی در سایت بیان را مطالعه کردم و لذت بردم
    امیدوارم گنجینه ادبی ما هیچگاه از وجود پرمایه مفاخری چون استاد اشراقی تهی نباشد
    عزت شما همیشگی

  3. جمعی از شعرای منطقه اصفهان گفت:

    جناب استاد اشراقی
    برای جامعه ی ادبیاتی و شعری ما وجود فرخندگانی چون شما که مایه ی مباهات فراوان برای گلپایگان مغزپرور(به قول خودتان) و به همین واسطه پایتخت هنری ایران،اصفهان هنر مئآب هستید بسیار پربرکت و بامیمنت است.
    عرضه و شاساندن شناسنامه ی فرهنگی ادبی این خطه ی پرنشان در گوشه و کنار مام وطن و بطور مصداقی جایی دیگر و سرزمینی دیگر در این کره ی آبی خاکی خدمت ارزنده ی خبرگزاری فخیم و پربار بیان گلپایگان به واسطه ی انتخاب حضرتعالی بعنوان ادیبی توانمند و استادی بی بدیل و انتشار آثار شما است.
    این اتفاق میمون و خجسته را به مردم فرهنگ مدار و ادیب پرور گلپایگان و منطقه استان اصفهان و باقی هموطنان فرهیخته مان در گوشه و کنار این مرز و بوم تبریک میگوییم.

  4. قاسم اشراقی گفت:

    مخاطبان ارجمند
    جناب ملایی سپید رودی
    وهمچنین سرکار خانم اوجانی از
    اظهار لطفتان سپاسگزام
    درضمن بر خود لازم میدانم از گروه صاحبدل وشاعر وادب دوست که از منطقه ی سپاهان مرا مورد لطف خودقرار داده اید وتمجیدتان از نشریه ی خوب بیان به نما یندگی عوامل خدوم نشریه
    مراتب قدر دانیم را به محضرتان تقدیم دارم روزگارتان فرُّخ باد

    آمین

    قاسم اشراقی

  5. خانواده وحید یوردخانی و سولماز شهمرادی (پردیس بومهن) گفت:

    با سلام خدمت استاد اشراقی و دست اندرکاران خبرگزاری بیان گلپایگان……
    بسیار لذت بردیم از اشعار استاد اشراقی در آرشیو خبرگزاری و البته شعر فوق
    از دست اندرکاران خبرگزاری بیان به جهت انتشار اشعار استاد اشراقی کمال تشکر را داریم
    برای این خبرگزاری و استاد اشراقی از این دوردست آرزوی توفیق داریم
    انشاالله که شرف حضور در گلپایگان گل پرور و دستبوسی استاد ممکن شود

    • قاسم اشراقی گفت:

      مخاطبان محترم از پردیس بومهن
      خانواده ی ارجمند آقای وحید یوردخانی و سرکار خانم سولماز شهمرادی از ابراز لطفتان سپاس گزارم.
      مانا باشید

  6. ع.طاهری نیا گفت:

    سلام استاد عزیز،
    امیدوارم زودتر بتوانم برای عرض ارادت خدمت برسم.
    سلامت باشید.

دیدگاه شما

تبلیغات