امروز : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۱۰/۲۹
کد خبر : 43092
چاپ خبر :

کتاب

کتاب

بسم ا… الرّحمن الرّحیم
«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسطُرون»

امام علی(ع): «المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِه»
شازده کوچولو می گوید:” زبان سرچشمه‌ی سوء تفاهم است” . امّا چه کنم که ناگزیر از آنم، زیرا به سروده‌ی استاد سخن سعدی:” تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد”. گفته‌ی نوآم چامسکی(زبانشناس آمریکایی): “زبان آیینه‌ی اندیشه است” و به نظر روکرت(شاعر و زبانشناس آلمانی):” حاصل روابط بین زبان‌ها و اندیشه‌ها این است که اگر مرزها برداشته نشوند، لااقلّ روشن‌تر می‌شوند”.
روح شازده کوچولویی من، چندان عادت به حرف زدن ندارد؛ هرچند که به قول قیصر امین پور: “به بی عادتی کاش عادت کنیم”. شاید دلیل کم حرف زدنم، نشست و برخاست با دوستان همیشه گویا و خموشم، همان یار مهربان، کتاب باشد. کمتر اظهار نظر می‌کنم، زیرا نگرانم نکند سدّ ادب را با دل مخاطبم یکجا بشکنم که شاید بشود اوّلی را دوباره بنا کرد امّا دوّمی به مانند چینی بند زده‌ای خواهد شد که با هر تلنگری صدای مرگ می‌دهد و بیم فرو ریختنش می‌رود. دنیای کتاب‌ها واژه‌هایی هستند که در کنار هم می‌نشینند و جمله‌هایی که دست به دست هم می‌دهند تا متنی را بیافرینند و از این طریق، اندیشه‌ی گوینده (یا نویسنده) را به خواننده منتقل کنند. از هنرمندی‌های این دوست خوب آن است که در عین حال که ساکت است می‌تواند بسیار شلوغ باشد! ساکت است، زیرا نوشتار شلوغی گفتار را به همراه ندارد و در این سکوت تازه، اوّل شلوغی افکار است.
در این دنیای تکنولوژی زده(بخوانید فن آوری زده) نمی‌دانم چند نفر با این دوست خوب و یار مهربان رابطه دارند و آیا می‌تواند آمارشان با تعداد اعضا در گروه‌های شبکه‌ی اجتماعی برابری کند یا نه؟ امروزه جای این دوست خوب در زندگی‌هایمان بسیار خالی است. شاید چون خوشبختی را طور دیگری برای خودمان تعریف می‌کنیم. ویکتور هوگو می‌گوید: “خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد: یا کتاب‌های خوب و یا دوستانی که اهل مطالعه باشند.”
در این بین، تلاشم بر این است که در حین مطالعه‌ی ادبیّات کشورمان که خود دریایی بیکران است، با ادبیّات جهان بیشتر آشنا شوم. گاه با خود فکر می‌کنم این دریای بیکران و ظرفیّت من: گر بریزند بحر را در کوزه ای/ چند گنجد قسمت یک روزه‌ای. امّا عطش دانستنم را چه کنم: آب دریا را گر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید.
در پایان خواندنی‌ترین کتاب دنیا را از زبان جواد محقّق(شاعر) معرّفی می‌کنم:
«چه قدر این کتاب، خواندنیست
چه قدر قصّه‌های آن به یاد ماندنیست
کتاب کهنه‌ای که حرف‌های آن همیشه تازه است
کتاب برگزیده‌ی تمام جشنواره‌های زندگی
کتاب بندگی
کتاب روشنی که کارنامه‌ی خداست
و مرکز مطالعات آدم است
تمام آیه‌های این کتاب
نشانه‌ی شکوه اوست
همان که دشمن بزرگ دشمنیست
همان، همیشه دوست.

ف.ص

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. ع.طاهری نیا گفت:

    با سلام به نویسنده ی محترم “کتاب”
    ضمن ابراز تعجب و تشویق و خرسندی از این که با قلم پر از ارجاع شما آشنا شدیم؛ اگر چه مختصر و مفید، و از این رو تاویل ستیز، و هم چنان پوشیده در نوعی کانزرواتیسم.
    فقط خواستم بگویم انبوه سندهای گوناگون برای استحکام یک متن کار را در مرحله ی چنج با دشواری مواجه می کند. اگر سند ها یک دست نباشند بافت استدلالی متن باید تعارض بین آن ها را از بین ببرد؛ نویسنده می کوشد تا موضع محوری خود را نسبت به شواهد و مستندات نشان بدهد. البته کوتاهی متن این امکان را از شما گرفته است اما دست کم کاش می دانستیم شما به گفته ی شازده کوچولو که بسیار پسامدرن به نظر می رسد چقدر باور دارید؛ و آیا می توانید در مورد ارتباط آن با پایانبندی متن ” زبان کتاب آسمانی” توضیح بدهید. همچنان با عرض پوزش و خوشحالیِ و تشکر فراوان.

    • ف.ص گفت:

      سلام،
      ازدحام ارجاع ها در متن به خصوص در ابتدای آن از عوارض پایان نامه نویسی است! این متن نامه ای برای یک دوست(مخاطب خاص) بود که پس از ویرایش برای مخاطب عام با تنگی حوصله وجا روبرو شد و بدین گونه درآمد. اما زبان که خود مقوله ایی مفصل است که در این مجمل نمی گنجد اگر عمری باقی بود شاید(به کمک دوستان صاحب نظردر این زمینه) در این باب قدمی وقلمی زدم.
      ممنون از توجه و ریزبینی و دقت نظر شما. پاینده باشید.

دیدگاه شما

تبلیغات