امروز : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۹/۲۹
کد خبر : 40910
چاپ خبر :

«بهار …»

ملک الشعرا محمد تقی بهار

شاعر و ادیبی معترض به بی رحمی استبداد و ستاینده‌ی راستین آزادی
توضیح: ما سعی می کنیم در نشریه شرح احوال گویندگانی را بیاوریم که در قلمرو ادبیات ما بطور عام تأثیر گزار بوده اند از هر دیار و منطقه ای که باشند زیرا اعتقاد داریم “همه جای ایران سرای من است” .
و اما ملک الشعرا محمد تقی بهار متولد سال 1304 هجری قمری در خراسان فرزند برومند و فهیم میرزا کاظم صبوری ملک الشعرای آستان قدس رضوی که به سال 1322 هنگامی که پدرش صبوری چشم از جهان خاکی فرو بست در سن 18 سالگی با تخلّص بهار جای پدر را پر کرد و به واسطه ی قریحیه سرشار و فهم ادبی بالا در قلمرو ادبیات و شعر که طی ریاضت های بسیار در مجامع ادبی خراسان کسب کرده بود و قصاید محکم و آب داری که در محافل ادبی و مذهبی می سرود و بیان می کرد افتخار پدر را در آستان قدس کسب کرد و در اندک زمانی با قدرتی شگرف شهره ی عام و خاص گردید اما این آرامش قبل از توفان بعد از انقلاب مشروطه و خودکامی و خودرأیی محمدعلی شاه که مجلس مشروطه ی نو پا را عرصه ی تهمت و افترا و تجاوز کرد ملک الشعرای بهار شاعر جوان آستان قدس چون بسیار از آزادی خواهان زمانه اش به دفاع از مشروطه کمر همت بست و از همان زمان بود که قریحه ی هنری خود را وقف راه آزادی کرد و این رخداد تا آنجا حائز اهمیت است که دکتر زرین کوب طی مقاله ای بهار را ستایش گر آزادی معرفی کرده و سیری در دیوان و آثار بسیار فراوان و متنوعش خود گواهی بر حقانیت این حقیقت والا می باشد.
او ابتدا در مشهد برای بیداری اذهان خفته ی اهالی آن مرز و بوم روزنامه های خراسان را با نامهای نو بهار، تازه بهار تنظیم و منتشر کردکه در آنها اهمیّت آزادی و خطری که از سوی شاه و بیگانگان آن را تهدید می کرد تبیین و تشریح کرد. و برای یافتن میدانی وسیع تر و سکوی پرشی برتر عضو حزب دمکرات خراسان شد و عقاید ضد استبداد خود را که از سوی روس و انگلیس تهدید می شد در قالب مقالات افشا گرانه منتشر کرد تا جایی که اسباب تبعید خود را فر اهم و از خراسان به تهران تبعید شد. این تبعید درست زمانی صورت گرفت که بهار پا به مرز 30 سالگی گذاشته بود و این بلوغ و جسارت بهار عقیده اش را به آزادی خواهی اثبات می کند.
درست یک سال بعد از تبعیدش به تهران از سوی مردم خراسان به وکالت مجلس انتخاب شد اما این انتخاب هرگز او را از مقابله با فساد و استبداد و دفاع از مشروطه باز نداشت بلکه با قدرت و اعتماد به نفس با فساد و قدرت حاکمه و جهل و تعصب عامه چونان آزادی خواهان دیگر که از اقشار مختلف بودند با گستاخی هر چه بیشتر به راه خود ادامه داد.
از سویی آگاهی او به روزنامه نگاری و آشنایی با افکار جدید و حوادث عصر و زمانه اش ذوق جوان و شور و هیجان انقلابی، او را به راه هایی تازه کشانید. در سالهای فترت که در تاریخ ثبت است و اینجا فرصت و مجال بازگویی نیست چندی بهار را به مطالعه در کتب قدیمه ی ادب وا داشت. مجله ی دانشکده و مکتب ادبی تازه ای که چندی بعد تأسیس کرد بهار را به شهرتی در خور رسانید و سردبیری روزنامه های ایران و نوبهار و اشتغال به وکالت مجلس هرگز بهار را از کارهای ادبی باز نداشت. حبس و تبعید که در دوره ی بعد وی را خاموش کرد نیز او را از مطالعه و تحقیق دور نکرد. در سال های بعد از کودتا تا چندی برای تدریس و تألیف فرصت یافت و تا حدی تلاش کرد.
– تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص را با قسمتی از تاریخ بلعمی و منتخبی و از جوامع الحکایات عوفی تصحیح و طبع کرد و بحث مهم تاریخ تطور زبان را که به سبک شناسی معروف شد با شیوه ی خاص خودش پدید آورد. در سال های بعد از شهریور 1320 یعنی بعد از سال های خاموشی دوباره قلم بر گرفت و به روزنامه نویسی و امور سیاسی پرداخت. در حالی که وکالت و وزارت هم نصیب او شد اما در این دوره بهار شو ر و شوق سابق را نداشت و اهتمام مخالفان و مدعیان او موجب دل سردی او شد و سر انجام بیماری سل که نومیدی و ناکامی او را آن هم در سال های پیری سخت تر و جانکاه تر کرده بود موجب شد که در اردیبهشت سال 1330 هجری شمسی وی را از پای در آورد و جنازه اش در قبرستان ظهیر الدوله در شمیران به خاک سپرده شد در حالی که هنوز در ستایش آزادی و بویژه در دفاع از صلح نغمه ها بر لب داشت و این پایان زندگی مردی بود که از ابتدای بلوغ فکری آغاز شده بود.
باری در دیوان اشعارش که چند سالی بعد از مرگش اتشار یافت اشعار گوناگونی از هر دست می توان دید-قصاید با سبک استوار خراسانی – غزلیات در کمال پختگی و استحکام- مثنویات و ترجیعات نیز مشاهده می شود که تمامی آنها در قالب سنتی و مضامین کهنه و نو می باشد. مفاهیم اشعار بهار هر کدام با هم تفاوت دارد از باب مثال: مفاهیم اخلاقی بیشتر در مثنویات و قطعات او آشکار است و بحر عروضی نظامی و سنایی و جامی می باشد لیکن از طراوت و تازگی خاصی برخوردار است. از باب نمونه مثنوی “در خیابان باغ فصل بهار” توجه فرمایید:
در خیابان باغ فصل بهار
می چمد آن گراز پست شعار
بلبلی چند در قفای گراز
بر سر شاخ گل مدیح طراز
گه به بحر طویل و گه خفیف
می سرودند شعرهای لطیف
در قطعات گذشته از مضامین اخلاقی و اجتماعی گاه لطایف و حکایاتی قابل تأمل وجود دارد مانند قطعات زلال مبین و وعده ی مادر می باشد. در غزل، بهار به شیوه ی شاعران قدیم عراق و فارس تمایل دارد و اسلوب غزل قدما در این غزل ها وجود دارد. پرسش آن است که آیا بهار شیوه ای خاص دارد یا نه؟
بهار شیوه ی خاصی ندارد بلکه آثار او تلفیقی از شیوه های خراسانی و عراقیست و شیوه ی شعرای پیش از خویش را بخصوص سعدی می پسندد و دنبال می کند و فردوسی را تا حد پیغمبری نعوذ بالا… ستایش می کند. بهار بر خلاف شعرای قدیم که از زندگی خصوصی خود چیزی نگفته اند کلیه ی خاطرات خانواده خود را برای خواننده اش بازگو می کند و این نشانه ی صداقت و صمیمیت اوست.
بهار که کارش را در خراسان از ملک الشعارایی آستان قدس شروع کرده بود و بعد به کار نشریه در خراسان پرداخته بود با راه اندازی نشریات نو بهار، مهر، ایران، دانشکده، باختر، ارمغان، فردوسی، مهر ایران و بسیاری دیگر از کارهای مطبوعاتی فعالیتی بسزا داشت.
واژه شناسی و دستور زبان پارسی بصورت کتاب آثار منظوم که بیشتر هم جنبه ی سیاسی دارد مجموعه ی تصانیف و ترانه ها که کم هم نیست مقدمه بر بسیاری از کتب نظم و نثر منجمله شاهنامه که بسیار مهم است مقدمه بر دیوان های پروین اعتصامی، عطار، فرخی سیستانی، فردوسی، جلال الدین بلخی، سعدی، رودکی، بابا طاهر، کلیم کاشی، عراقی، شیخ بهائی و تدوین دیوان حافظ و صد البته چون مراعات حوصله ی نشریه لازم بود اندکی از حجم آثار بسیار او را نمونه وار ذکر کردم اما از جمله ی کارهای ماندگار و ادبی پربار او کتاب سبک شناسیست که 30 سال از عمر بهار را به خود اختصاص داد و امروز در دانشگاه های معتبر به عنوان یک واحد تدریس می شود.
روانش شاد آنچه گفتم و نوشتم خوشه ای بود از خرمن خدمات آن مرد ادیب و فاضل و شاعر فقید بلکه راهش از رهرو خالی نماند. باری از آثار منظوم بهار سه بیت از مستزاد او را که به سال 1327 سروده شده برای حسن ختام تقدیم مخاطبانمان می کنم.
با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز ملت ها جداست کار ایران با خداست
«هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست کار ایران با خداست

و من ا… توفیق

به قلم استاد قاسم اشراقیاستاد قاسم اشراقی

 

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات