امروز : یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۳/۱۶
کد خبر : 25210
چاپ خبر :
پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان

نامه ی مورد دار! (فکاهه)

یک گدای کچلی توو محله ی ما هست که خیلی ناقلاست! چون همیشه منتظر است آدم پولداری از راه برسد تا خیلی با احترام سرکیسه اش کند!
اتفاقن چند وقت پیش ها یکی از همین پولدار ها آمده بود محله ی ما، جهان گردی! می گفتند پول باد آورده ای گیرش آمده، که حالی اش نیست کجا خرج کند! بنابراین شروع کرد به ریختن و پاشیدن و قِردادن، که گدای محل فهمید، ردّ بو را گرفت و رفت، تا خودش را رساند سر سفره! اول شکم را تیمار کرد بعد در گوش مسافر پولدار و گفت:
«ای شفتالو! ای ألبالو! هالا که آدم پول خرج کنی هستی، توی روزنامه دیفاری ام برایت تبلیغات می کنم! هالا ببین!…»
بعد عکس مسافر را گرفت و گذاشت توی روزنامه دیفاری اش…
فردا دوباره آمد. باز شکم را صفا داد و رفت زیر چانه ی مسافرِ جوان، نیشش را باز کرد و گفت: « دیدی پرچمت را بردم بالا! هالا یک فرمایشی بکن تا همراه با پیاز داغ، بزنم توو روزنامه دیفالی!…» و چنان کرد و چنان شد. و دوباره! و دوباره! که از قدیم گفته اند: یک بار فایده نداره! و روز به روز سر سفره ی توریست، شکمش وَر آمد و سبیلش لای لُپ های سُرخش فرو رفت، تا این که بلاخره کمچه ته دیگ خورد و حضرت مسافر از محله جمع کرد رفت!
این طور شد که گدای محله دهانش باز ماند و یک کم به آفتابه ی تو حیاط نگاه کرد. بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، دوید رفت سر روزنامه دیواری و با چشم گریان مطلبی نوشت که دل آدم کباب می شود. [شما را به خدا بخوانید ببینید چه خط خوانایی هم دارد!]
بسمیه تعالا ( نامه ی مورد دار!)
«محله ی ما در غم از دست دادن یکی از پولدار ترین، خوش سفره طرین، انعام بده ترین، صیبیل چرب کن طرین و بریظ – بپاش ترین مسافر های عصر خودش، از زمان اتابکانِ فارس تا اول انقلاب مشروطه را… مغموم باشند!!! بنا براین اهالی با استعداد محل، این ذایعه را جبران خلیل جبران ×÷+ و شکمشان به غار و غور بوده باشد! توریست محله ی ما، این پول خرج کنِ با تغوا واین جوان درازِ کشمِشی، إنقدر ناگهانی بار و بندیل را بست که اردک های محله دیگر تخم مرغ نمی گضارند!!× توتوها دیگر ابوعتا نمی خوانند^^ و گاوهای با حوصله، یک ریض می گویند: ماااغ! ماااغ! یعنی حسنک کجایی؟! 5×2=81″|:>أء<>؟{}\)( () )(/*-+ از زمان حمله ی اسکندر تا حالا کسی همچین طوریستی ندیده که بیاید و با پول خود درخت بخشندگی را آبیاری کند@ و همه را مستفیذ بود! هالا خدایا بدون او چه کنیم؟! خودت راست به کار بیاور! یا حضرت پیش نظر!! خودت ب *خخ_+آـ جانم آمد بالا!»
می بینید! پُر از غلط املایی! این را نوشته و «فَضربوهُ علَی الجِدار!» یعنی کوبانده بر دیوار! بعد هم برای رد گم کنی زیرش نوشته: «نامه ای از یک شهروند لاغر!!»
شما را به خدا ببینید! آخر بگو کیست که تو را نشناسد، آدم قد کوتاهِ نود کیلویی!! با آن موهای دوطرف کلّه ات تابلو است که لای بوته ها قایم شده ای! پس لطفن این قدر وول نخور، و خودت مثل بچه ی آدم بیا بیرون، بلا گرفته!

منتقد عَصَبی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات