پدرم سَمبُل تعزیهخوانی و مداحی اهلبیت بود/ سلطان آواز ایران سال ۴۲ شبی ۲۲۵۰ تومان میگرفت
به گزارش خبرگزاری بیان دههی 40، 50، 60 و حتی هفتادیها هم او را میشناسند. دههی هشتادیها هم حتی نامش را شنیدهاند. مگر میشود دوران بعد از انقلاب اسلامی را زندگی کرده باشی و او و صدایش را نشناسی. اصلا او صدای انقلاب است. از همان روزی که خواند «من ایرانیام آرمانم شهادت» تا آن روز که خواند «خجسته باد این پیروزی»؛ همیشه با مردم همراه بود و هست. همه او را با سرودهای انقلابیاش میشناسند؛ سرودهایی که تا همین الان هم در مناسبتهای مختلف از تلویزیون پخش میشوند. اما شاید کمتر کسی بداند که محمد گلریز از خوانندگان موسیقی ایرانی و از شاگردان نورعلیخان برومند بوده است. او روزگاری خوانندهی گروه «شیدا» بوده و در کنار محمدرضا لطفی آواز خوانده است. بعدها از «شیدا» قهر میکند و به اصرار ابتهاج باز میگردد.
همهی اینها به کنار، نام اصلی محمد گلریز «محمد گلپایگانی» بوده است که به امرِ نورعلی برومند نامش را به «گلریز» تغییر میدهد. او برادر کوچکتر علیاکبر گلپا هم هست.
به هر روی محمد گلریز حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و پرداختن به هر کدام از بخشها زندگی هنری او به دلیل فراز و فرودهای بسیار، جذابیتهای عجیبی دارد. کسی که روزی «سهگاه» را از برومند فراگرفت، چندین سال بعد با امام خمینی(ره) دیدار میکند و یکی از آثارش را امام به صراحت تایید میکند. کسی که روزی «راست پنجگاه» را در دانشگاه علامه طباطبایی اجرا میکند، بعدها مقام معظم رهبری را ملاقات میکند و ایشان هم هنر گلریز را تایید میکند.
محمد گلریز را به خبرگزاری تسنیم دعوت کردیم تا از ناگفتههایش برایمان بگوید و دیداری تازه کنیم. بخش نخست این گفتوگو را امروز در خبرگزاری تسنیم میخوانید.
تسنیم: محمد گلریز با آن سابقه طولانی و آثار ماندگار در اجرای سرودهای انقلابی و البته اجراهای بسیار در عرصه موسیقی ایرانی، اکنون در حوزه موسیقی چه میکند.
الحمدالله هنوز هستم و هنوز میخوانم. گاهی با خودم این دعا را زمزمه میکنم که؛ فَاللهُ خیر حافظاً وَ هُوَ اَرحَمُ الرّاحمین (سوره یوسف آیه 64 ). هر کسی به من میرسد میگوید شما نسبت به 30 سال پیش تکان نخوردهاید و بلافاصله من این دعا را تکرار میکنم. الحمدالله هنوز صدایم هست. آدمی تا زنده است و تا نفس دارد باید برای مردم بخواند. من این توفیق را از خداوند داشتم که تهصدایی داشته باشم.
دفتری دارم که تمام برنامههایم در آن یادداشت شده است. اگر نگاه کنید تمام برنامههای من در طول این هفته و هفتههای آینده در آن ذکر شده است.
تسنیم: در تهران به دنیا آمدهاید؟
در کوچه «دردار» – خیابان مازندرانی به دنیا آمدهام. بچه میدان «شهباز»م که الان 17 شهریور شده است. خیلی از ورزشکاران و هنرمندان در این محله به دنیا آمدهاند.
تسنیم: پدرتان هم اهل آواز بود؟
پدرم به نام «مرشد حسین» معروف بود و سال 1362 درگذشت. حدود 80 سال پیش پدرم سمبُل آواز در ایران به صورت تعزیهخوانی و مداحی و مرثیهخوانی بود. پدرم یکی از مرثیهخوانان مهم تهران بود. منظورم از مرثیه فقط روضهخوانی نیست. در آوازهایش شعرهایی درباره بزرگان دین خوانده است. اگر هم میخواست ذکر مصیبتی بکند، مثلا اول از شجاعت حضرت ابوالفضل در بحرطویل میخواند و بعد به ذکر مثیبت میپرداخت. پدرم با آقای فلسفی همراه بود. در همه مراسمهایی که میرفت ابتدا آقای فلسفی منبر میرفت و بعد پدرم میخواند. هیچ موقع هم روی منبر نمینشست. همیشه میایستاد و در حین خواندن حرکت میکرد و به میان مردم میرفت. خودم هم اینگونهام و هنگام خواندن آرام و قرار ندارم و در حین خواندن به میان مردم میروم. ارتباط مردم با مردم در هر عرصهای باعث شکوفایی میشود. وقتی هنرمندی صادقانه با مردم ارتباط داشته باشد، مردم هم او را میفهمند. مردم خیلی زود تشخیص میدهند که اگر هنرمندی در حال خواندن است، از ته دل و خالصانه میخواند یا انگیزههای مالی دارد.
تسنیم: با پدر به مجالس مختلف میرفتید که شاهد اجراهای او باشید.
بله. پدرم در آن روزگار موتور داشت. در واقع پدرم اولین کسی بود که «موتوردوچرخه» داشت. عکسش هست. من همیشه ترک موتورش بودم و به مجالس میرفتیم. مردمدار بود و هر جا میرفت به او احترام میگذاشتند. بعدها ماشین خریدم و با ماشینم هر جا میخواست میبردمش.
در یکی از مجالسی که در ماه محرم برگزار میشد من هم همراه با پدرم رفته بودم. قبل از آغاز مجلس، آقایی بلند شد و گفت: «صلی الله علیک یا اباعبدالله». بعد از آن بود که هم گریه کردند و اشکشان سرازیر شد. برای من عجیب بود که مگر این شخص چه کرد که همه منقلب شدند. بعد از این که مجلس تمام شد به پدرم گفتم که این آقا که چیز خاصی نگفت، آوازی نخواند، پس چرا همه گریه کردند، این سلام را هر کسی میتوانست به اباعبدالله بگوید.
پدرم گفت: «این آدم خوبی است و خلوص نیست دارد، همه پیشینهاش را میدانند و او را به خوبی میشناسند. اگر میخواهی همیشه محبوب خدا و خلق خدا باشی این شعر را آویزه گوشت کن:
سه چیز اهل طلب را بود نشان سعادت / خلوص نیت و قلب سلیم و صدق ارادت»
واقعا اگر کسی در هر عرصهای این شعر را سرلوحه کار خود قرار دهد، به طور حتم موفق خواهد بود.