تن نحیف شاگرد در آغوش گرم معلم در سیستان و بلوچستان
به گزارش خبرگزاری بیان اگر معلم عاشق است، پس معلمانی چون او را چه باید نامید؟ اگر کار معلمی عشق است، پس کار او را که در دل محرومیت و نفس به نفس با محروم ترین فرزندان این سرزمین، نرد عشق می بازد و از روح و جان مایه می گذارد، چطور باید توصیف کرد؟ او که عشق و فداکاری اش این روزها سرمشق دانش آموزان استان محروم سیستان و بلوچستان شده و داستان ایثار و گذشت اش را بر سر زبان ها انداخته است.
او بی آن که بخواهد و چشمداشتی داشته باشد، به همه ما یادآور می شود، معلمانی هستند که عشق را با همه وجود برای دانش آموزان خود معنا می کنند و باک شان هم نیست که زندگی شان چنین گره کوری با محرومیت خورده است.سخن از«یوسف یوسفیان» معلم روستایی دورافتاده به نام « مغانشابو » در شهرستان فنوج در اطراف ایرانشهر است که هر روز صبح می رود و دانش آموز معلول کلاس خود را از مقابل خانه شان در آغوش می کشد و با پیمودن مسافتی طولانی او را به مدرسه می برد. حالا دیگر برای اهالی تصویر کودک معلولی که دست های نحیف اش بر گردن معلم مدرسه اش گره خورده، تصویری آشنا است. علی اصغر صبح زود به انتهای جاده ناهموار روستا خیره می شود و انتظار مردی را می کشد که او را در آغوش بگیرد و به مدرسه ببرد و پای تخته بنشاندش.
یوسف، معلم 35 ساله دبستان مولوی روستای مغانشابو که خود در کودکی با همه وجودش طعم تلخ محرومیت را چشیده، 15 سالی هست که زندگیاش را وقف کودکان محروم منطقه فنوج کرده است. کودکانی که از داشتن بدیهیترین امکانات اولیه برای تحصیل محرومند و در مدرسهای درس میخوانند که «سرویس بهداشتی» نام پدیدهای کاملاً ناآشناست. این معلم هر روز صبح یک کیلومتر راه میرود تا دانشآموز معلولش را در آغوش بگیرد و به مدرسه ببرد. معلمی که وقتی از آرزوهایش میپرسیم، میگوید، تنها آرزویش خرید ویلچر برای علی اصغر است چراکه باوجود تمام تلاشش، نمیتواند مانع نگاه شرمگین و چشمهای خجالت زده او شود. یوسف از زندگی خود گفت و روزهایی که چیزهایی مثل پول توجیبی ابداً مفهومی برایش نداشت و کیف مدرسهاش گونی وصله دار آرد بود.
آرزوهای گمشده کودکی
دوران کودکیاش تفاوتی با دیگر کودکان هم ولایتی نداشت. همه در یک چیز مشترک بودند:«محرومیت»؛ همان چیزی که دانشآموزان این منطقه امروز نیز همچنان در آن مشترکند. یوسفیان معلم روستایی، با یادآوری دورانی که برای خرید کتاب و دفتر مدرسه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد، گفت: اهل فنوج هستم و فرزند سوم خانواده. دوران ابتدایی در این شهر درس میخواندم و هر روز باید مسافت زیادی را برای رفتن به مدرسه طی میکردیم. پدرم اغلب بیکار بود و پولی برای خرید کتاب ودفتر نداشتیم اما با همه این سختیها علاقه به درس اجازه نداد کنار بکشم. آن سال ها پدر با رها کردن ما در شهرستان نیکشهر نزد خانواده پدریاش زندگی میکرد و مادرم با کار کردن هزینه زندگی و تحصیل ما را تأمین میکرد. گونی آرد کیف مدرسه ما بود و پول توجیبی مفهومی برای ما نداشت. بعد از پیش دانشگاهی به خاطر علاقه زیادی که به معلمی داشتم به عنوان سرباز معلم مشغول خدمت شدم. معلمی را دوست داشتم و در این منطقه تنها شغلی هم بود که میتوانستم با آن به کودکان شهر و روستا خدمت کنم. پس از دوران خدمت سربازی به عنوان معلم حق التدریس مشغول به تدریس شدم. معلمانی که آن سال ها به ما درس میدادند تحصیلاتی در سطح سیکل داشتند و من بعد از پایان تحصیلات خدمت سربازیام در کنار تدریس، مشغول تحصیل در رشته علوم تربیتی در دانشگاه شدم. سال 80 وقتی به عنوان معلم حق التدریس مشغول به کار شدم بخوبی میدانستم که قدم در راه سختی گذاشته ام. راهی که از لحاظ مالی نمیتوانستم روی آن حسابی باز کنم و هر 6 ماه یک بار حقوق میگرفتم.
وی ادامه داد: از همان نخستین روز تصمیم گرفتم در روستاها تدریس کنم زیرا من یک روستایی بودم و بخوبی میدانستم چه استعدادهایی در این روستاها وجود دارد که به خاطر محرومیت به هرز میروند. سال 82 ازدواج کردم و در طی 13 سال زندگی مشترک صاحب سه فرزند شده ام. ماهیانه یک میلیون و 500 هزار تومان حقوق دریافت میکنم و برای اینکه بیشتر بتوانم به کودکان روستایی خدمت کنم خانوادهام را از شهر به روستا آوردهام و در کنار هم و در یک اتاق زندگی میکنیم.
ردپای محبت
علی اصغربارانی کودک 8 سالهای است که این روزها در آغوش آقا معلم به مدرسه میآید. دانشآموز با استعدادی که از بدو تولد معلول بوده و به خاطر نداشتن توان مالی برای خرید ویلچر، هر روز صبح در انتظار یوسف است تا او را در آغوش بگیرد و به مدرسه ببرد. یوسف که هر روز صبح بیهیچ منتی به خانه علی اصغر میرود و او را درآغوش میگیرد، میگوید، او هیچ تفاوتی با پسر خودم ندارد و این تنها کاری است که یک معلم میتواند انجام دهد: مدرسه مولوی 66 دانشآموز دارد که سه نفر از آنها معلول هستند. علی اصغر یکی از آنهاست که معلولیت او مادرزادی و شدیدتر از دیگران است و نمیتواند راه برود. سال اول ابتدایی شاگرد من نبود اما گاهی او را در مدرسه میدیدم. یک سال بعد وقتی در اوایل روز از ماه مهر اسم بچههای کلاسم را خواندم یکی از آنها غایب بود. علی اصغر نتوانسته بود به کلاس بیاید. فردای آن روز وقتی به مدرسه میآمدم او را مقابل خانهشان دیدم. میدانستم دوست دارد به مدرسه بیاید. او را در آغوش گرفتم و گفتم، هر روز صبح همین ساعت منتظر من باش تا همراه هم به مدرسه برویم. برق خوشحالی را در چشمانش دیدم. دست هایش را دور گردنم انداخته بود و با همان زبان کودکانه از من تشکر میکرد. برادر کوچکتر علی اصغر نیز معلول است و معلولیت آنها به دلیل ازدواج فامیلی پدرو مادرشان است. در این منطقه ازدواجها بیشتر فامیلی است و متأسفانه آزمایشهای لازم قبل از ازدواج انجام نمیگیرد. پدر علی اصغر مانند بسیاری از اهالی بیکار اینجا مدتهاست که در جستوجوی کار است. من دانشآموزانم را عضوی از خانواده خودم میدانم و به همین خاطر هر روز صبح مسافت یک کیلومتری روستا تا مدرسه را با علی اصغر میآیم و در این مدت همیشه احساس کردهام که فرزند خودم را در آغوش گرفته ام. وقتی وارد کلاس میشویم از آنجا که علی اصغر نمیتواند در نیمکت بنشیند او را روی میز خودم مینشانم. زنگ تفریح بچههای کلاس او را همراه خودشان به بیرون میبرند. بارها برای تهیه ویلچر برای علی اصغر به بهزیستی رفتهام اما نتیجهای نگرفته ام. اگر ویلچر مناسب برای او تهیه شود علی اصغر میتواند خودش و یا حداکثر با کمک دوستانش به مدرسه بیاید.
زخم محرومیت
می گوید وقتی معلم باشی نمیتوانی چشمت را بر روی بعضی چیزها ببندی. نمیتوانی هر روز دانشآموزان کلاست را در حالی که در سرمای زمستان با دمپایی به کلاس میآیند ببینی و در خودت نریزی. نمیتوانی شاهد باشی که به دلیل نبود دستشویی بچهها هر روز مجبور باشند به گوشه و کنار و یا خانههای نزدیک مدرسه پناه ببرند.
یوسفیان که این روزها خودش آستین همت را بالا زده و مشغول ساخت دو چشمه دستشویی برای مدرسه است، اضافه میکند: محرومیت در چهره این دانشآموزان موج میزند. هر روز با دمپایی به مدرسه میآیند و داشتن کیف و کفش نو آرزوی بزرگی است که بسیاری از آنها دارند. مدرسه ما فاقد دیوار است و در فاصله 3 متری از مدرسه جاده قرار دارد و هر روز زمان تعطیل شدن مدرسه یکی از معلمها باید کنار جاده بایستد تا بچهها به سلامت از آن عبور کنند. به دلیل نبود فضای مناسب آموزشی انباری و آبدارخانه را به تعداد کلاسها اضافه کردیم. هفته قبل متوجه شدم پاهای یکی از دانشآموزان کلاس از سرما قرمز شده است. دیدن این صحنه قلبم را به درد آورد. وقتی به خانه بازگشتم از پسرم خواستم یک جفت از دو جفت کفشاش را به این دانشآموز بدهد. زخم محرومیت هر روز بیشتر دهان باز میکند و تابستانها وقتی همراه با بسیج سازندگی برای طرحهای جهادی به روستاهای محروم میرویم سعی میکنم با کمک گرفتن از توان بچههای جهادی مرهمی هرچند کوچک بر این زخمهای عمیق باشیم.
با همه اینها یوسف همچنان سرزنده و مصمم است و به گفته خودش شک ندارد که نسلهای بعدتر بهروزتر از او و دانشآموزانش خواهند بود. لحنی که دارد و ایمانی که در کلامش موج میزند، موجب میشود تا به چنین روحیهای غبطه بخوری و حرفش را باور کنی…
منبع: ایران
- خبردونی
- پربازدید ترین
- نظرات
- نیاز مبرم به حمایت خیرین برای تکمیل پروژه های درمانی گلپایگان
- درختان گلپایگان شناسنامه دار میشوند
- افتتاحییه بخش جراحی مغزو اعصاب و شیمی درمانی بیمارستان امام حسین علیه السلام گلپایگان/اعتباری :افتتاح بخش شیمی درمانی در گلپایگان: تأمین داروهای بیماران با همکاری خیرین
- مدیرکل راهداری اصفهان از پروژه های ایمنی در گلپایگان بازدید کرد/ ارتقای ایمنی جادهها در اولویت است .
- برگزاری جلسه گرامیداشت یوم الله دهه فجر در سالن اجتماعات فرمانداری شهرستان گلپایگان
- جلسه فرماندار گلپایگان با مدیرکل برق منطقهای اصفهان
- برگزاری جلسه بررسی روند اجرای پروژه های عمرانی
- نگاهی به اهداف بودجه1404 شهرداری گلپایگان
- برگزاری جلسه دیدار مردمی شهردار گلپایگان
- گسترش وفاداری و اعتماد در جامعه توسط اصناف محقق میشود.
- تجلیل از برگزیدگان برتر و ملی بخش کشاورزی/شرکت سهامی زراعی گلپایگان، برگزیده ملی
- برگزاری جلسات کمیتههای تخصصی بزرگداشت دهه فجر در شهرستان گلپایگان
- آیین تجلیل وتقدیراز شورای آموزش وپرورش شهرستان گلپایگان
- برگزاری جلسه ستاد اقامه نماز شهرستان گلپایگان
- تمرکز زدایی و رفع تبعیض در مکانیابی پروژه های شهری مورد توجه قرار گیرد.
- نقش رسانه ها در توسعه شهرستان ها پررنگ تر از همیشه است.
- برگزاری نخستین جلسه کارگروه شهرستانهای خانه مطبوعات و خبرنگاران استان اصفهان
- همایش ورزشهای پهلوانی وزورخانه ای در گلپایگان / مرام پهلوانی در فرهنگ ایرانی ملموس و جدایی ناپذیر است .
- جشنواره فراگیری نخستین واژه آب در گلشهر
- آیین افتتاحیه استیج خانه کشتی امام علی(ع)شهرستان گلپایگان
- پیگیری دانشگاه فرهنگیان شهرستان گلپایگان
- اقدامات روزانه و گسترده به منظور حفظ و نگهداری از فضاهای سبز شهری
- استمرار عملیات خط کشی معابر شهر گلپایگان
- برگزاری نشست کنترل وضعیت پروژههای مشارکتی شهرداری گلپایگان
- شهردار گلپایگان: پرونده های در جریان تا حصول نتیجه پیگیری گردد.
- انتقال سنگنوشتههای تاریخی گلپایگان به مجموعههای حفاظتی
- بازدید سرزده شهردار گلپایگان از ادارات شهرداری
- سهم 70میلیارد تومانی آسفالت معابر از بودجه سال1403 شهرداری گلپایگان
- بازدید شبانه فرماندار گلپایگان از جادهها و پایگاههای هلال احمر در پی بارش نزولات آسمانی
- اصفهان آماده روابط تجاری و گردشگری با اقلیم کردستان عراق است