امروز : شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۵/۰۹/۰۳
کد خبر : 87215
چاپ خبر :

موسیقی دیوان شمس به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

شبی به ساز گوش میکردم از سیم های بی روح آن شعر و خیال فرو میریخت، شعری که در قالب محدود کلمات نمی گنجد و بی خود نیست که هر گاه سخن از شعر به میان می آید، موسیقی به ذهنمان متبادر می گردد و با شنیدن موسیقی فاخر و زلال دردهای زمینی ناپدید می گردد، علایق حقیر رنگ می بازد و دیگر زبری و سنگینی وجود خود را احساس نمی کنیم.

img18003838

شمس تبریزی به روحم چنگ زد

لا جرم در عشق گشتم ارغنون

شعر چیست؟

موسیقی چیست؟

این نورهایی که بدون انقطاع از شبهای متراکم آسمان بر ما میریزد از کجا می آیند؟

این ابعاد لایتناهی که حتی پرش نا محدود وَهم نیز نمی تواند به کرانه های آن نزدیک شود به کجاها می روند؟

این مفهوم بی آغاز و بی انجام، این مفهوم فرّار و تسخیر ناپذیر زمان را که مانند مکان لایتناهی و غیر قابل تصویر است و عقل بیچاره ی ما را در حیرتی تاریک و رخنه ناپذیر می اندازد، چگونه دریابیم؟

این نقطه های درخشان که می گویند هر یک آفتابی بزرگتر و سوزانتر از خورشیدیست که به زمین حیات و گرمی میدهد و هر قدر فهم و دانش بشر فزونی گیرد بر شماره ی آنها افزوده می شود، این اجسام فروزان که در فضای بی پایان پراکنده اند و نظامی شنیده است که هر یک از آنها جهانیست، جداگانه زمین و آسمانیست این موجوداتی که نه مبدأ و نه منتها دارند و با زمان و مکان دوش به دوش می روند، چگونه پدید آمده اند؟

راستی ما با همه ی داعیه های مضحک عقل و حکمت در برابر این پدیده ی وحشتناک و این معمای لاینحل عالم هستی عاجز و بیچاره ایم.

آیا در روح پر از غوغای جلال الدین محمّد مولوی چنین توفانی از بهت و حیرت گذشته است؟

هرگاه با مولوی در دیوان شمس مصادف می شوم چنین حیرتی مرا فرا می گیرد. او چه می خواهد و چه می جوید و در کدامین مدار ناپیدا سیر میکند؟

شبی به ساز گوش میکردم از سیم های بی روح آن شعر و خیال فرو میریخت، شعری که در قالب محدود کلمات نمی گنجد و بی خود نیست که هر گاه سخن از شعر به میان می آید، موسیقی به ذهنمان متبادر می گردد و با شنیدن موسیقی فاخر و زلال دردهای زمینی ناپدید می گردد، علایق حقیر رنگ می بازد و دیگر زبری و سنگینی وجود خود را احساس نمی کنیم. به طور یقین در هوشیاری نمی توان نوسان پر از رنگ و مملوّ از موج مستی موسیقی را توصیف کرد. همانگونه که از شرح آن عاجز و ناتوانیم.

آیا شعر یعنی مکمّل و یا همزاد موسیقی نیست؟ که می خواهد بر حقایق کریهِ واقعیات گرد طلایی بپاشد و ذایقه ی تلخ ما را با زندگانی همساز گرداند؟

این منظور شاید در غوغای روح متلاطم و موّاج جلال الدین محمّد بیش از هر شاعری دیگر احساس می شود. وقتی به دیوان شمس تبریزی می افتیم مثل این است که به مدار یکی از ستارگان دور دست وارد شده ایم و این عجیب نیست زیرا او به طرف کمال مطلق روی آورده و ترنّم اشعارش رازی دارد که فهم آن امکان پذیر نیست. موسیقی دیوان شمس که در هیچ دیوان غنایی دیگر یافت نمی شود از همین جا سرچشمه می گیرد. و البته مقصود از موسیقی تنها وزن و آهنگ غزلهای جلال الدین نیست، که در کمتر دیوانی نظیر آن را می توان یافت.

به عقیده ی استاد فروزانفر در کتاب یادنامه ی مولوی، جلال الدین محمّد موسیقی می دانسته و رُباب به قاعده می نواخته و حتی در رُباب اختراعی داشته است و فهم موسیقی به مولوی این توانایی را داده که بیش از هر شاعری اوزان گوناگون در غزلیات خود به کار گیرد آنهم نه از روی عمد بلکه به طور فطری. به عقیده ی استاد فروزانفر که عمری را در مورد مولوی شناسی صرف کرده 3500 غزل مولوی در 55 بحر عروضی سروده شده است. که هیچ یک از شعرا چنین تنوعی در اوزان عروضی ندارند. در این صورت کثرت بُحورِ عروضی و تنوع آنها غریب نیست. چه بسیاری از این غزلها همراه آهنگ موسیقی سروده شده مانند این بیت:

نور دل ما، روی خوش ما

بال و پر ما، خوی خوش ما

و یا:

بامن صنما، دل یک دله کن

گر سر ننهم، آن گه گله کن

و غزل های زیادی که جمله ی آخر آنها تکرار می شود یا ردیف های دراز و بلند دارند مانند این دو بیت:

حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو

وندر دل آتش درا، پروانه شو پروانه شو

یا غزل هایی که قافیه ی واحدی ابیات را به هم مربوط می کنند:

بازا آمدم باز آمدم، هذا جنون العاشقین

با سوز و با ساز آمدم، هذا جنون العاشقین

دیوانه ام دیوانه ام، در دست عشق افسانه ام

در هر صدف دُردانه ام، هذا جنون العاشقین

نظیر این غزلیات لبریز از موسیقی در دیوان شمس فراوان است. از سویی دیوان شمس دریاست، آرامش آن زیبا و هیجان آن فتنه انگیز است چنان موسیقی که در فراز و فرودش زیبایی و بعد فتنه و غوقا به ذهن مخاطب تزریق می شود. به این مصراع عنایت فرمایید:

همه جوشم، همه موجم، سر دریای تو دارم

مولوی به دنبال قافیه نمی رود بلکه قافیه را به دنبال خود می کشاند:

قافیه اندیشم و دلدار من

گویدم مَندیش جز دیدار من

از این رو با یک تلاش مأیوسانه سیل الفاظ گاهی بدون موازین فصاحت بیرون می ریزد و در انجام این امر محکوم غوغای ضمیر خود می باشد و چون خوب بنگریم شاید تأثیر موسیقی وار سروده های وی از مشاعر ناآگاه وی بر ما گشوده می شود. در یک کلام دیوان شمس از هر گونه تصنّع و جمله پردازی دور و به طور مستقیم از عمق جان او می تراود و از این جهت از هر گوینده ای دیگر تواناتر است و این ویژگی مرهون همان موسیقی و سماعیست که شاعر با آن لحظات را سپری می کرده است.

باری : گر بریزی بحر را در کوزه ای

چند گنجد قسمت یک روزه ای

و افسوس که مجال و فرصت منِ بنده بیش از این اجازه ی شرح پیرامون موسیقی دیوان شمس را نمی دهد، لذا دفتر این مقاله ی کوتاه را فرو می بندم و چند بیت از غزل این عجوبه ی روزگار در قلمرو شعر و عرفان را به مخاطبان ادب دوستم اهدا می کنم.

مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم

گفت که دیوانه نِه ای، لایق این خانه ِنه ای

رفتم و دیوانه شدم، سلسله بَندنده شدم

گفت که سر مست نِه ای، رو که از این دست نِه ای

رفتم و سر مست شدم، وز طرب آکنده شدم

و اما در پایان به جاست این بیت را که با احوال مولوی ربطی دارد بیان کنم:

یارب چه چشمه ایست محبت که من از آن

یک جرعه آب خوردم و دریا گریستم

و به راستی این محبت که خارها از او گل و غوره ها مُل می شود کدامین کیمیا و در کدامین نقطه از گستره ی خاک وجود دارد.

والسلام علی عبادِالله الصالحین

و تا مقاله ای دیگر بدرود

________________________________

پینوشت:

با عنایت به مولوی نامه ی استاد زنده یاد فروزانفر و سیری در دیوان شمس

_________________________________________

توضیح در پینوشت:

_______________________________________

نیروهای انسان وقتی از مرز

اعتدال گذشت به لایتناهی

نزدیک می شود

مِهر و کین، آز و رشک، بُخل و دَهش

اراده و گذشت، خوبی و بدی و خلاصه زشتی و زیبایی

همین که از عادّی درگذشت

به جاوید و نامحدود پهلو می زند

هم آن مؤمنی که در هر ذره ی ناچیز هستی مطلق را می بیند

و هم آن مأیوس ایمان از دست رفته ای

که زندگانی را سراب فنا می داند

هر دو سهمی از ابدیّت دارند (رومن رولان نویسنده ی فرانسوی)

 

 

%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%82%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d9%82%db%8c-%da%af%d9%84%d9%be%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%86%db%8c

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. چکاوک گفت:

    سلام
    استاد بسیار مقاله مفید و معتبری ارائه دادید و از خواندن آن لذت بردم.
    سپاس و درود بنده را پذیرا باشید.

  2. قاسم اشراقی گلپایگانی گفت:

    مخاطبارجمند ) ( چکاوک محترم وصاحبدل ۰۰۰
    از ابراز لطف وعنایت شما که مرتب با نشر هر ۰۰
    اثری اعم از مقاله ویا شعرمنِ بنده را وامدارمحبتتان میکند / با ادای احترام مراتب قدردانی خودم را تقدیم وبرایتان روز وروزگاری
    فرّخ ارزومیکنم ۰
    قاسم اشراقی گلپاگانی ۰۰۰۰۰۰

  3. قاسم اشراقی گلپایگانی گفت:

    مخاطب ارجمند ۰۰۰۰چکاوک محترم از ابراز لطف شما ممنونم

  4. عثمان شامادف گفت:

    ازتماشای مطلب حالم خوش گردید/مولانا بودخوب بله موسیفی
    بنده ازبک هسیتم از ممکت ازبکستان.

دیدگاه شما

تبلیغات