قتل، پایان ارتباط نامشروع پسر نوجوان با مادر و دختر
به گزارش بیان گلپایگان، مردی که متهم است در 17 سالگی با مادر و دختری ارتباط نامشروع داشته و در پی آن مادر را به قتل رسانده است، تنها 40 روز فرصت دارد تا با جلب رضایت اولیای دم از اعدام نجات یابد. او پیش از این با حکم دادگاه بدوی به قصاص محکوم شده بود اما دیوان عالی کشور این رای را به دلیل سن پایین متهم شکست تا پرونده در چرخه رسیدگی دوباره قرار گیرد.
ماجرای این قتل به 7 اسفند 86 برمیگردد که پلیس پایتخت از وقوع یک فقره نزاع مرگبار در خانهای مسکونی در یافت آباد باخبر شد.
ماموران با حضور در محل متوجه شدند که زنی 35 ساله پس از وارد آمدن فشار شدید به گردنش خفه شده است. همزمان همسایهها نیز گفتند که دقایقی قبل پسری نوجوان را دیدهاند که با حالتی پریشان و لباسی خونین از خانه مقتوله بیرون زده است. مدتی که از بررسی صحنه جرم گذشت، دختر مقتوله نیز از بیرون به خانه برگشت و با دیدن جسد مادرش، سرنخ دستگیری قاتل را در اختیار کارآگاهان قرار داد. او گفت: «از مدتی قبل با پسری نوجوان دوست شده بودم. او به خانه ما رفت و آمد داشت و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما پس از مدتی فهمیدم که با مادرم هم ارتباط نامشروع دارد. از او بدم آمد و دوستی مان را قطع کردم. امروز هم به خانه مان آمده بود که مرا به بهانه خریدن سیگار بیرون فرستاد. وقتی برگشتم با جنازه مادرم روبهرو شدم.»
همزمان با این اظهارات، عکسهای مشترک متهم با مقتوله نیز در خانه پیدا شد تا چهره متهم برای پلیس فاش شود. سه روز بعد، در حالی که پلیس در پی قاتل بود، او خودش را به کلانتری معرفی و به قتل اعتراف کرد تا کیفرخواست پروندهاش صادر و برای رسیدگی در اختیار شعبه 71 سابق دادگاه کیفری استان تهران قرار گیرد. در جلسه رسیدگی، اولیای دم شامل مادر و دو دختر مقتوله خواستار قصاص شدند و متهم در دفاع از خود گفت: «من و مقتوله از فامیلهای خیلی دور هم هستیم و هفتهای سه بار به خانه شان رفت و آمد داشتم. از دو سال پیش هم با مهسا (یکی از دختران مقتوله) دوست شدم و با هم ارتباط برقرار کردیم. میخواستیم ازدواج کنیم اما وقتی مادرش ماجرا را فهمید به من گفت که اگر مهسا را میخواهم باید با او هم ارتباط نامشروع داشته باشم. از این کار بدم میآمد اما به خاطر مهسا مجبور بودم. تا اینکه روز حادثه تصمیم گرفتم با این درخواست مقتوله مخالفت کنم. وقتی به خانهاش رفتم، با هم مشروب خوردیم. سپس او پیشنهاد غیراخلاقی داد که سر همان با هم درگیر شدیم. او روی من پرید. نفسم بند آمده بود. برای نجات خودم، کراواتم را دور گردنش پیچیدم و با فشارش او را کنار زدم. نمیدانستم مرده برای همین سریع از خانه بیرون زدم. همان شب فهمیدم جانش را از دست داده و سه روز بعد به پیشنهاد عمهام، خودم را معرفی کردم.»
متهم در ادامه بر «وقوع قتل در شرایط مستی» و «زیر سن قانونی بودن» تاکید کرد اما قضات دادگاه او را آگاه به ماهیت جرم تشخیص داده و حکم قصاصش را صادر کردند. این حکم اما در دیوان عالی کشور به دلیل «سن پایین مقتول» رد شد و برای رسیدگی مجدد در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده قرار گرفت. متهم که صبح دیروز در این شعبه با درخواست دوباره قصاص از سوی شوهر مقتوله به نمایندگی از اولیای دم غایب روبهرو شده بود، با پذیرش قتل، ارتباط نامشروع و شرب خمر گفت: «مقتوله با پسرخاله من هم ارتباط نامشروع داشت. آن روز کراوات را دور گردنش پیچیدم اما نمیخواستم او را بکشم. فقط میخواستم خودم را از دستش خلاص کنم. آن موقع 30 کیلو بیشتر نداشتم و او 35 سالش بود. هرچه هلش میدادم مگر کنار میرفت؟ مجبور شدم کراواتم را از روی زمین بردارم و آن را دور گردنش بپیچم. او در واقع داشت با رفتارهایش از من «باج عاطفی» میگرفت. من مشروب هم خورده و گیج بودم.»
متهم در پاسخ به این سوال قاضی که آیا ماهیت جرم را میدانستی هم گفت: «قبلا خفاش شب را دیده بودم که به خاطر تعرض به چند زن در ملأعام اعدامش کرده بودند اما خودم وقتی به بازداشتگاه افتادم فکر میکردم برایم قرار وثیقه صادر میکنند و بیرون میآیم. اصلا نمیدانستم کیفر قتل اعدام است. در زندان همه این چیزها را فهمیدم. اگر میدانستم که خودم را به پلیس معرفی نمیکردم و مثل خیلی از قاتلهای دیگر، متواری میشدم.»
سپس وکیلش پشت جایگاه ایستاد و با بیان اینکه دیدارهایی با خانواده مقتوله برای بخشش داشتهاند، از قضات درخواست استمهال (مهلت دادن به متهم) کرد تا بتوانند رضایت اولیای دم را جلب کنند. قضات دادگاه نیز با تاکید بر فضیلت بخشش، 40 روز به متهم زمان دادند تا همه توان خود را برای رضایت به کار بندد. شوهر مقتوله هم در پایان دادگاه با بیان اینکه خانواده متهم فقط چندبار با آنها مکالمه تلفنی داشتهاند، گفت: «هم متهم و هم همسرم در این حادثه مقصر بودند، قبل از قتل چند بار به رفتارهای همسرم اعتراض کرده بودم اما او میگفت خودش میداند در قیامت چطور جواب بدهد.»