«نشاط شاعری بی نشاط» به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
در این مجال به چند دلیل که در بین نوشته ام فهرست وار اعلام می دارم تصمیم بر آن دارم که در درباره یکی از سخنوران شیرین زبان و صاحب مقام در زمان حکومت قاجار یعنی فتحعلی شاه بطور اختصار نوشته ای را به سامان رسانم و این شاعر دل کنده از دنیای فانی نشاط اصفهانیست.
و اما نام شریفش عبدالوهاب و تخلص او نشاط و از دودمان سادات بوده و به این نسبت با زبان شعر بسیار فخر کرده است.
آلالیشی به ظاهرم ار نیست باک نیست
زیرا که اصل پاکم و از نسل حیدرم
(دیوان غزلیاتش غزل 172)
نشاط به سال 1175 هجری قمری در سپاهان متولد شد و در 43 سالگی یعنی 1218 به تهران آمده و به دربار خوانده شد و از سوی شاه وقت (فتحعلی خان) به معتمد الدوله ملقب گردید و در دربار او سمت منشی گری یافت.
و اما در مورد بخشندگی و دست و دلبازی نشاط در تمام منابع که از او نام برده بسیار سخن رفته است تا آنجا که گفته اند گر چه نشاط از میراث پدر به قدر کافی برخوردار بود و می توانست تمامی عمر خود را با آسایش بگذراند اما او همه ی میراث پدری را فروخت و به صورت بذل و بخشش صرف کرد تا جایی که مبلغ چهل هزار تومان وام دار شد و با فروش باقی مانده ی ارث پدر آن را هم بخشید و او ماند و بستانکاران فراوان.
توضیح: افسانه ای در این مورد هست که از نقلش می گزرم اما شاه از تشویش و وام او آگاه شد و دستور داد طلبکاران به دربار مراجعه و وام خود را بگیرند و آورده اند که چند روز از بام تا شام بستانکاران گروه گروه به دربار مراجعه و وام خود را می گرفتند. در این حکایت که مفصّل می باشد دو سه نکته ی عبرت انگیز وجود دارد:
1- بخشندگی نشاط و عدم توجه به اعتدال 2- فتحعلی شاه و رفع تشویش خاطر از این شاعر خوش قریحه.
پس از این واقعه دوباره فتحعلی شاه متوجه شد که نشاط سی هزار تومان مقروض گشته است و لذا دستور داد سی هزار تومان مسکوک طلا از خزانه بابت بدهی شاعر پرداخت شود. خوب همانطور که خواننده نکته یاب عنایت دارد در این رخداد دو نکته ی عبرت انگیز است:
1-ولخرجی ها و اسراف بیش از حد شاعر 2- توجه و کمک شاه به شاعر آن هم به قول معروف از کیسه ی خلیفه
و اما فتحعلی شاه که خود شاعر و شعر شناسی نکته سنج بود نشاط را در دربار خود مقیم کرد زیرا هم از مصاحبت او استفاده می کرد و هم مقام صاحب دیوانی و منشی باشی و مداحی او را برای خود امری کارساز میدانست.
و اما در مورد خلق و خوی نشاط. در این مورد در آثار مکتوب و مربوط به نشاط جملگی در مورد خوش دلی، یکرنگی، صفا و بخشندگی، تواضع و درویش مسلکی نشاط به کمال نوشته و گفته اند. از جمله در دیباچه ی نگار گنجینه ها چاپی به سال 1266 که از خیر درج کامل آن می گزریم. فقط این نکته لازم به ذکر است که همان جا اینگونه آمده که نشاط بارها به خود گفته است متعهدم که با باطل روزگار نگذرانم و عمر گران مایه صرف لهو و لعب نکنم و با فقرا عبوس نباشم و در پیشگاه امرا و وزرا چاپلوسی نکنم و نکاتی از این دست به وفور.
جناب نشاط همانند اجدادش در اصفهان پشتیبان بی پناهان بوده و محفلش مجمع شعرا و اهل فضل و طریقت بوده است. عجیب اینکه بارها از زبان نشاط شنیده بودند که آرزوی پرواز از قفس تن خاکی به وادی باقی را داشته و خواسته از زندان تن رها گردد. به این بیت توجه فرمایید:
مرگ تن در من حیات جان شود
مشکلات من ز مرگ آسان شود
و نمونه هایی از اینگونه.
درویشی و وارستگی نشاط در حدی بوده که کمتر نمونه ی آن را در بین شاعران میتوان یافت. این مورد در اشعارش مکرر آمده است:
یارب تو آگهی تو، که در سر نبود و نیست
هرگز هوای حشمت دنیا و منصبم (ص 135 دیوان)
نشاط در افتادگی و فروتنی نمونه ای قابل ذکر و الگوست به این بیت ملاحظه فرمایید:
روی نیکو گر نداری خوی نیکو چون نشاط
ور نه گر صد گنج داری رنج را آماده باش
که یکی از انگیزه های بنده در انتخاب نشاط این حُسن بود که ای کاش در خلقیات همه ی اقشار جامعه وجود داشته باشد و یا متجلی گردد.
دین و آیین نشاط: نشاط مسلمان واقعی بوده و دوستدار خاندان پیامبر اعظم و به ویژه به مولای متقیان علی (ع) ارادتی به غایت داشت که در دیوانش اشعار فراوانی در این مورد هست.
فردا که پرده دور شود از جمال قُرب *** یارب مدار دور ز آل پیامبرم
که یک نمونه از اعتقادات او بود.
آیین درویشی و عرفان نشاط: بسیاری از بزرگان و اصحاب قلم به اتفاق آرا نشاط را مردی درویش مسلک و عارف خوانده اند از جمله شادروان میرزا ابوالقاسم قائم مقام و شادروان رضا قلی خان هدایت در ریاض العارفین. برخی هم به واسطه ی احوال ظاهریش او را از اهل دنیا می پنداشتند اما جمله ی صاحب دلان او را از عرفا و اولیا می شمردند و خود نشاط هم به این معنی شعری دارد:
صد گنج نهان بود مرا در دل و جانان
نادیده گذشتند که این خانه خراب است
و اما هنر دیگر نشاط گذشته از آنچه که روایت شد خط زیبای اوست. هدایت در این مورد می نویسد در خطوط نسخ، تعلیق و شکسته دست استادان را از پشت بسته بود و شادروان قائم مقام نوشته وقتی روی به قلم و دوات می کرد و عزم نگارش خط شکسته را به کمال و نستعلیق را به پایه ی رشید و میرعماد می نوشت و در نسخ و تعلیق به جایی رسید که یاقوتش1 به شاگردی او قطعاً اقرار می کرد.
و اما آنچه از نشاط به یادگار مانده: کتاب معروف گنجینه ی اوست که خود پنج بخش دارد:
1-دیباچه ای که حاوی خطبه ها، وقفنامه ها و عقدنامه ها می باشد.
2-مدیحه ها، قباله ها، قصیده ها و قطعه هاست
3- نامه ها و فرمانهای فتحعلی شاه
4-نامه هایست که خود به شاه و بزرگان نوشته و از جمله نامه ای بی نقطه هم در آن هست که به شاه اهدا کرده
5-شعرها و نوشته های ادبی و حکایات اخلاقی اوست
باری در مورد سبک شعری نشاط ملک الشعرا بهار فرموده: سبک نشاط شیوه ی میانه است و سعدی وار. نشاط مطالبی در دیباچه ای به شیوه ی گلستان نوشته که در پند و اندرز است. نمونه ای از آن را مرور می کنیم:
دلی از شکایت رسته دارم و لبی از حکایت بسته که رساله بسیار شیرین و خواندنیست.
و اما نشاط یکی از هواخواهان واقعی و کوشای دبستان بازگشت ادبی بوده و در شعر بخصوص در قصیده و غزل هر دو استادی نشان داده. قصایدش به سبک صباست و اندکی ساده تر و غزلیاتش به شیوه ی حافظ نزدیک و البته نشاط را باید شاعر غزل سرا نام برد.
نشاط شعرهایی به زبان های عربی و ترکی سروده و در صنعت ملمّع بسیار کوشیده است و در مقدمه ی دیوان او حسین آذران به تفضیل سخن گفته.
و اما در سال 1241 آثار بیماری سل در نشاط پیدا شد و معالجات مفید نگردید و لاجرم به سال 1244 قمری به سن 69 سالگی دار فانی را وداع گفت و از قفس تن رها گردید روانش شاد. در خاتمه از غزل شماره ی 7 او سه بیت به پیشگاه مخاطبان ارجمندم اهدا می کنم.
نشناخت دل از زلف تو ویرانه ی خود را
دیوانه و شب گم نکند خانه ی خود را
***
در خانه ی ما یار و عجب آنکه ز هر کس
جُستیم خبر داد نشان خانه ی خود را
***
از بی خودی خویش نبودم خبر ای کاش
نشنیدمی از غیر هم افسانه ی خود را
پی نوشت:
1-یاقوت: منظور یاقوت مستعصمیست
طالبان اطلاعات بیشتر در مورد نشاط می توانند به منابع زیر مراجعه فرمایند:
1-تاریخ ادبیات دکتر صفا
2- ریاض العارفین هدایت
3- جلد 2 مجمع الفصحا ص 509
4-سبک شناسی بهار جلد 3 ص 322
تا درودی دوباره به پیشگاه شما مخاطبان همدل و هوشمند بدرود.
استاد قاسم اشراقی گلپایگانی