چاپ خبر

خبرگزاری بیان گلپایگان

اخبار شهرستان گلپایگان و اخبار مهم کشور و جهان

«پروین» به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

پروین اعتصامی

پروین زنی مردانه در قلمرو شعر و عرفان – دکتر زرین کوب

در بین سال های 1308 تا 1311 شمسی در جامعه‌ی ادبی و هنری ایران زمین ستاره ای چنان درخشید که زودتر از تصور در بین محافل ادبی و جمع ادیبان آن روزگار که کم هم نبودند از یک سو موجب حیرت و از سویی در خور ستایش و تحسین گردید آری پروین! و این همزمان با نشر امثال و الحکم علامه ی دهخدا که در چهار جلد تدوین شد و از همان جلد یک برخی اشعار پروین در آن روایت گردید و خیلی زود نام او را در ردیف شاعرانی مانند ملک الشعرا بهار و ادیب پیشاوری و یحیی دولت آبادی و رشید یاسمی قرار داد و شگفتی اهل فن را بر انگیخت.

از همان زمان دهخدا در لغتنامه ی خودش هم پروین را مطرح کرد و این بیانگر این حقیقت است که دهخدا پروین را سزاوار تکریم می دید و نبوغش را فهم کرده بود. البته شعر پروین که در نوجوانی و در کنف حمایت پدر دانشمندش شکل گرفته بود به آن حد از کمال رسیده بود که به سال 1300 در مجله ی بهار هم چاپ شود و پیش از انتشار امثال و الحکم مؤلف جوان و نوخواسته ای با نام محمد ضیای هشترودی مجموعه ای از نظم و نثر معاصر فارسی را با لحاظ کردن انتقاد به نام منتخبات آثار به سال 1303 منتشر کرد که در آن به نقل و نقد شعر پروین پرداخت؛ و او را مورد نهایت تحسین قرار داد مع هذا ملک الشعرا هم که با پدر پروین اعتصام الملک دوستی و همکاری داشت به قریحه ی سرشار پروین پی برده بود و در چاپ اولین نوبت دیوانش که دو سالی قبل از مرگ پدرش به سال 1314 بود مقدمه ای به قلم خودش زینت بخش آن دیوان کرد. تردیدی نیست که وجود پدر دانشمند پروین در تربیت ادبی او نقش بزرگی داشت و طبع آماده ی او را برای تسخیر وادی شعر هموار کرد تا جایی که پروین به رموز شعر و ادب دست یافت و موضوع پدر و فرزندی به وابستگی روحانی تبدیل شد.

پدر پروین در موضوعات مختلف ادبی از جمله ترجمه، نویسندگی و در هنر خط در حد استادی بود و برتر از اینها کتاب شناسی برجسته بود و به زبان های ترکی و فرانسه تسلط داشت و عربی را هم خوب می فهمید و مجله ی بهار که شعر پروین اولین بار در آن چاپ شد به مدیریت او سامان می گرفت.

از سویی بزرگانی همچون دهخدا، ملک الشعرای بهار، حاج سید نصرالله تقوی و امثال آنها هر یک به فراخور احوال و سبک و سیاق طبیعت ادبی همچون استادی دریچه های گوناگون سبک های خراسانی و شعرای معروف آن را همچون ناصر خسرو، سنایی و در قلمرو عرفان مثنوی معنوی را به روی طبع پروین گشودند و خود اعتصام الملک هم زبان و سبک شاعران بزرگ گذشته را همچون سعدی و فردوسی و نظامی به این شاعره ی وارسته و نجیب آموخت. و در قلمرو عرفان مثنوی معنوی الگوی پروین می بود و از این زاویه بود که پروین در دو سبک خراسانی و عراقی تبحر یافت و رمز و راز هر یک را فهم کرد و عرفان را درک نمود تا جایی که صاحبنظران سبک او را آمیخته ای از شیوه ی فخیم خراسانی و لطیف عراقی خواندند، مخلوط دو سبک پروین برای ادای مقصود خود که نوعی اعتراض به بیداد رایج در زمانه اش بود آن هم به کلیه ی اقشار و از جمله نیمی از جمعیت ایران زمین که زنان بودند از تمثیل های مختلف مثل مناظره های سیر و پیاز، سوزن و نخ، کودک یتیم و کوزه و مست و محتسب برای همدردی مردم مدد گرفت و انصافاً در این کار به توفیق کامل هم دست یازید زیرا طبع سحّار او که غمی سنگین را همواره تحمل می کرد از رمز و راز شعر و هدف گفتن آن و کاربردش در جامعه کاملاً مطلع بود.

باری پلشتی روزگار، زشتی، تبعیض طبقاتی از یک سو و بی توجهی سردمداران کشور و سلطه ی بیگانگان از بیرون مرزها که به خاک وطن نفوذ می کردند و چشمان تیز بین پروین که جوابی برای چراهای رُسته در ذهنش جوانه زده بود همه را می دید و با پوست و گوشت و استخوان لمس می کرد و چاره ای نمی جست لذا مست و محتسب یا فسق و فجور مدعیان دیانت و قانون را به صورتی آشکار در قالب مثنوی و یا قطعه بیان می کرد و طفل بی قرار دلش را اندکی تسکین می داد. و در این میان عرفانی که در ذهن او تأثیری شگَرف داشت و رو در روی زشتی ایستاده بود و جویای محبت و زیبایی بود به طبعش لطافت می بخشید.

پروین اساساً شاعری قصیده گوست و مثنوی و بویژه در قطعه و قصیده پیرو ناصر خسرو و سنایی می باشد. و با اینکه سن و سالی کم داشت از خاقانی و ظهیر تا کمال اسماعیل و سعدی را به خوبی فهم کرده بود.

باری همدردی صمیمانه با طبقات محروم جامعه چهره ای موجّه و مردمی از پروین ساخته بود. همان چیزی که امروز هم با مطالعه ی اشعارش ملموس است. از سویی تقوا و التزام او به رعایت شریعت و اخلاق کلیه ی برجستگی های او را تحت الشعاع قرار داده بود.

در مورد شیوه ی شاعری پروین همین قدر باید بگویم که قالب های فکری و بیانی پروین ریشه در اصالت و سنّت دارد و اینکه علامه ی قزوینی در تقریظی مختصر که در دیوانش می نویسد او را خنساء شعرا و رابعه ی دهر می نامد به هیچ وجه نفی  اصالت و تازگی کلام پروین نیست.

این شاعر مصیبت کشیده بعد از فوت پدرش که به سال 1316 رخ داد بیشتر از انگشتان یک دست دوری از پدر را تحمل نکرد و سرانجام به سال 1320 بر اثر بیماری حصبه ترک دنیا کرد و به خواب ابدی فرو رفت و در جوار حرم ملکوتی حضرت معصومه (علیها سلام) و در مقبره ی خانوادگی به خاک سپرده شد.

از این شاعره ی نامدار که در سن 34 سالگی از عالم خاکی پر کشید دیوان شعری در دست است که با مقدمه ی ملک الشعرای بهار تدوین گشته و آیینه ی تمام نمایی از اوضاع و احوال زمانه ی او و روح آسیب دیده و مجروح آن نو گل بستان ادب می باشد.

در این کتاب ارزشمند دو شعر تکان دهنده انسان را به بی وفایی دنیا و بی میلی پروین به زندگی بخصوص بعد از مرگ پدر راهنمایی می کند. اگر چُنانچه خواننده اش چشم عبرت بین داشته باشد. یکی در سوگ پدرش و دیگری شعری که برای سنگ مزار خودش سروده.

این که خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

باری تمامی شاعران و نقّادان منصف و اصحاب قلم پروین را در وادی شعر به کمال رسیده دانسته و در مورد خلقیّات پاک و نجابت او سخن رانده اند.

و اما اشاره می کنم از یک بیت شعر خودم” نگارنده”:

فریب لحظه ی حاضر مخورکه قاضی دهر

قضاوتش به ورقهای دفتر فرداست- اشراقی

ملک الشعرای بهار صریحاً می نویسد در ایران که کان سخن و فرهنگ است اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه ی حیرت می باشند، جای تعجب نیست اما تا کنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید از نوادر محسوب می شود و شایسته ی هزاران تمجید و تحسین است. منظور پروین

و باز همین بهار می نویسد: اگر تنها غزل سفر اشک از پروین باقی می ماند کافی بود که وی را در بارگاه شعر و ادب جایگاهی رفیع و ارجمند بخشد تا چه رسد به لطف حق، کعبه ی دل، گوهر اشک، روح آزاد، دیده و دل، دریای نور، گوهر و سنگ و قطعات درخشان دیگر که همین قدر کفایت می کند.

ملک الشعرای بهار در مورد دو گونه شعر پروین به طور خلاصه می نویسد: با قرائت قصاید پروین لذتی بردم و دیگر بار نغمات دلفریب دیرینه با گوشم آشنا شد و در خلال این نغمه های شور انگیز آهنگ های تازه نیز به گوش احساسم زخمه ی شادی زد.

لازم به ذکر است که بهار پروین را غزلسرا نمی داند بلکه برجستگی او را در قطعات و مثنویات کوتاهش می داند.

دریغ که این غنچه ی نو شکفته در بستان همیشه بهار شعرو ادب پارسی زودتر از زود با باد اجل پر پر شد. روانش شاد.

و اینک برای رعایت اختصار این مقاله را می بندیم و برای هدیه به مخاطبان ارجمندمان چهار بیت از غزل سفر اشک او را پایان بخش این نوشته می کنم و برای همه ی آنان روزگاری سرشار از امید و تندرستی آرزو می نمایم.

اشک طرف دیده را گردید و رفت

اوفتاد آهسته و غلطید و رفتطرح-بین-ابیات-شعر

بر سپهر تیره ی هستی دمی

چون ستاره روشنی بخشید و رفتطرح-بین-ابیات-شعر

تا دل از اندوه گردآلود گشت

دامن پاکیزه را برچید و رفتطرح-بین-ابیات-شعر

قاصد معشوق بود از کوی عشق

چهره ی عشّاق را بوسید و رفت

و من الله توفیق

 

_____________________________________________________

منابع:

1-دیوان او

2-نکاتی از نوشته های دهخدا، بهار و استاد تقوی و برداشت های شخصی این بنده

استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

استاد قاسم اشراقی

ثبت شده در سایت خبرگزاری بیان گلپایگان
کد خبر : 62887 و در روز پنجشنبه 20 خرداد 1395 ساعت ۱۸:۱۲:۴۴
2024 copyright.