امروز : یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۵/۰۲/۲۲
کد خبر : 57572
چاپ خبر :

یادی از عماد خراسانی و شعرش به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز***مرغ پرسوخته در پنجه ی باز است هنوز

زنده یاد عماد خراسانی

دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز
مرغ پرسوخته در پنجه ی باز است هنوز

***
همه خفتند بغیر از من و پروانه و شمع
قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز

امّا اینک قصد آن دارم که در مورد عماد و شعرش از آن جهت که تا حدی مهجور مانده و این کوتاهی در حق او که به راستی از شاعران برجسته ی زمانه ی ما بود نوعی ظلم در حق اوست لذا دل با دل مخاطبان به یادی از عماد خراسانی می پردازم. به همین بهانه و دلیل نوشته ی من این نوبت نگاهی به شعر عماد و گذری کوتاه پیرامون زندگیش خواهد بود و جایگاهی که در قلمرو شعر بویژه در زمانه ی ما داشت و ارائه ی نمونه هایی از غزلیّات نابش که به حق جای طرح در دنیای آشفته ی ادبیات این زمانه را دارد. لازم به توضیح است که شکوه الدین محلاتی که در تنظیم دیوان عماد اهتمامی وافر داشته و مقدمه ی مفصلی بر دیوانش نوشته در جای جای مقدمه اش صریحاً به جاودان یاد مهدی اخوان ثالث و مقدمه ای که بر اوّلین چاپ دیوان عماد نوشته اشاره های مبارکی دارد و به استواری کلام امید و زیبایی و بلاغت آن استناد و آنها را حجّتی بر ارج و قدر شعر عماد می داند. و به راستی هر خواننده ی بی غرضی که اندکی اطلاع ادبی داشته باشد با خواندن نوشته ی اخوان در این مورد به دو موضوع جدا پی می برد.
1-قدرت و توانایی اخوان در نگارش نثر 2- قدر و مرتبه ی عماد از دید کسی که بلاشک در روزگار ما در چکاد قله ی شعر پارسی تکیه داشت. زنده یاد اخوان بزرگ و عماد خراسانی گذشته از آنکه در قلمرو شعر دارای جایگاه رفیع می باشند دوستی بسیار عمیق و صمیمانه ای نیز با یکدیگر داشتند.تا آنجا که هر دو به ژرفای تفکّر هم واقف بودند و همین علّت موجب می شود که در مقدمه ی دیوان عماد اخوان به نکاتی اشاره دارد که مُبرهن دوستی و اخلاص بین آنهاست. همان رابطه ای که به نحوی چشم گیر مشمول مرحوم محمد قهرمان هم می شود و اینطور می توان گفت این سه تن که هر کدام در جایگاه خود قدری دارند مثلثی را تشکیل می دادند که در رأس آن استاد اخوان و قهرمان یک سوی قاعده در قصیده و در سوی دیگرش عماد در غزل.
باری استاد اخوان در ابتدای کار پس از آغاز مقدمه اینطور می نویسد اگر ضبط دفتر شناسنامه را بنیاد سال شمار بشمریم عماد از موالید و مردم قرن گذشته است. در حالی که حقیقت این است که در غرّه ی همین قرنی که اکنون در اواخر بهار چهل و یکمش هستیم یعنی بسال 1300 شمسی عماد در توس مشهد بدنیا آمده و تا امروز چهل سال شمسی را پشت سر گذاشته است.
از طرفی باید گفت نام و نشان تمام او عمادالدین حسن بُرقعی است. مادرش به هنگام خوابی می بیند چنان که گویی امام علی (ع) به او می گوید این فرزند تو هم نام پسر ماست. می پرسد کدام یک؟ جواب می شنود حسن. و این سکّه هم رونمای اوست بگیر می گیرد و بیدار می شود. نسبت عماد به موسی مُبرقع پسر امام محمد تقی ملقب به جواد می رسد به همین دلیل خانواده ی او برقعی لقب گرفتند. از این تیره ی سادات خانواده ای در قم نیز ساکنند.
عمادالدین ما جدّ اندر جد از دو سو پدر و مادر سید هستند و پدرش چنان که گذشت برقعی رضوی و پدر او مرحوم سید محمد تقی معین دفتر از صاحب منصبان آستانه ی قدس رضوی بود و مادرش بی بی حرمت.
عماد خاصّه از طرف مادری به خانواده ای صاحب ذوق و اهل فضل و کمال وابسته بوده، عماد در ابتدای کار چندی شعر خود را گاه گاه اینجا و آنجا می خواند و مانند کمال الدین اسماعیل و پروین و بهار بر او تهمت می نهادند که شعر پدرش را می خواند زیرا از عماد که 9 سال بیشتر نداشت آنگونه شعر گفتن بعید می نمود و عماد چند بار در آزمون های بداهه گویی رفع اتهام کرد. عماد در کودکی به نوبت از وجود پدر و مادر محروم شد و سرپرستی او را جدّ مادریش که خود دوستدار و صاحب دل بود به نام بی بی زهرا به عهده گرفت و مشوّق عماد همین جدّ مادری بود.
اخوان اضافه می کند دوستی من و عماد به سال 1324 بر می گردد درست وقتی که عماد در سوگ مادربزرگش سخت افسرده بود. عماد از سوی دیگر با این مصائب در کوره ی زمان آب دیده و آزموده گردید و استعدادش رو به شکوفایی گذاشت در نهایت طبع شعر و آواز بسیار خوش عماد دو هنر قابل توجّهی بودند که او را در محافل ادبی برجسته کرده بود. عماد گرچه از مال و میراث که باید از خانواده می داشت محروم بود امّا به عوض طبع بلند و قناعت او این کمبود را پر کرده بود. عماد به خارج از کشور سفری نکرد امّا تقریباً جای جای ایران را گشت و از لذت بردن نعمات دنیایی در حدّ توان بهره گرفت.
آثار عماد در حدود سی هزار بیت شعر فارسیست که در اقسام قوالب متداول سنتی سروده شده است. آنچه عماد را در وادی شعر به اوج رسانده غزل های اوست که به واقع از لطافت و استواری خاصّی برخوردار است بطوری که در غزل های پرشور ای دل بلا، شمع آرزو، ای عشق،زلف طلایی و ماجرای نیمه شب و این غزل را که چند بیت از آن بعداً روایت می شود بیقین او را جزو سرآیندگان طراز اول و جزو امّهات غزل سرآیان معاصر بلا تردید قرار داده است. ملاحظه فرمایید به مطلع غزلی از او:

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
و یا:
گرچه مستیم و خرابیم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

با توجه به اشعار فوق او از بزرگان غزل سرآی معاصر می باشد. عماد به شدّت از شاعران بزرگی همچون سعدی و حافظ و مولوی و خیام تأثیر معنوی پذیرفته بود بطوری که گاهی برخی از غزلیات او با زیباترین غزلیات این بزرگان برابری می کند. به این بیت ظهیر فاریابی توجه کنید:

هزار توبه شکسته است زلف پُر شکنش
کجا به چشم درآید شکست حال منش

و سعدی استقبال کرده که:

رها نمی کند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم به بوسه از دهنش

و عماد می فرماید:

شکست پنجه ی پرهیز زلف پُر شکنش
درید جامه ی تقوا ز موج پیرهنش

و باز جناب سعدی فرماید:

هر شب اندیشه ی دیگر کنم و رآی دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر

و عماد چنین استوار می گوید:

گرچه مستیم و خرابیم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

آشنایان به فنّ شعر و اصول بلاغی با دقّت به مواردی که نقل شد به استادی عماد پی خواهند برد. از آن گذشته مثلاً از سعید طایی متأسفانه فقط یک قصیده ی 19 بیتی عالی مانده لیکن هیچ تذکره و تاریخ ادبیاتی نیست که او را شاعری توانا نگفته باشد همین حقیقت در مورد عماد هم صادق است. دو غزل بیگانه نواز و گرچه مستیم و … عماد را از امّهات غزل گوی معاصر می سازد. همان گونه که گفته شد عماد از حنجره ای آماده و صدایی رسا برخوردار بود امّا هرگز خواننده ی حرفه ای نشد بلکه با آوازش دل نازک و طبع لطیف خود را ارضا می کرد.
دنیای معانی در شعر عماد به چند فصل تقسیم می شود:
1-احوال عاشقانه و حدیث شیدایی2-جَلَوات مستانه و سرود ساقی و باده3-عصیان و رندی و قلندری و بی پروایی4-حکایت هزل و شنگی و شیطنت که البته این بخش بیشتر مثنوی ها را در بر می گیرد. به طور کلی سخنان عماد چنان که دیوانش گواهی می دهد اکثراً فصیح و بلیغ و بلند می باشد. باری سرانجام عماد در 28 بهمن سال 1382 در هشتاد و دو سالگی دنیای فانی را وداع کرد و در صحن مقبرت الشعرای آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. جایی که در اندرونش گلچین معانی استاد احمد کمالی پور و اخوان بزرگ آرمیده اند و در بیرونش عماد خراسانی و محمد قهرمان منزل دارند. روح این بزرگان شعر و ادب شاد و روانشان قرین رحمت الهی باد. و امّا در اینجا به شما مخاطبان خوب بدرود می گویم و بهتر می دانم در خاتمه چند بیت غزل ناب عماد را که وعده کرده بودم به اسم بیگانه نواز با هم مرور کنیم.

بیگانه نواز

دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه ی باز است هنوز

شعر 5
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوزشعر 5
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد
غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوزشعر 5
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز

والله مستعان و تا دوردی دیگر بدورد

تهیه شده توسط استاد قاسم اشراقی گلپایگانی

استاد قاسم اشراقی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. مریم حبیب اللهی گفت:

    سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای اشراقی. خیلی لذت بردم از مطالب خیلی عالی که در مورد عماد خراسانی و شعرش فرموده بودید. امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید.
    شاگرد همیشگی شما
    مریم حبیب اللهی

  2. علیرضا ملایی سپیدرودی از خطه سبز شمال گفت:

    بادرود خدمت حضرت استاد قاسم اشراقی و مردم فهیم و ادیب پرور گلپایگان،

    مقاله پیش رو که در نوع خود یک سند به غایت مبرز استادی ست و از استخوان بندی ادبی و علمی بسیار شایان و مستحکم برخوردار است نه تنها در چهارچوب صفحات خبرگزاری بسیار محترم بیان که در جوامع ادبی دیگر میتواند شناسنامه بخشی از ادبیات پرمغز و مایه ی ما باشد،
    نمونه هایی از این نوع مقالات را بنده سابقا صرفا در سالن های کنفرانس دانشگاه های مطرح کشور از زبان ادیبانی چون استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی شنیده و از این بابت که هم اکنون در این خبرگزاری فخیم چنین مطالب سازنده و ادیبانه ای به طبع رسیده است مشعوفم.
    برای استاد بزرگ قاسم اشراقی،مردم ادب دوست گلپایگان و دست اندرکاران خبرگزاری پربار بیان آرزوی سلامتی و توفیق دادم.

    دستبوس شما:علیرضا ملایی سپیدرودی

  3. زهرا گفت:

    با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی و گرانقدر اشراقی
    بسیار جالب و خواندنی بود واقعا فوق العاده بود

  4. قاسم اشراقی گفت:

    از مخاطبان ارجمندم؛ بانو زهرا و مریم حبیب اللهی و آقای علیرضا ملایی سپیدرودی و اظهار لطفشان تشکر میکنم.

دیدگاه شما

تبلیغات