برای مادرم
مادر تو کوه حوصله و صبر و طاقتی
چون قله ای رفیع سرآپا صلابتی
مادر تو در مصیبت بی رحم روزگار
شاگرد درس زینب و مشق شهامتی
هر جا که هست قصه ی ایمان و شرح عشق
تو نغمه خوان عصمت آل طهارتی
مادر تو چون ستون ستُرگ همیشه سخت
در حجم بی کران زمان استقامتی
مادر تو با نوازش دستان خسته ات
در باغ عشق اسوه ی صبر و درایتی
مادر تو در برابر امواج زندگی
چون صخره ای عظیم برآزنده قامتی
پروردیم به خون دل و جز دعای خیر
هرگز نبود ورد زبانت شکایتی
مادر من آن شکوفه ی تُردم که در لبش
تو چنگی نجیب کمال و کفایتی
مادر به سبزه زار دلت من چمیده ام
تو رمز و راز مریم و باغ نجابتی
در من دمید هستی تو بینمت کنون
چون آفتاب زرد خزان رو به غایتی
پیمانهات ز رنج زمان گوییا شکست
کاین سان فسرده خاطر و بشکسته قامتی
زخم عمیق رنج تو ماندست و صد عجب
تو مرهم شفا ده درد و جراحتی
ای مادر ای لطیف ترین شعر زندگی
دارم نیاز بر تو که رمز هدایتی
مادر به گوش تشنه ی من باز هم بخوان
از مصحف شریف خداوند آیتی
در من هنوز شیره ی جانت نمرده است
ای باغبان شوخ عجب با کرامتی
از بهر من که گل کنم و بارور شوم
یک دم ندید روح تو در خود فراغتی
مادر قسم به موی سپیدت به چشم من
تو بنده ی بهشتی و روح شرافتی
مادر بگو چگونه تو را بازگو کنم
تو شعر دلنواز سراسر فصاحتی
بر «قاسم» شکسته دل ای نازنین ببخش
گر بر دلت نشسته ز سویش اهانتی
سروده ی سال 1355 تهران – استاد قاسم اشراقی