کاربرد ضربالمثل و کنایهها در ادب پارسی
به نام خداوند حکیم
در شمارهی گذشته یادآوری شد که این سخنان قصار و به ظاهر کوتاه، دریایی از معنا و مفهوم میباشند که در بصیرت و آگاهی مخاطب نقش بسزایی دارند. اکنون به برخی دیگر از ضربالمثلها توجّه بفرمایید:
1- مَست خفته را پنگان مَزَن: پنگان یا بنگان، فنجان یا پیالهای است که ته آن را سوراخ میکردند و دهقانان هرگاه میخواستند آب بگیرند، به عنوان پیمانه از آن استفاده میکردند و نوبت آب خود را توسط آن ظرف میفهمیدند؛ این ضربالمثل میگوید: انسان مست و گناهکار را که در حال خواب است با زدن به فنجان بیدار نکن و بگذار در حالت غفلت و بیخبری بماند.
شبیه ضربالمثل بالا در مورد ظالم نیز ذکر شده است.« الفِتنه نائمه لَعَنَ ا…ُ مَن أیقَظَها: فتنه خوابیده است خدا لعنت کند کسی که آن را بیدار کند.» که با شعر سعدی (علیهالرّحمه) تناسب دارد.
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
2- یک مرده بنام بِه که صد زنده به ننگ: زمانی کاربرد دارد که انسان آزادهای زیر بار ظلم و ستم نمیرود و شهادت یا کشته شدن را بر ماندن و با ذلّت و خواری زندگی کردن ترجیح میدهد. اصل این مثل رباعی ذیل است:
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او تن ما را به دار سازد آونگ
القصّه درین سراچهی پر نیرنگ
یک مرده بنام به که صد زنده به ننگ
که مصداق رباعی فوق بزرگانی چون حسین بن علی(ع)، میثم تمّار، عمّار، زید بن علی و هزاران آزاده دیگر میباشند.
3- معده حلوایی بُوَد، حلوا کشد/ معده سکبایی بُوَد، سکبا کشد
این مثل در مورد ذائقه و طبیعت افراد کاربرد دارد. گاه میگویند معده فلانی سنگ را هم آب میکند یا بر عکس فلانی معده گنجشکی است یعنی زود سیر میشود. مولوی در بیت بالا میفرماید: معدههایی که به حلوا و شیرینی عادت کردهاند تنها کشش حلوا را دارند و معدههایی که به آش سرکه عادت کردهاند، فقط میتوانند آش سرکه را هضم کنند.
4- مغز آن زمان دهد که ورا بشکنند گَوز/ وز جوش دیگ چربو و کف بر سر آورد
گردو وقتی ماهیّتش معلوم میشود که آنرا بشکنند و مغزش را بیرون بیاورند و دیگ به خاطر جوشش زیاد چربی و پیه آن مشخص میشود. این ضربالمثل زمانی بکار میرود که حقایق پنهان است و شاید با مثلهایی چون خربزه نبریده و یا قلعه در بسته، تناسب داشته باشد.
5- هرگز سرآب پر نکند قربه سقا: بیشتر زمانی کاربرد دارد که میخواهیم بگوییم چیز کم ارزش جای چیزهای گرانبها و با ارزش را پر نمیکند و یا گاه برای چیز محال و غیر ممکن بکار میرود. بنابراین سرآب و آب فریبنده مشک آب سقا را پر نمیکند.
6- نبُّرد قزِ(قژ) نرم را تیغِ تیز/ لطافت کن آنجا که بینی ستیز:
قژ یعنی ابریشم و پارچه ابریشمی نرم و لطیف، تیغ و شمشیر تیز پارچه ابریشمی نرم را بخاطر لطافتش نمیبرد، یعنی در مقابل حوادث تند باید ملایم بود. حضرت علی (ع) فرمودهاند: «سر و رأس سیاست مدارا و ملایمت است.» امّا ضربالمثل فوق نمیخواهد بگوید که در مقابل ظلم هم باید کوتاهی و مدارا کنیم که «خیرُالامور اُوسطها» یا به قول سعدی شیرین سخن:
درشتی و نرمی به هم در به است/ چو فاصد که جرّاح و مرهم نه است
فاصد: رگزن و کسی که حجامت میکند.
زین العابدین زُهری
مدرّس دانشگاه، عضو انجمن ادبی فانوس