لشکر سیلاب
نازنینترین مهمان
در خاطر من همیشه جاویدانی
خونی به تن من و نیاز جانی
در ثانیههای هستیم باور کن
پیوسته تو نازنینترین مهمانی
سرودهی استاد قاسم اشراقی- سال 1357- مهرشهر کرج
*****************************
لشکر سیلاب
شب شده و یاد تو صبر از منِ بی تاب گرفت
فکر نابودنت از دیدهی من خواب گرفت
نالهام اشک شد و فرصت تدبیر نداد
تا مرا بستر تن لشکر سیلاب گرفت
چشمم آنقدر به در بود که تصویر سحر
سر زد و از رخ شب جلوه مهتاب گرفت
غم ز جان من و از چشمهی جوشان دلم
شادمان کام دل آسوده و سیراب گرفت
«قاسم» از جور فلک ناله مکن کاین هوسی
از گلوی من و ما باده ز خوناب گرفت
سروده ی استاد قاسم اشراقی- سال 1357- مهرشهر کرج
2024 copyright.