پرستوی کوچیدهی ناز من
رفتی و خاطرهی ناز تو برجاست هنوز
بر دلم ز آتش آن خاطره غوغاست هنوز
گفتم از یاد برم عشق چون دور شوی
در وجودم عطش مهر تو برپاست هنوز
عمر چون باد گذر می کند و نقش رخت
همره نبض زمان زنده و گویاست هنوز
میزنم باده که مستی برد اندوه دلم
مستی از سر پَرد و یاد تو پویاست هنوز
از خَم زلف تو ای جان نبود راه گریز
جان من بسته به آن گیسوی یلداست هنوز
ز لب سرخ تو چون کام زدم دانستم
باده مست از تب آن لعل شکر خاست هنوز
پاره ی قلب من ای ناز پریزاد بدان
در دلم یاد تو با جنبش رگهاست هنوز
«قاسم» ار باز جوانی کند و شاددلی
با خیال تو دلش زنده و بُرناست هنوز
سروده ی استاد قاسم اشراقی سال 1360- تهران
2024 copyright.