امروز : شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۱۰/۰۶
کد خبر : 40170
چاپ خبر :
سرمقاله

رسالت چیست؟ تندروکیست؟

واقعاً این طیف فکری چه خطری داشته و دارند که امام راحل و عظیم الشّأن از آن بیم داشتند و چه خدماتی داشته‌اند و چه گره‌ای از مشکلات مردم باز کرده‌اند جز فتنه‌انگیزی و راه‌اندازی دعواهای سیاسی از جریان کوی دانشگاه گرفته تا فتنه 88 و حالا هم مذاکره و ... برای انحراف افکار عمومی که مبادا مردم از آن‌ها مطالبه‌گری کنند!!! ...

یادداشتبه گزارش بیان نیوز، از بدو شکل‌گیری انقلاب و با بررسی جریانات فکری مختلف که مدّعی داشتن تفکّر و ایده برای حکومت‌داری بودند، می‌توان کارنامه تک‌تک آنان را مورد بررسی و واکاوی قرار داد که چه دستاورد و چه خدماتی به انقلاب و نظام داشته‌اند. اگر بخواهیم همه را از ریز و درشت مورد مداقّه قرار دهیم، امکان آن در این وجیزه نمی‌گنجد؛ ولی بطور عمده جریان لیبرال به سرکردگی نهضت آزادی، حزب توده، جریان منافقین خلق، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت وابسته به جریان اصلاحات را می‌توان نام برد که سهم بسزایی در ترویج افکار خود در جامعه داشته‌اند و در کنار این افکار و عقاید نیز تفکّری وجود داشت که هم‌اکنون نیز بدون ادّعا وجود دارد، جریان برخاسته از متن مردم و وفادار به مرجعیّت، انقلاب و رهبری است که اگر بخواهیم بطور اجمالی کارنامه عملکردی آنها را بررسی کنیم و تفکّرات آنها را واکاوی کنیم، می‌توانیم به عاقبت سران این جریانات اشاره کنیم.
عاقبت جریان حزب توده و خیانت‌های آنان در طول تشکیل آن به کشور تا جاسوسی برای شوروی در دوران دفاع مقدّس را می توان به خوبی لمس کرد و یا عاقبت سازمان منافقین خلق که نیازی به گفتن نیست و اظهر من الشمس است و یا زمانی که به عاقبت سران جریان لیبرال و بزرگان آن از بازرگان گرفته تا مریدان آن به تعبیر امام راحل(ره) «این منافقین فرزندان معنوی ایشان» و شیفتگی آن‌ها به غرب و تفکّرات خطرناکی که داشته و دارند نگاه می‌ اندازیم، خوشبینی آنان به آمریکا و غرب را کاملاً مشاهده می‌کنیم که آخر هم در روزگاران سخت انقلاب به دامان آن‌ها پیوستند، ولی نحله‌های فکری این جریان آن‌قدر خطرناک و از نظر امام راحل(ره) مهمّ است که در پیام عزل قائم مقام خود می‌فرمایند: «ترس من این است که بعد از من، شما کشور را به دست لیبرال‌ها بسپارید» و جالب این‌که کسانی‌که هم اینک خود را داعیه‌دار و یار غار امام(ره) معرّفی نموده و دائم خاطره تعریف می‌کنند، رسماً اعلام کرده‌اند که ما لیبرال مسلمان هستیم.
واقعاً این طیف فکری چه خطری داشته و دارند که امام راحل و عظیم الشّأن از آن بیم داشتند و چه خدماتی داشته‌اند و چه گره‌ای از مشکلات مردم باز کرده‌اند جز فتنه‌انگیزی و راه‌اندازی دعواهای سیاسی از جریان کوی دانشگاه گرفته تا فتنه 88 و حالا هم مذاکره و … برای انحراف افکار عمومی که مبادا مردم از آن‌ها مطالبه‌گری کنند!!! خطر را باید آنجا حسّ کرد که وقتی “گری سیک” مشاور اسبق امنیّت ملّی آمریکا یک دفعه پنهانی به ایران آمده و برگشته بود، گفته بود “ما مخالف اسلام نیستیم. ایرانی‌ها آن‌قدر نماز بخوانند و تسبیح بیندازند که خسته بشوند ولی مسأله ما این است: این دیدگاه را وارد سیاست نکنند.” و این درست همان اصلیست که آمریکا و متّحدانش و بالطّبع مریدانشان در کشور دنبال آن هستند. اسلامی که ظلم ستیز نباشد، اسلام نیست و باید اشاره داشت که ظلم‌ستیزی برای اسلام ذاتی است و صفت عرضی محسوب نمی‌شود؛ وقتی اسلام ناب بر کرسی حاکمیّت می‌نشیند، یعنی می‌خواهد عملی شود و از عرصه تئوری و نظریّه خارج شده است. وقتی هم عملی بشود، می خواهد با ظلم و ستم مبارزه کند.
حاکمیّت اسلام ناب و نشستن آن بر کرسیّ حکومت، اوّلین اتّفاقش این است که نظام سلطه تمام قدّ در برابر آن قد علم می‌کند؛ چرا که ماهیّتش با ماهیّت ما درگیر است. پس تنها راه پایان درگیری ما با نظام سلطه بدون تعارف این است که یا دست از اسلام بکشیم و حالت دوّم این که آمریکا دست از خوی استکباریش بردارد. لذا آن‌هایی که نسخه رابطه و نزدیکی با آمریکا می‌نویسند و یا در رؤیای آن به سر می‌برند(چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) معتقدند ما باید از اسلام حاکمیتّی دست بکشیم تا احیاناً آمریکا از خوی استکباریش دست بکشد که ما چنین چیزی را در نگاه آمریکایی ها نمی بینیم.
این طیف فکری که تفکّر رابطه دارد، هم‌اینک به عنوان بخش عمده‌ای از بدنه جریان اصلاحات را در برگرفته و پرچم اصلی آن در طیف سرمایه‌سالار کارگزاران متبلور است که چشم طمع آمریکا و غرب را دوباره امیدوار کرده‌اند. آن‌قدر این جریان برای آن‌ها مهمّ است که جرج بوش در سال 2003 گفته بود: «ما از دموکرات‌ها و اصلاح‌طلبان از بیروت و بغداد تا دمشق و تهران حمایت خواهیم کرد و در کنار آن‌ها خواهیم ایستاد.» همچنین در جریان فتنه ۸۸، نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «اصلاح‌طلبان بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند!» و شیمون ‌پرز رییس‌ رژیم کودک‌کش اسرائیل گفت: «اصلاح‌طلبان به نمایندگی از اسرائیل با رژیم اسلامی ایران می‌جنگند!»
این نوشتار قصدش تبیین تفکّر لیبرالی نیست؛ بلکه اشاره‌ای دارد به برخی رفتارهای آن‌ها و در نهایت خطّ فکری خطرناکی که دنبال می‌کنند و آن چیزی نیست جز حذف نیروهای انقلابی و خانه نشین کردن آن‌ها که با شعار تندرو و افراطی و دلواپس و از این دست تعابیر، در صددند تا بدنه اصلی و نگهدار انقلاب و نظام را از صحنه خارج کنند. اصولاً لیبرالیسم از ابتدای تکوین خود و در خاستگاه غربی، همواره مخالفان و منتقدان خود را مرتجع و دشمن آزادی قلمداد کرده و می‌کند امّا واقعیّت این است که لیبرالیسم، گذشته از دشمنان طبیعی و به دور از مناقشات ایدئولوژیکی، ناقدانی در غرب دارد که خارج از بحث است. لیکن در یک مرور گذرا به کارنامه جبهه مقابل تمام این نحله‌های فکری که برگرفته از تفکّر اصیل انقلابی بوده که همان پیروی محض از ولایت فقیه و رهبری جامعه اسلامی‌ست، می‌بینیم که چگونه این تفکّر توانست در جنگ پیروز شود و با خودکفایی در عرصه های نظامی، موشک به هوا هدایت کند، پهپاد دشمن را زمین‌گیر کند و از بالای سرناوهای او نمایش قدرت بدهد، بدون آن‌که دشمن متوجّه حضور وی شود و خودکفایی در بسیاری از تولیدات نظامی و دفاعی و در عرصه هسته‌ای با تقدیم شهدای ارزشمند، دشمن را مجبور به مذاکره کند تا همین به اصطلاح روشنفکران و رفورمیست‌های داخلی پُز آن را بدهند و یا در عرصه نانو و بیوتکنولوژی رشد یابد و در تولید مقالات علمی و ارتقای به رتبه شانزدهم علمی جهان(تا قبل از سال 92) تلاش نماید و در خودکفایی در تولیدات دارویی و استراتژیک و همچنین پیشرفت‌های چشم‌گیر در پژوهشکده رویان و… جزء ده کشور دارنده این علوم باشد و ابعاد مختلف دیگر علمی را که خود ساعت‌ها وقت طلب می کند، برای کشور به ارمغان آورد و هم‌چنین در عرصه سیاسی و صدور تفکّر انقلاب، دشمن را در زمین خود به بازی بگیرد و زمین‌گیر کند و فرزندان انقلابی ملّت‌های منطقه و آزاده جهان را به واکنش بر علیه استبداد وادارد تا خود بتوانند با اتّکای به خویشتن در مقابل ظالمان و مستکبران قد علم کنند(که نمونه اخیر آن شیعیان و مسلمانان مظلوم نیجریه و شیخ مظلوم آن‌ها را می توان نام برد).
پس این تفکر انقلابی و اصولی که برخاسته از اسلام ناب محمّدی(ص) که پرچم آن به دست خلف صالح امام خمینی(قدّس سرّه) حضرت امام خامنه‌ای عزیز(مدّ ظلّه العالی)است که می‌تواند نجات‌بخش کشور و نظام اسلامی باشد تا در نهایت آن را به صاحب اصلی خویش بدهد؛ نه تفکّرات الحادی و برگرفته از مکاتب مادّی غرب. پس رسالت اصلی، اتّکای به درون و توجّه به نیروها و جوانان انقلابی و مؤمن است که می‌تواند گره‌گشای مشکلات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و… باشد. اگر تندروی این است که ما همه تندرو هستیم. این اتّهامات جوانان مؤمن را از میدان به در نخواهد کرد. افراطی و تندرو از نگاه جریان منفعت‌طلب و زیاده‌خواه یعنی کوتاهی از اصول، چشم‌پوشی بر ظلم، نگاه امیدوارانه به غرب، توجّه به سرمایه داری، بی‌توجّهی به امر به معروف و نهی از منکر، حفظ ظاهر دین(همان نفاق) و در کلّ دست کشیدن از شعارهای انقلابی.
در پایان یک سؤال ساده: چرا جریان انقلابی توانست تا فرستادن موشک به فضا و غنی‌سازی اورانیوم و ناو جنگی و پهپاد و تولید علم در عرصه های مهمّ پیش برود؛ آن هم با دستان خالی و تحریم دانشمندانمان، ولی سال‌هاست فقط و فقط به عنوان نمونه در عرصه تولید خودروی داخلی که به مراتب از پیچیدگی کمتری نسبت به صنایع یاد شده برخوردار بوده و از حمایت همه‌جانبه نیز برخوردار است و مدیران آن از حقوق، پاداش‌ها و مزایای آن چنانی بهره‌مندند، نتوانسته رضایت مردم را جلب کند؟ آیا تفاوت نگاه را می‌توان درآن دید؟! حال تندرو کیست؟!

م.ولایتی

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات