عاشقان کربلا
راز و رمز زندگی در نینوا دارد حسین
صد هزاران عاشق اندر کربلا دارد حسین
تشنگی آوارگی ها سهم طفلانش ولی
عهد و پیمان نهانی با خدا دارد حسین
خاک داغ کربلا آتش به جانم میزند
آتشش بر استخوان هایم شفا دارد حسین
کربلا عباس و مشکی که تهی از آب شد
دست عباس علمدارت وفا دارد حسین
بر زمین افتاده ای اندر درون قتلگه
شمر ذی الجوشن برایت نقشه ها دارد حسین
آه این تن سهم تیغ و نیزه و شمشیر شد
از زمین تا آسمان درد و بلا دارد حسین
سر جدا میشد ز تن پر شد ز خونش قتلگه
آن دمی که روی لبهایش ثنا دارد حسین
این بدن ها زیر نعل پای اسبان میرود
غربتی عظمی به خاک نینوا دارد حسین
خیزران میزد به روی لعل لبهایش ولی
در طبق ذکر و ثنای کبریا دارد حسین
کربلا یعنی عطش آتش به جان کودکان
تشنگی بر سوزش لبها چه جا دارد حسین
دوست دارم سینه ام بوی عزاداری دهد
تا ابد این سینه ها داغ عزا دارد حسین
لعن و نفرین بر ستمکاران کور کوفیان
در خرابه دختری با غم رها دارد حسین.
میشود امضا شود اعمالمان بامهر او
ما گنهکاریم و دلهامان تو را دارد حسین
مهشید دلگشایی