امروز : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۹/۰۳
کد خبر : 36918
چاپ خبر :
محمدحسین ناطقی عضو انجمن فانوس

نقد شعر

نقد-شعر

یا بکش ، تا حس کنم فقدان تلخ ِ آب را
یا درآور از لبانم سرخی قلاب را

***
من خودم پولک به پولک درد را حس کرده ام
دیگر از مردن نترسان حضرت مرداب را

***
گاوخونی ها درون سینه ام لم داده اند
هی نبین در چشم هایم صورت مهتاب را

***
ماهی ای آکنده از تورم که با کابوس ها
شب به شب طی کرده ام بحران زرد خواب را

***
آب را گل میکنم، شاید نبینم بعد از این
پینه های پای یک صیاد بی جوراب را

***
آب را گل میکنم هی آب را گل میکنم
کاش این کارم نرنجاند دل سهراب را

شعری که خواندیم، از سروده های آقای غلامرضا شرفی زاده شاعر خونگرم و خوش قریحه خطّه جنوب است. شعر را می توان از دسته شعرهای امروزی نامید که با ظرافت‌های شاعرانه به زبانی تازه و روان در قالب کلاسیک سروده شده است. شاعر با بهره جستن ازآرایه ها و عدم پراکندگی در موضوع، با انتخاب و اتّحاد واژگانی چون: آب، ماهی، مرداب، صیّاد و … به خوبی از عهده قرار دادن مخاطب در فضایی سمبلیک برآمده است. به لحاظ فرم در این غزل به ترکیب‌هایی نظیر: فقدان تلخ آب/ پولک به پولک/ حضرت مرداب/ آکنده از تور … و خلّاقیّت هایی از این دست برمی خوریم که نشان از توانمندی شاعر در ایجاد تناسب بین الفاظ و معانی دارد.
از دیگر شاخصه های شکلی اثر، علاوه بر ایجاز و کوتاه بودن آن، می توان به حُسن مطلع زیبای بیت نخست اشاره کرد که از همان آغاز، جادوی شاعرانگی را در آن جاری می سازد. القای حسّ «همذات پنداری» با ماهی که خصوصاً در ابیات ابتدایی غزل جریان بیشتری دارد، از دیگر نقاط قوّت این کار به شمار می رود. البتّه شاعر می‌توانست با کمی جسارت روی بیت آخرخط بکشد و به نهایت ایجاز در یک غزل پنج بیتی برسد. بیت پنجم را می توان کاندیدای یک حُسن مقطع زیبا به حساب آورد، چرا که در بیت ششم شاعر تنها به ایجاد و حفظ یک خطّ زیبا اندیشیده است. غیر از خوش نشستن قافیه “سهراب” و ارایه ی یک تلمیح از شعر معروف “آب را گل نکنید” از سهراب سپهری، اتّفاق خاصّ دیگری در آن روی نداده است. اصرار به تکرار چند باره جمله “آب را گل می کنم” و عدم تناسب شکلی و محتوایی بیت آخر با ابیات بالاتر و دور شدن از فضای اصلی شعر، از قدرت آن کاسته و این بیت را فاقد پارامترهای لازم برای پایان بندی کرده است.
به لحاظ تحلیل محتوا و درون مایه اثر باید گفت در چهار بیت اوّل، شاهد یک خطّ سیر معنایی واحد هستیم که در آن به رگه های بارزی از شکایت و گله مندیِ ماهی بر می خوریم. در این ابیات اعتراض به ظلم صیّاد با قلاب خونی و پولک‌های پر درد نشان داده شده است و راوی، از اینکه با کابوس تورها در بحرانی زرد می خوابد، شِکوه می کند.
امّا از بیت پنجم مضمون دچار به هم ریختگی می شود. راوی(ماهی) به ناگاه آب را گل می کند؛ چون تحمّل دیدن پینه‌های پای لخت صیّاد را ندارد در حالی که انتظار می‌رفت در این مواجه، صیّاد را جلّادی بی رحم با دست ها و چکمه هایی خونین به تصویر بکشد. امّا بر خلاف مسیر متعارف، راوی با تصوری وارونه از پینه های پای لخت ماهیگیر سخن می گوید؛ پینه‌هایی که می تواند نماد فقر، محرومیّت و در نتیجه مظلومیّت صیّاد باشد! تصویری که اگر نگوییم روی سردرگمی مفهومی(مضمونی) غزل بنا نهاده شده، حدّاکثر یک پارادوکس احساسی است؛ پارادوکسی که رو در روی مضمون شعر ایستاده است. مضمون این بیت درست زمانی که باید در ارتباط با کلّ شعر به نتیجه برسد پس می زند. مگر آنکه شاعر به عمد برای رساندن پیام و مفهومی خاصّ، دو بیت واپسین را در طول هم آورده باشد. مثلاً بخواهد از گل آلود کردن آب علی رغم توصیه سهراب -که دعوت به آرامش و گل نکردن آن می کند- به معنایی دست یابد. هرچند نگاه دلسوزانه ماهی به پاهای بی جوراب یک صیّاد زحمتکش و عیال وار که از سرناچاری و نداری تور می اندازد، قابل تأمّل است!

محمدحسین ناطقی عضو انجمن فانوس 

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات