امروز : جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۷/۲۲
کد خبر : 33488
چاپ خبر :
به یاد شهید والامقام محمد علی یاوری

18 گل آبادیم تقدیم تو باد یا حسین (ع)

راستی مشهدی علی هم پرکشید به مانند 17 شهید دیگر آبادیم.راستی آبادیم دیگر کوچک نیست چرا که مردان بزرگی دارد مردانی از جنس نور...

محمد علی یاوری

گروه مقاومت و ایثار بیان نیوز– شهریور ماه سال 1362 ، طبیعت روستایم کم کم رنگ می بازد، درخت بید کنارچشمه چتری رنگارنگ شده و نسیم های صبحگاهی تابستان جایشان را به بادهای پاییزی داده اند. گندمزارهای سبزدشت پایین یکسره طلایی رنگ شده اند و حالا دشتی به رنگ زر چشمان مردمان روستا را می نوازد. خوشه های برکت به آسمان دست سپاس دراز کرده اند و مردانی که داس به دست خوشه چین سفره برکت الهی اند. به هر طرف دشت که روانه می شوی خرمنی از لطف خداوندی را می بینی و صاحبانی که کلامشان همه »شکر خدا» ست وخسته نباشیدشان همه «خداقوت».

مشهدی علی امروز خرمنش را کوبیده و ثمره یک سال تلاشش را به خانه می برد. دیگر روستاییان هم روز به روز که می گذرد انبانی از گندم از دشت به خانه می برند. و چه صفایی دارد روستای ما در پاییز.

کمی آن طرف تر از خانه های روستا، دشت و زمین های زراعی دیده می شود. امروز صبح صفایی دیگر نیز در روستایمان هست. تنور خانه های کنار برج روستا دود سفیدی به آسمان روانه کرده ، زنان روستا امروز مهیای پخت نان هستند و مردان آبادی درپی خاشاک و چوب ،برای آتش تنور. وردنه، سفره آرد، تخته وردنه و… این ها وسایلی است که در دست زنان روستاست و همگی به سوی چندخانه روانه اند؛ برخی هم آرد می آورند و برخی هم خمیر را آماده می کنند. حالا بوی نان تازه تا دشت بالا هم می رسد.

عصر است و پخت نان به پایان رسیده است. نان ها در بقچه های تمیز و نو بسته بندی می شود.ماشینی بلندگودار با پرچمی که مزین به نام مقدس یاحسین(ع) است وارد میدان آبادی می شود … «باربندید همرهان این قافله عزم کربلا دارد» … عجب صدایی، غوغایی در دلها به پا می کند زن و مرد، پیروجوان، خردو کلان همه  با بقچه های نان و خوراکی ،به سوی این خودروی بلندگودار می روند و بقچه ها را تحویل می دهند و چیزهایی هم بر زبان جاری می کنند.«جنگ جنگ تا پیروزی» «ایران باید چه کارکنه صدام رو سرنگون کنه». آری در روستایمان آتش تنوری نان می پزد و در خط مقدم جبهه، آتش تفنگ رزمنده ای دشمن را سرجایش می نشاند.

راستی مردان روستا امروز به جبهه می روند و آنانی که می مانند سرپرست چندین خانواده می شوند تا در نبود آنان، برادران و پدران خانواده های روستا باشند. مشهدی علی هم روانه جبهه می شود. زنان با اسفند وآب و آیینه، مردانشان را بدرقه می کنند و صلوات است که هدیه راهشان می شود.حالا  دیگر آفتاب دارد غروب می کند و مردم به خانه هایشان بر می گردند.شب ها جلسات دعا و قرآن است که برای پیروزی رزمندگان در خطوط مقدم جبهه هدیه می شود.نوای آسمانی «امن یجیب» است که بر زبان مردم در تعقیب هر نماز قرائت می شود…

چندماه بعد:

امروز روستا غلغله شده است. میدان آبادی جای سوزن انداختن نیست. مردم آبادی گلی را  برروی دست گرفته اند و روستا عطرآگین حضور گل های پرپر است. روستای من یک روستا از شهر گلپایگان است شهرگل ها، فکر نکنید که آبادی من سرسبزی و طراوتش را از طبیعت زیبایش دارد نه. 18 گل از گلزار جوانان و جوانمردان آبادی هدیه ای است به میهن و انقلاب و صفای آبادیم را مدیون این گلها هستیم .لاله های پرپری که پرواز در آسمانها را بر قدم نهادن بر زمین خاکی برگزیدند و خوشا به حال آنانیکه بر بال ملائک نشستند و صفا کردند و  رفتند. سردار شهید محمدهاشم یاوری خطاب به مادرش می گوید: مادرم هرگاه دلت هوس کربلا کرد و نتوانستی بروی، به گلزار شهدا بیا و شهداء را زیارت کن که این جا هم کربلایی دیگر است.

18 گل های آبادیم تقدیم تو باد یا حسین که رسم مردانگی و غیرت و رشادت  را از تو آموخته ایم.

.

.

.

راستی مشهدی علی هم پرکشید به مانند 17 شهید دیگر آبادیم.راستی آبادیم دیگر کوچک نیست چرا که مردان بزرگی دارد مردانی از جنس نور…

به یاد همه کبوتران خونین بال میهن همیشه پرافتخارمان ایران، صلوات و فاتحه ای نثار می کنیم.

 

پی نوشت:

مشهدی علی :شهید والامقام محمدعلی یاوری

تهیه و تدوین:محمدحسین . م

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات

دیدگاه شما

تبلیغات