امروز : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۶/۱۶
کد خبر : 31041
چاپ خبر :
با تو شاعر شدم و ...

مرثیه ای در سوگ م-امید و با درود به روان پروین اعتصامی

بی تو ای پر زده از دیده ی بارانی من***نیست جز یاد تو تسکین پریشانی من

با تو شاعر شدم و …

بی تو ای پر زده از دیده ی بارانی من
نیست جز یاد تو تسکین پریشانی من

***

از درون سوزم و گوشی نشناسم که ز مهر
بشنود ناله ی سوزنده ی پنهانی من

***

رفتی و دیده گرفتی ز من و غافل از آن
که بود کوچ تو سیلی پی ویرانی من

***

چشمه ی ذوق دلم جوشد و شورآبه دود
بر رخ خسته و سوزد دل توفانی من

***

قصه ی دوریت ای مرغ خوش اَلحان ادب
مهر ناکامی و غم بود به پیشانی من

***

ای بسا روز که شب گشت و خیالت نکشید
پا برون از بُن اندیشه ی زندانی من

***

با تو شاعر شدم و لب به غزل بگشودم
بی تو لب چیده گل عشق و غزلخوانی من

***

بارها مُردم و یاد تو حیاتم بخشید
حیرت انگیز بود راز گرانجانی من

***

شدم آوره ترین بعد تو و نیست کسی
که برد ره به پی بی سر و سامانی من

***

می کِشم بار غم هجر تو و دَم نزنم
ای گل خوش نفس، ای لاله ی بستانی من

***

اشک قاسم سِزد اَر بند نیاید همه عمر
«بی تو ای پر زده از دیده ی بارانی من»

سروده ی استاد قاسم اشراقی-شهریور 1370 تهران

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. M.mahsour گفت:

    باسلام
    قاصدک!هان,چه خبر اوردی؟
    ازکجا,وز که خبراوردی؟خوش خبر باشی اما,اما
    گردبامودرمن
    بی ثمر می گردی.

    استاد خوبم شعر زیبای شما کامل و بی نقص جز این چند بیت اخوان ثالث چیزی در بیانش که یادی هم از این شاعر بزرگ باشد به ذهنم نرسید .مرحبا بر شما
    م.محصور

دیدگاه شما

تبلیغات