چاپ خبر

خبرگزاری بیان گلپایگان

اخبار شهرستان گلپایگان و اخبار مهم کشور و جهان

سیری در احوال رندی از تبار خیام

بعد چل سال که ری داشت چو محبوس مرا
می‌کِشد عشق دگر باره سوی توس مرا
کاش زآغاز نمی‌آمدم از توس به ری
تا به انجام نبود این همه افسوس مرا
من که دست پدر خویش نمی‌بوسیدم
«مشهد توس فرا خواند به پابوس مرا»
اخوان و ارادتش به حضرت امام رضا (ع)

و اما اکنون که به ماه شهریور رسیده ایم پسندیده است از کسی نام و یادی بشود که در این ماه و به سال 1369 با همه ی ناباوری چشم از جهان خاکی فرو بست. آری قله نشین بی چون و چرای شعر امروز که به قول منوچهر آتشی و احمد شاملو همه‌ی ما وامدار او هستیم و منِ بنده فقط درباره او که هرگز نمرده است از سویدای دل می‌گویم سیمرغ شعرش بال با پوستین کهنه و پاک نیاکانش اینک در اوج چکاد شعر و شاعری سُتوار و آگاه تکیه دارد.برای مرور شخصیت اخوان ثالث به دو منبع باغ بی برگی جلد 1 و ماهنامه حافظ و نظر بزرگان شعر و ادب پیرامون آن شاعر بی بدیل نظری اجمالی می‌اندازیم.
در کتاب باغ بی‌برگی جلد یکم صحفه‌ی 152 شهریور 1370 سیمین بهبهانی درباره‌ی اخوان می‌نویسد ” غروب آن جمعه را می‌گویم از حالش پرسیدم گفت که هرگز چنان خوش نبوده است و باز گفت که پیر و جوان به سوگش خواهند نشست.گفتم مبادا ! گفت دو روزی دیگر خواهی دید. شوخی پنداشتم و دریغا که جدی تر از آن سخنی نشنیده بودم، دو روز دیگر آن شد که گفته بود ”
1-دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در همان باغ بی برگی صحفه‌ی 273 می نویسد من اگر متجاوز از یک ربع قرن زندگی اخوان را از نزدیک ندیده بودم و در احوالات مختلف با او نزیسته بودم امروز فهم درستی از شعر حافظ نمی توانستم داشته باشم اخوان مشکل شعر حافظ را برای من حل کرد بی آنکه سخنی در باب حافظ و شعرش گفته باشد و اضافه می کند و چه متواضعانه شب قدری نصیبم شد ولی قدرش ندانستم.
2-احمد شاملو در پیامی بمناسبت جلسه‌ی یکمین سالگرد استاد اخوان می نویسد- به نقل از باغ بی برگی ص 1- ” باور نمی کنم امروز سالگرد درگذشت اخوان شاعر باشد چون مرگ شاعر را باور نمی کنم اگر شاعر بمیرد شعر می میرد همچنان که مردن چراغ به سادگی مردن نور است پس اخوان شاعر درنگذشته است چون او در یک کلام در نگذشتنی است. جانش را نفس به نفس مایه ی رُست جاودانگی خود کرده است. صدا به صدای ملت خود افکنده مشعلش گذرگاهی چهل ساله از معبر تاریخی ما را تا قرن‌‎ها بعد چراغان کرده به عبارتی ماده ای ناپایدار به نیرویی پر تپش مبدل شده است. گرد هم آمده ایم تا نام بلندش را که هم اکنون تداعی کننده ی بخش عمیقی از فرهنگ ماست حرمت بگزاریم. به او سلام می کنم. حضورش محسو.س است. پیش پایش برمیخیزم ”
3- زنده یاد قیصر امین پور در صحفه ی 107 همان باغ بی برگی درباره استاد اخوان با تاسف در جواب حسودان و تنگ چشمان می‌نویسد: ” کور باد چشمی که زیبایی را نمی بیند و ندیده می‌گیرد. نه کور مباد همین عقوبت او را بس که زیبایی را نمی بیند. کجاست آن چشمی که بسراید شعری با مطلع- آه دشمن زیبای من تو را دیدم- کجاست آن گوشی که شعری بسراید با مطلع- آه دُشنام زیبا تو را شنیدم- «از شعرهای اخوان» ”
4-دکتر پرویز شهریاری در صحفه ی 274 همان منبع اخوان را فردوسی زمان می خواند و دکتر منصور رستگار فسایی اخوان را با فردوسی مقایسه می کند.
5- بهاء الدین خرم شاهی در مقاله ی خود صحفه ی 219 باغ‌بی‌برگی با عنوان تأملی در شعر نماز اخوان به فراز این شعر اشاره دارد: “با تو دارد گفت و گو شوریده‌ی مستی/ مستم و دانم که هستم من/ ای همه هستی ز تو آیا تو هم هستی؟” و می گوید ” روانشناسی این جذبه راز بینی ی سراپا ژرفاژرف دینی و عرفانیست حال چه توحیدی و چه وحدت وجودی و اخوان را در اینجا با منصور حلاج می سنجد ”
قصد آوردن اقوال بزرگانی چون محمد محیط طباطبایی، سیمین دانشور، تقی پورنامداریان، مفتون امینی، محمد قاضی، دکتر اصغر الهی و ده ها بزرگ دیگر را ندارم بلکه وقتی از نیما سخن می گوییم باید بدانیم که بود و چه مرتبه ای داشت؟ و باور کنیم اخوان کسی است که برای شیوه ی نیمایی قاعده و رسم و اصول درست ترسیم کرد و عملاً با امانتداری به عنوان شاگردی بر حق شیوه ی او را به دوستداران این سبک تحویل و تدریس داد.
براستی اخوان پیرو صدیق نیما بود و در این ادعا هیچ جای شکی نیست.
منبعی دیگر: در مجله ی ماهنامه حافظ شماره 24 نیمه ی دوم بهمن 1384 پرفسور سید حسن امین سردبیر آن مجله در مورد م- امید چنین می نویسد: الف درآمد” از جهت جامعیت در شعر نو و کلاسیک مهدی اخوان ثالث برترین شاعر پس از بهار و نیماست. در شعر نو شاملو و فروغ و در شعر کلاسیک حمیدی شیرازی، رهی‌معیری، شهریار همردیف اویند. فقط اخوان است که در هر دو سبک در ردیف اول ایستاده. حمیدی شعر نو نمی فهمید و شاملو کهن سرا نبود تنها اخوان است که جامع هر دو سبک است. ”
ب- جایگاه اخوان در شعر معاصر” امید، شعر نیمایی را بیش از هر شاعر دیگری تعالی بخشید. بی جا نیست که دکتر عباس زریاب خویی اخوان را برجسته یا فوق‌العاده معرفی کرده و دکتر غلامحسین یوسفی او را با شاعران بزرگ جهان برابر دانسته و نتیجه می گیرد که اخوان بی گمان یکی از برترین شاعران پارسی زبان در یکصد سال اخیر است(مجله ی حافظ)”
و اما افسوس و حیف اجازه ندارم این بنده ی کمترین آنچه در ذهن و خاطرم از آن قلندر وادی عزت و شاعر وطن دوست و ملی و پاک نهاد و مسلمان بر جای مانده بگویم و یادآور شوم که در تشییع جنازه ی پوست و استخوانیش فاصله ی خیابان زرتشت غربی و بیمارستان مهر را تا تالار وحدت جمعیت چگونه پر کرده بود. افسوس اجازه ندارم اسامی اساتیدی را نام ببرم که جلوی او که مدرک تحصیلیش دیپلم آهنگری هنرستان بود زانو زده و بسختی سخن می گفتند را بازگو کنم و صد افسوس که اجازه ندارم تا شاگردانی را که در مسیر شعر نیمایی تربیت کرد نام ببرم و این وصیت است و وصیت لازم الاجراست.
اخوان دغدغه ی دین و شریعت داشت و این ادعا در شعر نماز و مناجاتش هویداست. او به دفاع از اولاد پیامبر و شهادت حسین ابن علی (ع) و حمله ی صدام به ایران اسلامی در کتاب «تو را ای کهن بوم بر دوست دارم» با ملامت از اغلب اعراب نام می برد و صدام را چنگیز زمان می خواند و بسیجیان را شیر وادی غیرت. امید، در تمام گفته ها و شعرهایش به تمدن و فرهنگ ایرانی بالیده است. او بیشتر از هر شاعری در قرن حاظر زندان دید و شکنجه و تبعید شد و اینها محصول مبارزات فرهنگی او با رژیم ستم شاهی بود. به این بیت قصیده اش عنایت فرمایید:

اخوان ثالث 2

من این زندان به جرم مرد بودن می کشم ای عشق
خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
کدام عشق؟ عشق به ابنای بشر، به وطن که برای او مقدّس بود. او روشنفکر اروپا دیده و بی عاری که دم از مردم می زند و از بالا به مردم نگاه می کند نبود. ای کاش طالبان شعر و شاعری دو کاست درخت معرفت و قاصدک او را گوش می کردند و یا مجموعه ی مقالات او را در کتاب های حریم سایه های سبز جلد 1 و 2 به دقت مطالعه می کردند و بدایع و بدعت های او را با وسواس مرور می کردند.
کاش مدعیان شناخت او درک می کردند که او هر چه قدرت داشت مایه می کرد و برای دیگران درخواست کمک می نمود. شاهد: کتاب تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم. و توصیه ی او برای یکی از شاگردانش به یکی از بزرگان و مقامات معنوی شاهد ادعایم می‌باشد. نمی دانم مخاطب ارجمند منِ بنده هبوط در کویر دکتر شریعتی را خوانده است؟ و در لابلای آن به اشارات دکتر درباره‌ی اخوان توجه کرده است؟ اخوان کسی که در سالهای 1360 تا 1365 استاد سه دانشگاه بود و به قول خودش بازنشانده شد.
او در پرتو شعور نبوّت می سرود و اهل ادا و اطوار و شاعر مآبی نبود. حافظه ی او آرشیو فرهنگ این مرز و بوم بود و با آنکه خسته و بیمار گشته بود شعر درخت معرفت او به دکتر عبدالحسین زرین کوب مایه ی حیرت است.
باری کم کم فرصتم به پایان می رسد و در یک کلام بیتی از حافظ را مرور می کنیم:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
گفتم و یا نوشتم و یا روایت کردم به شما مخاطب گرانقدرم عرض میکنم تجلیل از کسانی که خود بخشی از هویّت فرهنگی و هنر‌ی ما هستند در واقع تکریم و تمجید از فرهنگ و هنر ملی ماست. حساب داد و ستد و تجارت و تعصب و معامله نیست بلکه به نور می ماند که در شب روشنایی دارد و در روز گرما. تعریف از نور تعریف از یک امر حیاتیست و البته فرهنگ و هنر هم مایه ی حیات جامعه است و جامعه ی بی فرهنگ، جامعه‌ی تاریک و بی نور است.
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گُنه حدیث ما بود دراز

با بدرود تا مجالی دیگر
_________________________
پی نوشت:
1-رندی از تبار خیام: از دکتر مرتضی کاخی است

استاد قاسم اشراقی

به قلم استاد قاسم اشراقی

ثبت شده در سایت خبرگزاری بیان گلپایگان
کد خبر : 31035 و در روز دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت ۱۰:۰۰:۱۳
2024 copyright.