متن خیانتنامه سرکردگان فتنه ۸۸ به وزیر خارجه آمریکا
به گزارش بیان نیوز، غلامعلی حدادعادل رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی در نطق امروز خود در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به نامهای اشاره کرد که به تازگی، مایکل لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و دستیار رامسفلد وزیر دفاع اسبق آمریکا طی یادداشتی در نشریه فوربس پرده از بستر ارسال آن پرده برداشته بود و افشاگری بزرگی را علیه اصلاحطلبان رقم زد.
مایکل لدین عضو ارشد نومحافظه کاران امریکایی و مسئول پرونده سیاست داخلی ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی ها (FDD) در واشینگتن، روز 20 مرداد در وب سایت فوربس نامه ای منتشر کرد که ادعا شده نامه جریان فتنه در ایران به هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت امریکاست.
لدین می گوید این نامه به واسطه یکی از دوستان سناتور “چاک شومر” که در وال استریت کار می کرده و با طرف های ایرانی مرتبط بوده، به واشینگتن فرستاده شده است.
اصل این نامه را که در واقع پاسخی به نامه مقامات آمریکایی به سران آشوبهای 88 بوده است، دراینجا ببینید.
بنابر ادعای لدین این نامه در پاسخ به دو سؤال طرف امریکایی نوشته شده که از جریان فتنه خواسته بودند روشن کند دقیقا برای دفاع از فتنه 88 چه باید بکنند و چه نباید بکنند.
اما حدادعادل در نطق مهم امروز خود با اشاره به محتوای این نامه که متن آن در ادامه از نظر شما مخاطبان مشرق میگذرد، گفت: آنچه قابل توجه و عبرت آموز است نامهای هشت صفحهای است که در نهم آذرماه سال 88 از سوی بعضی افراد فعال در فتنۀ سبز از ایران به آمریکا فرستاده شده و این روزها متن آن در آمریکا منتشر شده است، این نامه در پاسخ این سؤال وزارت امور خارجۀ آمریکا از رهبران جنبش سبز است که «ما باید چه کاری انجام دهیم و چه کاری نباید انجام دهیم.»
وی ادامه داد: پاسخی که به این نامه داده شده، به اندازهای شرمآور است که تا ابد برای نویسندگان آن، که البته نام خود را اعلام نکردهاند، سیاهرویی به بار میآورد. آنها به آمریکاییها میگویند اگر میخواهید جنبش سبز به پیروزی برسد ایران را تحریم اقتصادی کنید چون میخواهد بمب اتمی بسازد، به ایران فشار وارد کنید تا مردم از ما حمایت کنند و در برابر جمهوری اسلامی بایستند.
حدادعادل تصریح کرد: آنها آمریکائیها را تشویق و دعوت میکنند که برای دست یافتن به منافع غرب در ایران و تأمین صلح جهانی با ایران در مذاکرات هستهای توافق نکند و به جای آن فشار و تحریم اعمال کند. آنها صریحاً به آمریکاییها میگویند جنبش سبز طرفدار جدایی دین از سیاست در ایران است.
نماینده مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: آنان حمایت ملت ایران از مظلومان فلسطین و مقاومت لبنان و سایر ملتهای مظلوم و تحت ستم منطقه را حمایت از تروریسم مینامند و با التماس به آمریکا خواهش میکنند که به براندازی جمهوری اسلامی ایران به دست جنبش سبز کمک کند، این نامه در همان روزهایی نوشته شده که عدهای در روز قدس در تهران شعار«نه غزه، نه لبنان» سر میدادند و در تابلوها روی کلمۀ جمهوری اسلامی علامت ضربدر میکشیدند.
رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی در ادامه سخنان خود با طرح این پرسش که آیا هیچ ایرانی با شرف و وطنخواهی هست که با خواندن این نامه، به این همه خیانت و وطن فروشی و پستی و بیگانهپرستی لعنت و نفرین نکند و از فتنه 88 بیزاری نجوید، تصریح کرد: این همان کاری است که ملت ایران در نهم دیماه 88 با نمایش با شکوه خود در سراسر ایران به آمریکاییها و انگلیسیها و مزدوران داخلی آنها پاسخی شایسته دادند.
وی ادامه داد: اکنون سخن ما این است که همۀ کسانی که به اسلام معتقدند و به ایران و آزادی و استقلال وطن خود عشق میورزند، امام خمینی(ره) را رهبر نجات دهنده این ملت از سلطۀ آمریکا و انگلیس و دیگر سلطهگران و غارتگران میدانند باید تکلیف خود را با آنچه در این نامه آمده روشن کنند. آنهایی که در ایران دم از پیروی از امام راحل میزنند نباید در برابر متن این نامه که یکسره برخلاف آرمانها و اندیشههای امام است سکوت کنند.
حدادعادل تصریح کرد: همه باید از آنچه نویسندگان این نامه تحت عنوان جنبش سبز از آمریکا خواستهاند تبری بجویند و اظهار برائت کنند. کسی نباید با سکوت خود بر این وطن فروشیها صحه بگذارد. ملت ایران هم باید مراقب باشند تا کسانی که دیروز در فتنۀ 88 آتش بیار معرکه بودهاند دوباره تحت هیچ نام دیگر و زیر هیچ نقاب دیگر و در هیچ فرصت دیگری به منصب و مسئولیت نرسند.
متن کامل نامه سران فتنه به هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا که از سوی “ایران هستهای” منتشر شده است، بدین شرح است (مشرق پیشاپیش از عبارات توهینآمیز و ضد امنیت ملی موجود در این نامه از مخاطبان عذر میخواهد):
نسخه نهایی یادداشت به تاریخ 30 نوامبر 2009
ما خواستار هوشیاری و توجه شما به پیش زمینه خلاصه تاریخی و ارزیابی شرایط کنونی هستیم تا به شما کمک کند چارچوب شرایط موجود را درک کنید، این مطالب توسط افرادی نوشته شده است که یا در اداره کشور نقش داشتهاند و یا در مسایل اطلاعاتی هر روز این کشور فعال بودهاند.
ایران زمانی یک امپراطوری بزرگ با فرهنگ و مذهب خاص خود بود. پس از حمله اعراب این ملت تبدیل به یک خلافت اسلامی شد. پس از قرون متمادی حاکمیت ایران با یک رویداد بسیار قابل توجه به این کشور بازگشت: صفویان، گروهی با اصلیت آذری اهل محلی که اکنون استان آذربایجان ایران است به شیعه گرویدند و یک جنبش نظامی تشکیل دادند و ایران نوین را در قرن شانزدهم میلادی پایه گذاری کردند. صفویان سلسهای مذهبی را پایه گذاری کردند و شیعه تبدیل به مذهب رسمی ایران شد که تنها کشور شیعی بر روی زمین است. تمایل شدید برای استقلال موجب شد این کشور حتی در دوره استعمار قدرت های خارجی مستقل باقی بماند.
سه قرن بعد دو موضوع جدید سیاسی در کنار استقلال ایران قرار گرفت: آزادی و مشروطیت. انقلاب مشروطیت 1906 ایران نخستین انقلاب مهم در آسیا بود. این انقلاب تحت تاثیر روشنفکری اروپا، ظهور دموکراسی های پارلمانی در غرب و مدرنیته فناوری و علوم بود. هدف از این انقلاب انتقال نظام از پادشاهی مطلقه به یک پادشاهی مشروطه بود.
این انقلاب توسط مزدوران روس سرکوب شد و آنها پارلمان را ویران کردند با این حال برای دومین بار در تاریخ ایران، مردم آذربایجان به رهبری ستارخان به مبارزه برای آزادی پیوستند. آنها پیروز شدند و پس از آن آزادی تبدیل به عبارت کلیدی تحولات سیاسی شد. مردم شاه را مجبور کردند به سفارت روسیه در تهران پناه ببرد. پادشاه بعدا به روسیه تبعید شد و در آنجا مرد.
در این جا یک پی نوشت آمریکایی وجود دارد: در مبارزه برای دموکراسی یک معلم سی و یک ساله آمریکایی در شهر تبریز به نام ام اچ بسکرویل به رغم دستورهای مخالف دولت کشورش به مبارزان آزادی پیوست. وی زندگی خود را برای آزادی در ایران از دست داد. وی همچنان از نظر مردم ایران به خاطر مبارزه برای آزادی یک قهرمان بزرگ به شمار می رود.
پس از جنگ دوم جهانی، تشکیل احزاب سیاسی و احترام به قوانین دموکراتیک منجر به نخستین آزمون آزادی و استقلال در ایران شد. متاسفانه، این دوره کوتاه دموکراتیک توسط کودتایی که برضد دولت مصدق صورت گرفت پایان یافت. از دیدگاه بسیاری نه فقط مارکسیستها بلکه لیبرال ها نیز شکست خوردند. آنها نتوانستند از دموکراسی و استقلال و حاکمیت ایران حفاظت کنند. این تحولات ظهور هم چپ تندرو و هم گروههای مذهبی بنیادگرا را توضیح می دهد.
متنی مهم توسط آیت الله خمینی در اواخر 1960 میلادی نوشته میشود. ولایت فقیه به عنوان تنها شکل مشروع دولت معرفی میشود. سید قطب (مصر 1906-1966) در جهان اهل سنت به طور فعال در حال اشاعه این نسخه از اسلام بنیادگرا بود. چرا اسلام سیاسی دوباره ظهور کرد؟ به دو علت: ایدئولوژی های مارکسیسم و لیبرالیسم از غرب به عاریت گرفته شده بود و قادر نبود که کشورهای اسلامی را تبدیل به جوامع آزاد کند و جنبشهای پانعرب و پانایرانی نیز شکست خوردند. اسلامیستها برای همه مسایل سیاسی و اجتماعی پاسخ داشتند.
همانطور که [امام]خمینی میگوید: اختلاف اساسی میان دولت اسلامی از یک سو و پادشاهیهای مشروطه و جمهوری از طرف دیگر این است که در حالی که نمایندگان مردم یا پادشاه در این گونه رژیمها براساس قانون اقدام میکند در اسلام قدرت قانون گذاری و اختیار وضع قانون به طور انحصاری متعلق به خداوند است.
این مسئله این گونه مطرح میشود که گویا حق حکومت آسمانی پادشاهان دوباره مستقر شده است. قانون اساسی ایران براساس ایدههای آیت الله خمینی پایه گذاری شد: قانون توسط خداوند گذاشته شده است، پیامبران آن را توضیح دادهاند. امامان شیعه آن را تفسیر کرده اند و تا بازگشت امام دوازدهم، قانون توسط فقیه تفسیر و اجرا می شود. در حالی که شعار آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی در انقلاب اسلامی استفاده شد تنها واژه اسلام باقی مانده است.
برای همه متعصبان شیعی از جمله [آیتالله] علی خامنهای و احمدینژاد، دو امام – علی(ع) و حسین(ع) – حتی از پیامبر(ص) نیز مهمتر هستند. علی(ع) خلیفه چهارم (که شیعیان ادعا می کنند و بر این باورند که نخستین خلیفه است) نماینده حاکمیت واقعی اسلام فاتح و امام حسین(ع) نماینده تمایل برای شهادت است. وی به طور آشکار مرگ را به هر گونه گفتگو یا صلح ترجیح داد. این ترکیب افتخار پیروزی، آرمان شهادت و دیدگاه آخرالزمانی امام دوازدهم موجی ایجاد شرایط جنبش و رژیم سیاسی شهادت طلبانه است.
رهبری امروز ایران از جمله رییس جمهور و اطرافیان وی به دیدگاه آخر زمانی ظهور «مسیح شیعی» اعتقاد دارند. آنها بر این باورند که دوره آخرالزمان به زودی آغاز میشود و همچنین بر این باورند که غرب و حکومت یهودی باید برای ایجاد امپراطوی شیعی موسوم به هلال شیعی نابود شود.
به منظور تحقق این هدف، درگیریهای داخلی مسلمانان کم اهمیت جلوه داه میشود. تهران با همه ابزارها با قدرت هم از گروههای شیعی و هم گروههای سنی در سراسر جهان با سلاح، پول نقد آموزش و مهم تر از همه ابزارهای تبلیغاتی حمایت میکند. شباهتهای ایدئولوژیک میان گروههای تندروی سنی و شیعی وجود دارد که شامل حذف نفوذ و ارزشهای غرب و اسراییل، اجرای شریعت به عنوان منبع قانون، استفاده از زور و در صورت لزوم با استفاده از تروریسم، وادار کردن دشمن به تسلیم است.
همانطور که میدانید رژیم ایران مدتهاست از گروههای تروریست سنی نظیر القاعده و طالبان حمایت کرده است این درحالی است که این توافقهای ایدئولوژیک نتوانسته است به طور کامل از درگیریهای فرقهای در عراق و کشورهای مختلف اسلامی جلوگیری کند.
رژیم ایران اسلامی کاملا ایدئولوژیک است. ایران یک ارتش کامل (سپاه پاسداران) دارد که مأموریت آن دفاع و گسترش انقلاب اسلامی است. حتی اکثریت روحانیان از جمله خود بلندپایهترین آیتالله ایرانی از این رژیم آسیب دیدهاند. ایران تنها کشوری روی زمین است که دادگاهی ویژه برای روحانیت دارد. بنابراین تعجبآور نیست که مردم ایران طی سالها و ماههای اخیر خواستار آزادی، استقلال و یک جمهوری واقعی شده است که مذهب طی آن یک مسئله خصوصی است. این یک شکاف بزرگ در ایدئولوژی رژیم است. جنبش سبز در واقع تکمیل انقلاب 1906 است.
ایران مانند دوره صفویان با برهه ای تاریخی روبرو است. در سال 1906، مذهب برای ایجاد وحدت سیاسی استفاده شد. اکنون مذهب به اراده مردم امروز ایران باید از حکومت جدا شود تا وحدت ایران تضمین شود. این واقعا تقارنی جالب است که اکنون مردی از آذربایجان خواستار ایجاد تغییرات اساسی و آوردن دموکراسی به کشور است. میرحسین موسوی نخست وزیر سابق ایران یک فرد آذری است.
رژیم جمهوری اسلامی
(آیت الله) آقای علی خامنهای، رهبر عالیرتبه ایران که هم اکنون 70 سال دارد در یک خانواده فقیر مذهبی متولد شده است. وی … [حاوی اهانت] و نارسائی فیزیکی در یکی از دستان خود دارد. افکار … [حاوی اهانت] وی ناشی میشود.
او همواره با چنین احساسی از سوی (آیت الله) خمینی تربیت شد و به تلافی این پندار، … [حاوی اهانت]. یکی از دیگر دلایل …[حاوی اهانت] این واقعیت است که (آیت الله) خامنهای با وجود …[حاوی اهانت] همواره فکر میکند …[حاوی اهانت]؛ تفکری که همواره از سوی روحانیون عالی رتبه ایرانی مورد انتقاد قرار گرفته است.
یک واقعیت دیگر این است که (آیت الله) خامنهای …[حاوی اهانت] است. وی به کشورهای مختلف جهان و پایتخت های گوناگون سفر نکرده است. وی از لحاظ فرهنگی و جغرافیایی نیز آموزشهای لازم را ندیده است.
انتصاب (آیت الله) خامنهای (به عنوان رهبر) …[حاوی اهانت]. وی تا پیش از انتخابش …[حاوی اهانت]داشته و از …[حاوی اهانت]. از نخستین روزهای انقلاب ایران، در سالهای 1978 و 1979، رژیم ایران با بحرانها و منازعات متعددی مواجه بود. چالشهایی نظیر اشغال سفارت آمریکا، حمله صدام حسین به ایران، تهاجم عربستان سعودی به حجاج ایرانی و در پیش گرفتن سیاست ترور از سوی ایران در نقاط مختلف جهان. این بحرانها به نوعی زمینه لازم برای ادامه حیات رژیم ایران را فراهم کرد.
این رهبری و ساختار حاکم بر این رژیم …[حاوی اهانت]. هرگونه انحراف از اصول انقلاب، غیرقانونی بوده و نوعی خودکشی محسوب میشود. رهبری این رژیم همانند …[حاوی اهانت]. هر ناظر خارجی، تحلیلگر و سیاستمداری که فکر میکند و یا آرزو میکند که این رهبری …[حاوی اهانت]، حتما باید نوع طرز فکر خود را کنار بگذارد.
از سوی دیگر در کنار فقدان …[حاوی اهانت] و شرایط بسیار بد اقتصادی (نظیر بیکاری، تورم و فقر)، هیچ گاه فرصت کافی برای تغییرات کافی و یا مسالمت آمیز وجود ندارد.
تنها راه ادامه حیات این رژیم استفاده از …[حاوی اهانت] است. همچنین این رژیم برای فراهم ساختن آیندهای بهتر برای خود به …[حاوی اهانت] روی آورده است. با تغییرات آموزشی که از سال 2009 اعمال گردید، تمامی مدارس و دانشگاهها اسلامی شد؛ تاریخ کشور از نو نوشته شد و معلمان و اساتید غیر روحانی کنار گذاشته شدند. نسل آینده انقلابی و تروریست مورد اشاره از صدها بمب اتمی خطرناکتر است.
بودجه واقعی تربیت چنین نسلی بسیار پرهزینه است و این هزینههای سرسام آور همواره از مردم عادی مخفی نگاه داشته میشود. بودجه سنگین تربیت چنین نسلی در حالی فراهم میشود که شصت درصد از مردم ایران در زیر خط فقر زندگی میکنند. به علاوه هزینه صدور تروریسم بینالمللی از سوی ایران برای سال مالی جاری در حدود 12 تریلیارد دلار است. بودجهای که همواره برای ایجاد اغتشاش در منطقه هزینه میشود و پنجاه درصد از بودجه سالانه ایران را میبلعد. برای مخفی نگاهداشتن هزینه شدن چنین بودجه سرسام آوری، شرکتهای اقتصادی مافیایی خاصی در داخل و یا خارج از ایران مشغول به فعالیتند.
ساختارهای نظامی، سپاه پاسداران و عوامل اطلاعاتی و امنیتی از اینگونه موسسات و نهادهای مالی حمایت کرده و پیامدهای این پشتیبانی را میتوان به شکل مستقیم در عراق، افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه دید.
به عبارت دیگر رژیم …[حاوی اهانت] ایران برای ادامه حیات خود از …[حاوی اهانت] استفاده کرده و به …[حاوی اهانت] میپردازد. البته مردم، دانش آموزان و دانشجویان شجاع ایرانی سالها کوشیدند در برابر این اقدامات رژیم ایستادگی کنند ولی اسطوره و افسانه مقاومت این نسل در انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن ( خرداد 1388 ) درهم شکسته شد. با این وجود، جامعه ایرانی همواره تمایل خود برای تغییر ساختار این رژیم را نشان داده و مردم علی رغم سیاست …[حاوی اهانت] در همان خیابانهایی که انقلاب سال 1978 و 1979 در آنها به وقوع پیوست، مخالفت خود را ابراز داشتهاند. این مخالفت نه فقط به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بلکه به دلیل سیاستهای اشتباه پس از این انتخابات، ابراز شد.
رژیم ایران برای بقاء متخصصان و کارشناسان خارجی خود همواره در حال ستیز است، کارشناسانی که در مواقع لزوم از خدمت و حمایت از این رژیم خودداری نمی کنند. درست شبیه همان حمایتی این کارشناسان در ژوئن 2009 (خرداد 1388) برای کمک به سرکوب جنبش مسالمت آمیز اصلاحطلب سبز (فتنه 88) به عمل آوردند. جنبشی که توسط میرحسین موسوی، یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و نخست وزیر سابق رژیم، هدایت گردید.
وی در نخستین همایش انتخاباتی خود دست در دست همسر پرجذبه و کاریزماتیک خود ظاهر گردید. اقدامی که نوعی شاهکار تلقی شده و نشانهای امیدبخش برای بانوان ایرانی توصیف گردید. امروزه میرحسین موسوی رهبر جنبش مقاومت ایران تلقی میشود. وی وعده داد مردم را با هر هزینهای و فارغ از هرگونه سرنوشتی که گریبانگیرش شود، هدایت کند اما رژیم به علت پیامدهای غیرقابل کنترل جنبش سبز، میرحسین موسوی و اشخاص نزدیک به وی را بازداشت کرد. متعاقب بازداشت وی و هوادارانش، نوعی هرج و مرج در واحدهای اطلاعاتی و امنیتی، نیروهای نظامی و اقلیتهای قومی و دینی (دقیقا شبیه یوگسلاوی سابق) رخ داد.
اخیرا روحانیون متعصب و نمایندگان تندروی مجلس ایران پس از اخباری که درباره آقای موسوی منتشر شد، خواستار ادامه بازداشت وی شدند چرا که ترس و وحشت آنها از این جنبش همچنان ادامه داشت. چنانکه آقای زاکانی، نماینده مجلس ایران در اظهارات خود که در روز 22 نوامبر عنوان شد به تقلب در انتخابات اذعان کرده و آقای موسوی را رئیس جمهور قانونی ایران قلمداد کرد.
به طور خلاصه، ایران با اکثریت جمعیت خود که زیر خط فقر زندگی میکنند، توانایی این را دارد که به ثروتمندترین کشور دنیا تبدیل شود. سیستم آموزشی ایران که 14.7 میلیون دانش آموز و دانشجو دارد محتاج تحول و تغییر است. مردم ایران همچنان برای آزادی و دموکراسی تلاش میکنند. این واقعیت را هم باید مورد توجه داشت که چهار میلیون ایرانی خارج از این کشور زندگی میکنند و حداقل پانصد هزار تن از این افراد را متخصصان و کارشناسان بسیار نخبه تشکیل میدهند. بسیاری از این متخصصان در انتخابات پیشین خواستار بازگشت به کشور برای نوسازی آن بودند.
زنان جسور و شجاع ایرانی با وجود سیاست سرکوب، یکی از آزادهترین زنان جهان هستند. مردان و زنان ایرانی اعتقاد و ایمان دارند که آقا و خانم موسوی رهبران جنبش مسالمت آمیز آنها برای رسیدن به یک جمهوری صلح طلب بوده، رهبرانی که میتوانند آنها را به سمت خوشبختی هدایت کنند.
روابط بین المللی
چرا رژیم ایران منحصرا از منافع و امتیازات خود بهره نبرده و همواره با جامعه بین المللی در نبرد است؟. پاسخ این سوال در دو محور خلاصه می شود: دستیابی به سلاح و بمب هستهای و برخوردار بودن از روحیه خشن و ماجراجو. این دو عامل تاکنون به منزله دستاویزی برای مسلط کردن شیعیان در منطقه از سوی رهبری انقلاب اسلامی کاربرد داشته است.
انقلاب اسلامی ایران از لحاظ استراتژیک بسیار قدرتمند است و دستیابی به بمب اتمی بر قدرت این انقلاب میافزاید. به علاوه ایران همواره احساس میکند در صحنه جهانی قدرت برتر است و گزینههای بسیار استراتژیکی در اختیار دارد. با وجود تلاشهایی که از سوی جامعه آزاد جهانی برای اعمال فشار بر ماشین ترور ایران وارد شده است، جمهوری اسلامی همچنان به شکل مستقیم و غیر مستقیم و کاملا موفقیت آمیزش، امواج خشونت و درگیری را در بسیاری از کشورهای منطقه، نظیر لبنان، غزه، کرانه باختری، عراق، افغانستان، پاکستان، هند، یمن، آفریقا و آمریکایی همواره مشتعل نگاه داشته است. بسیاری از کشورها برای کنترل یا جلوگیری از وقوع ترور در کشور خود یا منطقه به جمهوری اسلامی وابستهاند. این وابستگی همواره به افزایش قدرت ایران و رهبرانش و ادامه راهکار نزاع و درگیری منجر شده است.
ایران همیشه به دنبال تسلط یافتن بر مناطقی است که خطوط انتقال گاز طبیعی خود میتوانند از آن اماکن عبور کنند. به عنوان مثال ایران به دنبال کنترل کامل بر منطقه بلوچستان است تا بتواند خطوط انتقال گاز به سوی هند را از این منطقه عبور دهد. البته در بعضی کشورها، نظیر لبنان و غزه به دلیل مصالح و منافع خاص خود حضور دارد.
رژیم کنونی ایران هیچگاه از توان ماشین ترور خود نکاسته و از دستیابی به بمب اتمی منصرف نخواهد شد، مگر اینکه از عدم دخالت قدرتهای خارجی و به رسمیت شناخته شدن خود در معادلات بینالمللی اطمینان یابد ولی قدرتهای غربی نباید بدون اطمینان یافتن از تحقق حقوق بشر، دموکراسی و آزادی در ایران، هرگز چنین اطمینانی به ایران بدهند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، ایران هم اکنون قدرت مسلط اقتصادی و نظامی منطقه خاورمیانه است. قبول این واقعیت به منزله آن است که کشورهای غربی توان، قدرت و تاثیر ایران بر قدرتهای منطقهای را بپذیرند. ولی آیا پذیرش این موضوع از سوی کشورهای غربی، جامعه آزاد بینالمللی را متقاعد خواهد ساخت؟ با توجه به اینکه باور داشته باشیم جمهوری اسلامی ایران هیچگاه از دستیابی به بمب اتمی منصرف نشده، شبکه ترور خود را غیر فعال نساخته و از این ابزارها برای حفظ قدرت و افزایش سرمایه و توان مالی و اقتصادی، بهره می جوید.
هم اکنون جامعه آزاد بینالمللی باید افکار خود را درباره ایران اصلاح کند. شاید آینده برای اصلاح چنین اندیشهای بسیار دیر باشد. آیا مردم شجاع ایران پاداش کوشش و تلاش خود را گرفته و کشورهای غربی به تحقق صلح در سرتاسر جهان کمک خواهند کرد؟