افق های دور
من از دیار غریبِ شعور می آیم
زِ مُنتهای افق های دور می آیم
***
من از میان اسیران خفته با زنجیر
زِ مُلک بسته ی صَعب العبور می آیم
***
نیامدم که بلرزم کنار قلّه ی یخ
مسافرم که به عزم عبور می آیم
***
برای گفتن اسرار تازیانه و تیغ
چو نِی، لَبالب فریاد و شور می آیم
***
زِ زیر ریزش باران رسیده ام از راه
اگر که با تن خیس و نَمور می آیم
***
مَزن به بال و پرم سنگ، زخمیَم ای دوست!
نگه مکن که به ناز و غرور می آیم
***
اگر چه چهره کبودم زِ سیلی غم دهر
زِ عمق چشمه ی خوشرنگ نور می آیم
***
مَکُن به طعنه مرا رنجه زان که با دل خون
به جستجوی رفیقی صبور می آیم
***
مَگو که «قاسم» در مانده از کجا آیی
غریبم و زِ افق های دور می آیم
اثر استاد قاسم اشراقی/ کردستان و اوضاع نابسامان آن روزها/ سال 1353
2024 copyright.