«پشّه ها»
برگشته ایم باز در آغوش پشّه ها
جنبیده است باز سر و گوشِ پشّه ها
***
بی توری است پنجره و خانه چون تنور
الغوث! از گَزیدنِ خاموش پشّه ها!
***
شب ها منم وَ تیر و کمان شکسته ام
با لشکرِ عظیمِ زره پوشِ پشّه ها!
***
از بس که از زمین و هوا حمله می کنند
قُل می خورد پتوی من از جوش پشّه ها!
***
گفتیم با زبان پُر از التماس خود
شب قصدِ کپِّ مرگ، درِ گوش پشّه ها!
***
گفتند: ویز… ویز..! ولی بعدِ مدّتی
قولِ شریف گشت فراموشِ پشّه ها!
***
فکری به حال ما بکن ای دولت مراد
ما را بده نجات از آغوش پشّه ها
***
«ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود»1
فریاد «باز هم پشه!» بر آسمان رود!
_______________
1) تضمین از«حافظ» و به یاد شیراز؛ با آن پَره کوره های دُرشت اش!
علیرضا طاهری نیا
2024 copyright.