امروز : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۵/۲۴
کد خبر : 30044
چاپ خبر :
فُکاهه

«پشّه ها»

«پشّه با شب زنده داری خونِ مردم می خورَد!» (صائب)

برگشته ایم باز در آغوش پشّه ها
جنبیده است باز سر و گوشِ پشّه ها

***

بی توری است پنجره و خانه چون تنور
الغوث! از گَزیدنِ خاموش پشّه ها!

***

شب ها منم وَ تیر و کمان شکسته ام
با لشکرِ عظیمِ زره پوشِ پشّه ها!

***

از بس که از زمین و هوا حمله می کنند
قُل می خورد پتوی من از جوش پشّه ها!

***

گفتیم با زبان پُر از التماس خود
شب قصدِ کپِّ مرگ، درِ گوش پشّه ها!

***

گفتند: ویز… ویز..! ولی بعدِ مدّتی
قولِ شریف گشت فراموشِ پشّه ها!

***

فکری به حال ما بکن ای دولت مراد
ما را بده نجات از آغوش پشّه ها

***

«ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود»1
فریاد «باز هم پشه!» بر آسمان رود!
_______________
1) تضمین از«حافظ» و به یاد شیراز؛ با آن پَره کوره های دُرشت اش!

علی‌رضا طاهری نیا

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. Fatemeh sehat گفت:

    سلام،
    امکانش هست شعر اون حشره ایی که شیفت شب کار می کرد رو هم بذارید؟

  2. ع.طاهری نیا گفت:

    سلام و سپاس
    انشاا… اگه امکانش بود توو شماره ی بعدی…
    ممنون.

دیدگاه شما

تبلیغات