آقای روحانی بستن دهان منتقد کجا اعتدال است؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان، به نقل از مهر، آیتالله علمالهدی عصر سهشنبه در «جلسه تحلیل توافق هستهای» که در حسینیه قرآن و عترت برگزار شد، ضمن تشکر از حضور جمعی از فعالان فرهنگی مشهد مقدس، با طرح موضوع طمع تاریخی غرب برای براندازی اسلام در ایران و منطقه، گفت: تشکر میکنم از حضور شما برادران و خواهران در این جمع صمیمی و نخبه مخصوصاً عزیزان جوان که بزرگترین عامل نورافشانی جامعه ما در روشنگریها هستند.
بحث اول درباره شناخت خط راهبردی در اساس و اصل حرکت ما در برابر جریان شناسی دشمن هست؛ جریان شناسی وقتی مطرح میشود در قالب اذهان و افکار، شناخت جریانهای مختلف فکری و سیاسی تبادر میکند درحالیکه مقصود اصلی، شناخت جریانی است که به سراغ ما آمده است و شناخت جریانی است که در خط تقابل این جریان مهاجم قرارگرفته یعنی محور شناخت ما این دو جریان هست و بعد در جریان شناسی به معنای شناخت احزاب، گروهها، گروهکها و جریانهای اجتماعی، با مؤلفهها و معیارهایی که از این شناخت به دست میآوریم، نسبت به آنها قضاوت میکنیم.
پس از فروپاشی عثمانی، سلطه و استعمار غرب بر مسلمانان مطرح شد
بعد از جنگ جهانی اول که عثمانی متلاشی شد و یک حاکمیت مقتدر به نام اسلامی هرچند ازنظر محتوا اسلامی نبود، در دنیا از هم پاشید، مسئله استثمار، استعمار و سلطه بر مسلمانان برای دنیای غرب مطرح شد؛ اینها در مقام نهادینه شدن این سلطه بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی که او را بهعنوان یک امپراتوری اسلامی میشناختند، اولاً پیشرو قضیه در این سلطه یابی، انگلیس و فرانسه بودند و کشورهای دیگر اروپایی و غربی از قبیل ایتالیا، پرتقال و اسپانیا دنبالهرو این دو دولت بودند.
در مرحله اول همچون گرگهایی که بر یک شکار پیروز میشوند و بینشان دعوا اتفاق میافتد و باهم اختلاف میکنند، جنگ جهانی دوم بر اساس دعوای بین غربیها در جریان سلطه برجهان اسلام و خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی بود؛ اینجا انگلیس و فرانسه جلو افتادند، کشورها را بین خود تقسیم کردند و به بقیه اروپا سهمی ندادند.
شراکت روسیه و آمریکا برای سلطه بر کشورهای اسلامی
دراینبین، آلمان که خود را مقتدرتر از همه میدید، بهعنوان اعتراض بر این تقسیم بعد از جنگ جهانی اول قیام کرد و جنگ جهانی دوم بین قدرتهای غربی به وجود آمد، با توجه به توانمندی بالای نظامی آلمان و تسلط او بر بسیاری از کشورهای غربی، تسخیر فرانسه و بخشی از انگلیس که نزدیک بود بر آنجا هم مسلط شود، اینها روسیه و آمریکا را وارد عرصه جنگ کردند متوسل به این دو قدرت شدند و در این استعمار و استثماری که بریتانیا و فرانسه به وجود آورده بودند، و با آوردن آنان به عرصه جنگ جهانی دوم آلمان را از بین بردند و آمریکا و روسیه را جانشین کردند بهعنوان قدرتهای رقیب در سلطه کری بر کشورهای اسلامی.
استقرار اسرائیل در منطقه برای تصرف بلاد اسلامی
اینها در آستانه غلبه بر آلمان و پیش بردن هدف در جنگ جهانی دوم، برای نهادینهسازی سلطه خودشان بر کشورهای اسلامی، طرح اسرائیل را طراحی کردند که باید وسط کشورهای اسلامی یک غده سرطانی به وجود بیاورند، صهیونیست را بر بخشی از بلاد اسلامی مسلط کنند و با سلطه صهیونیست بر بخشی از بلاد اسلامی بتوانند به این وسیله قدرت خود بر کشورهای اسلامی بهمنظور اینکه دوباره یک امپراتوری و قدرت سراسری اسلامی مثل عثمانی به وجود نیاید و بهترین منطقهای که برای این قضیه در نظر گرفتند، منطقه فلسطین بود.
فلسطین ازنظر موقعیت سوقالجیشی، وسط خاورمیانه قرارگرفته بود، هم بر شرق و هم بر غرب خاورمیانه اشراف داشت، در کنار دریای مدیترانه بود و تقریباً بهخوبی میتوانست از تمام چند طرف، سلطه و اشراف کشورهای اسلامی را بر دریای مدیترانه کاملاً کنترل کند و از این طریق بتوانند برحسب شرایط و موقعیتهایی که پیش میآید، این منطقه را توسعه دهند تا سلطه اینها بر همه کشورهای اسلامی جوری فراگیر شود که اسلام را براندازی کنند.
در کنار طرح اسرائیل، طرح دیگری که داشتند که دقیقاً بتوانند کشورهای شمالی را که آنها نیز سابقه اسلامیت داشتند و در سلطه کمونیستی توان اسلامی خود را ازدستداده بودند، نسبت به آنان نیز خاطرجمع شوند، منطقهای را انتخاب کردند که ازنظر سوقالجیشی، شرق و غرب و شمال را به هم وصل میکند و این نقطه استراتژیک در مسیر شمال و جنوب، ایران است.
حذف ایران از بدنه کشورهای اسلامی همسو با اسرائیل
نتیجه گرفتند ایران را از بدنه اسلام جدا کنند و صهیونیسم را در بدنه اسلام ایجاد کنند، جداسازی ایران از بدنه اسلام در راستای طرح تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین بود لذا اینها بهمجرداینکه باروی کار آوردن رضاخان، ازنظر تاریخ بررسی کنید، دقیقاً در وسط جنگ جهانی بود و بعد از سلطه بر آلمان و منزوی کردن آلمان ازنظر قدرت، اینها حرکتهای اسلامی زدایی را بهوسیله رضاخان در ایران شروع کردند، مقدمات تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین و حرکتهای اسلام زدایی بهوسیله رضاخان ازنظر کشف حجاب و مسائل دیگر را که کنار هم میگذارید، از حیث زمانی تقریباً مقارن یکدیگر هستند.
این اصل خط راهبردی دشمن در ایران بود؛ آنان برای اینکه ایران را از بدنه اسلام جدا کنند، یک زمینه میدیدند که زمینه جداسازی ایران از بدنه اسلام در همه بلاد اسلامی در ایران بیشتر است و از جهت دوم، ادامه ایران در بدنه اسلامی را هم یک خطر شدید احساس میکردند.
وجود زمینه ایجاد اختلاف مذهبی در ایران
زمینهای که ایران داشت، زمینه تشیع بود، در دوره صفویه ایران از عثمانی جدا شد، ایران بر سر عثمانی درآمد درگیریها بین ایران و عثمانی که بر همهجا مسلط بود، بر شمال نتوانست سلطه پیدا کند که به خاطر ایران بود به خاطر ایران شیعه بودند، عثمانی سنی بود و این زمینه را دیدند که تحت عنوان سنی و شیعه بتوانند ایران را از بدنه اسلام خارج کنند، هم زمینه جداسازی را بین مسلمانان ایجاد کنند و از طرفی نیز اسلام ایران که بهعنوان اسلام انقلابی مطرح بود، این هم یک خطر بیشتری مطرح میشد.
در این قضیه دو استراتژی را در نظر گرفتند، یکی اینکه شمال و منطقه آسیای میانه را از یک نگاه اینکه آسیای میانه را از بدنه اسلام با جداسازی ایران جدا نگهدارند، بین پاکستان و ترکیه و کشورهای شرقی بهوسیله ایران جدایی بیندازند به دیگر کشورهای اسلامی متصل نشوند و باوجود اسرائیل در وسط اسلامی، سفره اسلام را برچینند؛ این نتیجه پیروزی جنگ جهانی دودم بر آلمانها شد.
اسلام انقلابی ایران، مانع اجراشدن طرح اسرائیل
راهبرد دومشان این بود که اگر ایران در بدنه کشورهای اسلامی بماند، اسلامش اسلام انقلابی است و بههرحال خطرناک است و ممکن است این اسلام انقلابی توسعه پیدا کند و با یک هژمونی ایدئولوژیک، تمام طرح اسرائیل و تصرف کشورهای اسلامی را از بین ببرد به همین دلیل ایران باید از بدنه اسلام جدا شود.
شهریور ۲۰ و مسئلهای که بین آلمانها با رضاخان به وجود آمد و متفقین به این نتیجه رسیدند که رضاخان را بردارند، آن مسئله اسلام زدایی متوقف شد؛ محمدعلی فروغی که فراماسون قوی در ایران بود، برای اینکه نظریات انگلیسها و فرانسویها را در جداسازی ایران از بدنه اسلام عملی کند، نظام پهلوی ادامه پیدا کرد و اگر غیر از این بود در همان زمان با تصرف ایران، ایران را به یک اسرائیل دیگر در منطقه تبدیل میکردند. اما حضور فروغی در ایران بود که آنان را خاطرجمع کرده بود چون او جاسوس انگلیس بود و به او اطمینان داشتند.
ورود آیتالله بروجردی، آغاز حضور نافذ روحانیت در کشور
اما مسئله جداسازی ایران از بدنه اسلام، یک مسئله قطعی بود؛ قصه شهریور ۲۰ برنامه اینها را متوقف کرد، روحانیت در یک چهره خیلی قوی و نافذ از حوزه علمیه قم سرکشید، مسلط شد و مرجعیت عامه آیتالله بروجردی تا حدی مجدد حیات و قدرت دین در سراسر کشور شد، آثار اسلام براندازی و اسلامستیزی رضاخان را از بین برد و دوباره روحانیت مسلط شد.
برنامه انگلیس و آمریکا برای استفاده از مرجعیت خرد
کمونیستها نیز آمدند بساطی پهن کنند که نگرفت، از طرفی انگلیسیها و آمریکاییها دیدند برای مقابله با کمونیستها و روسیه و رقابت سیاسی که بین بلوک شرق و غرب هست، به این حکومت دینی نیاز دارند تا رحلت بروجردی، سقوط یک مرجعیت عامه و تجزیه مرجعیت عامه شیعه به مرجعیتهای خرد، درصدد برآمدند آن طرح را دوباره پیدا کنند که اینجا با نهضت امام و انقلاب امام روبرو شدند و قصه به یک رویارویی صریح بهوسیله امام کشیده شد.
این راهبرد دشمن ما تا الآن بعد از پیروزی انقلاب، بهعنوان یک راهبرد اصلی مطرح بود، بعد از پیروی انقلاب ازآنچه از آن میترسیدند دچارش شدند، اسلام و ولایتمداری ایرانی که در قالب یک جریان بهاصطلاح قدسی در دل مردم وجود داشت، از دل معادلات سیاسی سر برآورد و شد یک قدرت سیاسی؛ اینها از روز اولی که انقلاب به پیروزی رسید، هدفشان این است که همان جریان را ادامه دهند.
براندازی اسلام در ایران و جداسازی ایران از بدنه اسلام، راهبرد اصلی دشمن است
براندازی اسلام در این کشور و براندازی کشور در منطقه یک راهبرد اصلی دشمن و غرب بود و آنهم بعد از پیروزی انقلاب نه اینکه ناامید شوند و بگویند نمیتوانند، بلکه در این راهبرد با جدیت و قاطعتر شدند چون دیدند اگر این کار را انجام نهند، مسئله اسلامیت ایران بهعنوان یک نقطه اتصال این منطقه دنیا به کل خاورمیانه و کشورهای اسلامی خطر بود، الآن به این نتیجه رسیدند سلطه این نظام انقلابی و ایدئولوژی انقلابی برجهان اسلام، کل خاورمیانه را از دست آنان خارج میکند و از این حیث درصدد اجرای آن راهبرد قبلی خود ناامید نشدند، خیلی جدیتر شدند.
دشمن دو سه نکته نسبت به مسائل و فعالیتهای خود در ابتدای پیروزی انقلاب انجام دادند؛
یکی از مسائلی که اینها در ابتدای پیروزی، یعنی ماههای اول پیروزی انقلاب داشتند، مسئله کودتای نوژه بهجای خود محفوظ، بنا شد تمام کسانی که دولت و نظام شاه اینها سردمدار بودند، از بین بروند، تصمیم گرفته شد، دادگاه انقلاب تشکیل شد و در مقام از بین بردن و نابودسازی اینها، تمام کشورهای اروپایی با آمریکا همدست، به مقابله با ایران آمدند تا نگذارند این خط اجرا شود.
فشار غرب برای حفظ بدنه حکومت پهلوی در انقلاب
از روزی که هویدا را دستگیر کردند تا روزی که اعدام شد، فشارهایی که غربیها به نظام انقلابی ما وارد کردند و ما مسئله شناخت جریانهای خارجی نداشتیم، ما بودیم و کشوری که در آن ۳۶۰ هزار اسلحه تقسیمشده، فقط میشود کشور را حفظ کنیم در اینکه تنها امنیت اینجا تأمین شود، اینها درصدد برآمدند، فشارهای زیادی روی دولت موقت آوردند برای اینکه باید جلوی اعدام وابستگان شاه را بگیرند.
همان ماههای اول سال ۵۸ یک جلسهای در منزل مرحوم آیتالله انوار در تهران تشکیل شد و بنده در آن جلسه بودم.
تحریک علمای دور از انقلاب برای مقابله با امام
از چند جهت فشار آوردند یک فشار از جانب علمایی بود که خیلی در عرصه انقلاب نبودند، فشار آوردند که این اعدامها ناعادلانه است، خلاف دستور اسلام، خلاف عدل و رحمت اسلامی و سیره پیامبر اعدام میکنند بهطوری که برخی از علما تحریک شدند و در مشهد، جریان مرحوم آیتالله قمی ازاینجا به وجود آمد، وی که فردی انقلابی و مبارز با رژِیم شاه بود حرکت کرد و آخوندهایی که در آن زمان در آستان قدس درباری بودند و در مردم محکوم بودند و احتمال محاکمه آنان نیز بود، به قمی پناه آوردند و اطراف وی را گرفتند و دشمن یکی از القائات ضد دادگاههای انقلاب را از طریق این افراد به وجود آوردند. جریان قمی بهعنوان معارض با امام و انقلاب از این قضیه شروع شد، وی هم فرد متعصبی بود و تحریکش میکردند.
جلسهای که در خانه آیتالله انواری برگزار شد، بنا شد آقایان بیایند و کسانی که در جریان این دادگاهها بودند، بیایند بنشینند تصمیم بگیرند و کسانی که اعتراض دارند بیایند حرفشان را بزنند، عدهای از علما که بزرگان از علمای تهران بودند و به دادگاههای انقلاب اعتراض داشتند، دعوت کردند به آنجا بیایند، آیتالله مهدوی کنی بهعنوان رییس کمیتههای انقلاب اسلامی، آیتالله آذری رییس دادگاههای انقلاب و قرار بود شهید بهشتی نیز حاضر شوند که ایشان در جلسه حضور به هم نرساندند و بعد معلوم شد ایشان عمداً نیامدند.
همراهی وزیر دادگستری دولت موقت با آلمان
مبشرین، وزیر دادگستری دولت موقت نیز بود؛ مبشرین در طرف معترضین به دادگاههای انقلاب قرار گرفت، کسی بود که به خیال خود آدم سیاستمدار و پختهای بود، در وسط حرفهایی که داشت گفت آقایان علما، دیروز وزیر دادگستری آلمان با من تماس گرفته و گفته اگر هویدا را اعدام کنید، دولت ایران در نگاه تمام حقوقدانان جهان بهعنوان یک دولت جنایتکار جنگی شناخته میشوند.
آیتالله موحدی و بعضی آقایان تا مبشری این حرف را زد، مچ مبشری را گرفتنید، گفتند پس شما را آلمانها تحریک کردهاند، شما با قدرت امام، با قدرت انقلاب و جان دادن مردم این دولت موقت تشکیلشده و بازرگان نخستوزیر شد، شما آمدید شدهاید رگه وابسته به اروپا و کشورهای خارجی؟ این را بنده خودم شاهدم و به فاصله دو روز بعد هویدا اعدام شد.
خدا از سر تقصیرات آیتالله خلخالی بگذرد، اگر نقصی داشته اما این کار، کارهایی بود که انقلاب را تضمین کرد، اینها میخواستند همان بلایی که بر سر مرسی آمد، بر سر ما بیاورند بعد از انقلاب غیر از کودتای نوژه و حملاتی که میکردند، نتوانستند و روزی که جاسوس خانه آمریکا را گرفتند.
اگر لانه جاسوسی تسخیر نمیشد، انقلاب دو سال هم دوام نداشت/ تسخیر لانه جاسوسی با اشاره امام(ره) بود
مسئله تسخیر لانه جاسوسی به اشاره خود امام(ره) بود، ما شنیدیم ساعت ۱۲ شب بچهها ریختند از نرده رفتند بالا سکونت گرفتند، آیتالله باقری با منزل امام(ره) تماس گرفت، آنوقت ایشان قم مشرف بودند، حاج احمد آقا خواب بود، ایشان بیدار شدند و آیتالله باقری گفتند بچهها جاسوس خانه را گرفتند، ما برویم با بچههای خود بجنگیم و بچههای خود را بگیریم؟ حاج احمد آقا خندید، گفتند اگر اینها با اجازه امام(ره) رفتند، شما چه میگویید؟ آنجا هم ما خواهناخواه رفتیم با تأیید اینها؛ با اشاره خود امام(ره) بود و غیرازاین نمیتوان با آمریکا و دشمن مقابله کرد، غیر از اینها شکست میخوریم. وقتی جاسوس خانه را که گرفتند، اسناد عظیم لانه جاسوسی و ارتباطاتی که اینها در ایران داشتند و مهرههایی که در خود دولت بود، امیرعباس انتظامی، سخنگوی دولت جاسوس صریح آمریکا بود که هنوز هم در زندان است؛ اگر این کار نمیشد معلوم نبود ایران دو سال هم دوام بیاورد.
اینها در ۸ سال جنگ تحمیلی، وقتی شروع کردند جاسوس خانه گرفته شد و از آن به بعد، انواع آن فتنهها به وجود آوردند، ۱۸ تیر و فتنه ۸۸، هر جا که فتنهای در کشور راه افتاد، دست دشمن در آن دیده میشود. راهبرد این است اسلام در ایران براندازی شود و ایران از بدنه اسلام جداسازی شود، از زمان رضاخان با تشکیل دولت اسرائیل در ایران دنبال این سیاست بودند، الآن با انقلابی روبرو شدهاند که نهتنها براندازی اسلام در ایران محال است بلکه انقلابی پیروز شده که دارد بر کل منطقه مسلط میشود، این اصل راهبردشان است.
در هر ارتباط با آمریکا و اروپا باید رگه نفوذ به کشور را ببندیم
از بخش اول صحبتهایم میخواهم نتیجهای بگیرم؛ ما در هر ارتباطی با آمریکا و اروپا، چه ارتباط مستقیم و برخورد سخت، چه ارتباط در خط مذاکره، مصالحه و تعامل، در هر برخوردی که با غرب داشته باشیم و عمدتاً آمریکا و اسرائیل، آنان آن خط راهبردی خود را دنبال میکنند و دراینارتباط ما دنبال یک رگهای میگردند که آنها در اجرای آن خط راهبردی خود مسلط تر شوند.
هر دولت سیاست خود را اعمال کند اما روی براندازی دشمن بصیرت داشته باشد
اگر در جنگیم، در جنگیدن یکجور، اگر مقابله کنیم، در مقابله کردن یکجور و اگر دست بدهیم، در دست دادن یکجور؛ آنی که دنبال آن هستیم این است که ما در هر برخوردی که میخواهیم داشته باشیم روی خط براندازی دشمن بصیرت داشته باشیم؛ هر دولتی هر طور میخواهد هر سیاستی اعمال کند هر برنامهای در سیاست خارجی و اقتصادی داشته باشد اما باید این مسئله را رصد کنیم که دشمن بر رگهای در اجرا و تحقق این خط راهبردی مسلط نشود.
رگه نفوذ دشمن به کشور صریحاً در توافق به وجود آمده
مشکلی که ما در این مذاکرات و توافق وین داریم، اینکه آیا ازنظر حقوقی این توافق چطور است، ازنظر قطعنامه شورای امنیت و حقوق بینالملل چگونه میتواند تهدید باشد، این بماند اما دراینباره حرف دارم اما آنچه برای ما مهم است این که مسئله توافق و قطعنامه شورای امنیت جوری تنظیمشده که آن رگه خاصی که دشمن مسیر راهبردی خود را دنبال میکند، آن رگه خاص خیلی صریح و روشن در جریانات به وجود آمده، اگر میخواست کاری را با هزینه زیاد انجام دهد و ارزیابی میکرد آیا با هزینهاش میسازد یا نه، باهزینه ای بسیار کم و یا بدون هزینه برای آنان به وجود آمده؛ در برخورد با ایران مسئله نفت و تسلط بر ایران مطرح نیست بلکه آن خط راهبردی بعد از جنگ جهانی مطرح است.
اگر این راهبرد محقق نشود، جهان خواری آمریکا از بین رفته، سلطه استعماری انگلیس که ۲۰۰ سال است در این منطقه کار میکند، نقشههایش بر آبرفته؛ حرف ما در این دوره مذاکرات و توافق و دورانی که به قول آقایان پساتحریم به وجود میآید، تمام نگرانی ما بر سر سلطه دشمن در آن مسیر راهبردی است که دشمن آن را تا امروز تعقیب و پیگیری میکرد.
رعایت خطوط قرمز یک حکم حکومتی است
مقام معظم رهبری، خطوط قرمز را تعیین کردهاند، دقیقاً با عنایت به این راهبرد تبیین کردند، نظر ایشان، نظر شخصی نبود؛ برخی جریانهای ضد ارزشی و سیاسی زمزمه میکنند که ایشان نظر خودشان را گفتند، خطوط قرمز رهبری، نظر شخصی نبود فرمان حکومتی بود، فرمان و دستور بود و دقیقاً با عنایت به همین نکته ارائهشده.
نمیگوییم دولت دروغ میگوید اما نباید از پیشروی دشمن غافل شد
ازنظر مشکلات اقتصاد که مشکلات ما حل شود یا نشود، ازنظر اینکه آیا تحریمها را واقعاً لغو میکنند یا نه، آیا در لغو تحریمها، چرخش نظام اقتصادی ما و در جهت توسعه دانشبنیان بر اساس مصالح امت است یا چرخش ما در مسیر ضد اقتصاد مقاومتی است؟ نمیخواهیم بگوییم شما دروغ میگویید، ما بنای دولت ستیزی نداریم، نمیخواهیم با دولت جنگ کنیم، باکسانی که کارگزار نظام هستند که دستبهیقه نمیشویم، حرف رهبری این است که میفرمایند مردم در داخل گریبان هم را نگیرید، اینکه میگویند دوقطبی نشوید این است که دشمن چیز دیگر را رصد میکند شما دستبهیقه نشوید با یکدیگر و از اصل پیشروی دشمن غافل شویم.
این خطوط قرمزی که رهبری مشخص کردهاند، برای این بود که در این مذاکره و توافق، آن رگههایی که ممکن است به وجود بیایند و جریان اروپا، آمریکا و غرب مسیر راهبردی خود را پیگیری کنند و موفق شوند، آن رگهها بند بیاید و به وجود نیاید؛ بنده در اثبات ادعای خودم، خطوط قرمز مقام معظم رهبری را عرض میکنم و اینکه آیا برجام یا قطعنامه شورای امنیت در مسئله خطوط قرمز آیا واقعاً بر خطوط قرمز مقام معظم رهبری منطبق است یا نه.
ما بهعنوان یک فرد عاقل اشکالات برجام و قطعنامه را میفهمیم
ما به امور تخصصی کاری نداریم، حقوق بینالملل کار نداریم، اینکه ما میخواهم برجام را تحلیل کنیم، نه اینکه بلد نیستیم، خوب هم بلدیم؛ روزی در کمیته رسالات در دانشگاه امام صادق(ع)، یک رساله از دانشکده رسالات به دانشگاه ما آمد، رییس دانشکده نمیتوانست جواب ایرادات ما را بدهد، آخر گفت مگر شما متخصص هستید، آنجا یک هیأت اقتصادی وجود دارد و نان این را تأیید کردهاند، یک آقایی بود و گفت ما متخصص نیستیم، عاقل که هستیم؛ ما نه بهعنوان کارشناس حقوق بینالملل اما بهعنوان یک عاقل که میفهمد اشکالات این قطعنامه و برجام چیست.
آنی که هست، ما سرسپرده ولایتیم، خطوط قرمز رهبری مشخص است؛ ابتدا رابطه خطوط قرمز رهبری با مسائلی که قبل بیان شد، چیست؟ آیا مقام معظم رهبری صرفاً بهعنوان یک کارشناس قوی، نیرومند، نابغه و باتجربه است؟ مقام معظم رهبری غیر از اینکه یک مجتهد جامعالشرایط هستند، غیرازاین که رهبر امت هستند، نهتنها در کشور بلکه در دنیا هم یک نابغهای در مسئله کارشناسی در مسئله سیاسی و در جریانهای مدیریت یک نظام در همه تضارب های اجتماعی سیاسی دنیا، کسی مثل مقام معظم رهبری پیدا نمیکند؛ کارشناس آمریکایی گفت الآن قدرتمندترین مرد جهان رهبر ایران است چون در طول مدت بیستوچند سال رهبری این رهبر، هرکس با این رهبر برخورد کرده، چه در داخل و چه در خارج شکستخورده است؛ ایشان بهعنوان یک عنصر سیاسی جهانی، یک قدرتمندی در جهان وجود دارد که از قدرتهای بزرگ دنیا تا جریانهای سیاسی داخلی در طی یبست و چند سال دوران رهبریاش، هرکه با او برخورد کرده، شکستخورده؛ آیا نمیتوان این فرد را بهعنوان یک نابغه، یک عنصر بینظیر و منحصربهفرد در کارشناسی سیاسی جهانی شناخت؟
تأکید رهبری بر عدم ایجاد راه نفوذ به اسرار نظامی و امنیتی کشور
خط قرمزی که آقا تعیین کردهاند، عمدتاً در رابطه با این قضیه بود، یکی از خطوط قرمز رهبری این بود: «بههیچوجه اجازه داده نشود به بهانه نظارت، اینها به حریم امنیتی و حفاظتی کشور نفوذ کنند، مسؤولین نظامی کشور به هیچوجه مأذون نیستند که به بهانه نظارت و بهانه بازرسی و مانند این حرفها، بیگانگان را به حصار امنیتی و دفاعی کشور راه بدهند یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند».
یکی از راههایی که دشمن رگه پیدا کند برای مسیر راهبردی خود در سلطه، وقوف، آشنایی و سلطه کامل بر مراکز امنیتی، نظامی و دفاعی ماست، مقام معظم رهبری با این خط قرمز، این خط را بستند و این راه را بستند که این رگه برای دشمن بهعنوان نظارت و بازرسی پیدا نشود.
نکته دیگری که ایشان فرمودند این بود: «من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان عزیز ما که این دانش گستردهای را به وجود آوردهاند، بخواهند بنشینند حرف بزنند، در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمی دهد، هیچ دولتی اجازه نمیدهد، دانشمندانشان را مخفی میکنند، نمیگذارند اسمهایشان را کسی بفهمد، دشمن پررو و وقیح توقع دارند راه را باز کنند و بیایند.
هدف مصاحبه با دانشمندان نخبه کشور، جذب یا نابودی آنان است
مسئله ارتباط با دانشمندان و نخبگان ما، این مسئله است که یا دراینارتباط دانشمند نخبهای که مسیر رشد و توسعه ماست و ابزار توسعه ماست یا بخرند و یا نابود کنند و اینیکی از راههای سلطه و نفوذ در کشور ما در ادامه آن خط اصلی و راهبردی است از جنگ جهانی دوم دنبال میکردند، این خط را رهبری بستند.
نکته دیگری که فرمودند: «با بازرسیها غیرمتعارف بنده هم موافق نیستم، پرسوجو از شخصیتها را نیز بههیچوجه نمیپذیرم و …»؛ میفرمایند من موافق نیستم که برای ایران یک بازرسیهای استثنایی جز آنکه برای همه کشورها انجام میشود انجام دهند، خود نفس نظارت، بازرسی و زیر و زبر کشور را درآوردن، یک راهیابی و یک رگه پر پهنه و وسیعی است که اهداف خود در این راهبرد را کاملاً پیگیری کند.
توافق هستهای، عبور از خطوط قرمز رهبری است
آنچه امروز در این توافق اتفاق افتاده، از این خطوط قرمز تجاوز شده، ما به حقوق بینالملل کار نداریم، مهم خطوط قرمز رهبری است؛ در این قضیه از خطوط قرمز تجاوز شده، در برجام هست که از پیوست ۷۶ میگوید «درصورتیکه آژانس مشکوک شود در تأسیساتی فعالیت هستهای اعلامنشده، یا فعالیتی که خلاف برجام وجود دارد، بهصورت مکتوب دلایل ارائه میشود، (قبل از این گفته بودند همهجا باید برویم، حالا بهعنوان خط قرمز رهبری اصلاحشده و بنا است اجرا نشود اما قصه را جور دیگری اشارهکردهاند) بهصورت مکتوب دلایل خود را به ایران اعلام میکند و اگر ایران نخواست دسترسی دهد، بر اساس پاراگراف ۷۷ که میگوید ایران باید وسایلی فراهم آورد، اگر ایران نتوانست ۱۴ روز بعد از اعلام آژانس، نگرانی آژانس را رفع کند، موضوع به کمیسیون مشترک ارجاع میشود و اگر ۵ عضو از هشت عضو ان رأی بدهد، ایران باید دسترسی لازم را به آژانس بدهد، تصمیمگیری کمیسیون نباید بیش از هفت روز طول بکشد، ایران باید ظرف سه روز، آن دسترسی را فراهم کند.
قبول دسترسی به مراکز حساس برخلاف خطوط قرمز
عزیزان ما هم رفتهاند امضا کردهاند، مقام معظم رهبری میگویند کسی نباید دسترسی پیدا کند، آنان میگویند باید کتبی اعلام کنند ایران ۱۴ روز وقت دارد و بعد در کمیسیون مشترک میرود، از ایران در کمیسیون مشترک چند نفر است؟ از ایران یک نفر است دیگر، از هر کشوری یک نفر حضور دارد، یا از ۱+۵ هستند یا شورای امنیت؛ این کمیسیون مشترک که تشکیل میشود، تمام اعضایش در مقابل ما هستند و ما هم یک رأی داریم و ما ملزم به اجرای رأی کمیسیون مشترک هستیم، اگر کمیسیون مشترک رأی داد ما باید اتاقخواب رهبری را بگردیم، گفت فلان سیلوی موشکهای فلان در فلان نقطه را باید بگردیم، باید اجازه دهیم بگردند.
این تجاوز از خط قرمز رهبری است، خوب و بدش را ما کار نداریم، آخرش به کجا میرسد و چه میشود را هم کاری نداریم، ما بیاییم با عزیزان خود گلاویز شویم که چه شود؟ حرف ما این است که این تجاوز از خط رهبری است.
محدودیتهای ۸ تا ۱۰ ساله برای تحقیق و توسعه
نکته دیگری که مقام معظم رهبری خط قرمز تعیین کردهاند: «توسعه هستهای در ابعاد گوناگون بههیچوجه نباید متوقف شود، توسعه باید ادامه پیدا کند، توسعه فنی حالا محدودیتهایی را هم ممکن است لازم باشد قبول کنند، ما حرفی نداریم اما توسعه فنی باید ادامه پیدا کند و با شدت و قدرت پیش برود، در همین مدل که ما محدودیت را قبول میکنیم، کار تحقیق، توسعه و ساختوساز باید ادامه پیدا کند که این نیز ازجمله خطوط قرمزی است که مسؤولان روی آن تکیه کردهاند»
حالا در این برجام «به مدت ۱۰ سال، تحقیق و توسعه اورانیوم در چهار نوع ماشین ممنوع است، به مدت ۵/۸ سال، توسعه و تحقیق با ماشینهای نسل ۶ و ۸ به زیر ۳۰ ماشین محدود خواهد بود ولی پسازآن اضافه میشود، (رهبری میگویند هیچ محدودیتی نباشد، اینها میگویند ۸ سال محدودیت)؛ از پایان سال هشتم و به نحو مندرج در پیوست، ایران آغاز به ساخت میزان مورد توافقی سانتریفیوژ IR۶ و IR۸ بدون روتور میکند و در نطنز انبار میکند(تازه بعد هشت سال میتواند بسازد اما اجازه استفاده ندارد)»، محدودیت در تحقیق و توسعه از این بالاتر میخواهید؟
در برجام آمده «مطابق پیوست ۳۲ از ضمیمه، تحقیق و توسعه با اورانیوم به مدت ۱۰ سال محدود به IR۸ و IR۶ و ۵IR و IR۳ میشود؛ یک جا خط قرمز رهبری این است که «محدودیت رهبری را قبول نداریم، مقدار سالهای معینی که موردقبول ماست به هیأت مذاکره گفتهایم اما تعداد سالهای محدودیت را ۱۰ سال و ۱۲ سال و آنچه عزیزان میگویند را قبول نداریم»، این را در فرمایشات خود در دوم تیرماه در دیدار با مسؤولان فرمودند درحالیکه نوشتهاند طول عمر قطعنامه ۱۰ سال است.
محدودیت بر برنامه غنیسازی ۸ سال، دو سال از ۱۰ سال را زدهاند و کردهاند هشت سال؛ از رده خارج کردن ماشینهای IR۱، ۱۰ سال، منحصر شدن ظرفیت غنیسازی به ۵۰ تا ۶۰ ماشین در نطنز، ۱۰ سال، محدودیت غنیسازی با اورانیوم، ۱۰ سال؛ محدود ماندن مکانیکی، ۱۰ سال، محدود ماندن تحقیق و توسعه برای ماشینهای نسل ۶ و ۸، هشت و نیم سال، یک سال و نیم از ۱۰ سال کم کردهاند!
محدودیتهای ۱۵ ساله غنیسازی در ۳.۶۷ درصد
بدتر از همه، محدود شدن درصد غنیسازی ۳.۶۷ درصد در این حد نازل، در قرارداد ژنو ۵ درصد بود که در این قرارداد از آنهم آمدهاند پایینتر، نوشته محدود بودن این غنی شدن، ۱۵ سال، رهبری گفتند ۱۲ سال را قبول نداریم، شد ۱۵ سال؛ عدم ورود مواد هستهای به فردو، ۱۵ سال، محدود شدن برنامه غنیسازی در نطنز ۱۵ سال، محدود شدن ذخایر اورانیوم به ۳۰۰ کیلو، ۱۵ سال؛ همه اینها شد ۱۵ سال.
تجاوز قطعی و صریح به خطوط قرمز صورت گرفته
درواقع یک تجاوز قطعی و صریح صورت گرفته، کارشناس حقوقی و این حرفها را لازم ندارد، این تجاوز به خطوط قرمز رهبری است. در مورد تحریمها، فرمودند «تحریمهای اقتصادی، مالی، بانکی چه آنچه شورای امنیت، چه آنچه به کنگره و آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا میکند، همه باید فوراً در هنگام امضای توافق لغو شود و بقیه تحریمها نیز در فاصلهای معقول لغو شود»؛ لغو تحریم فرمودند، آمده «تحریمهای اتحادیه اروپا همزمان با راستی آزمایی تعلیق میشود، یعنی متوقف میشود، لغو نمیشود، در جای دیگر آمده تحریمها ۸ سال بعد از اجرای توافق لغو میشود، مقام معظم رهبری فرمودند روز امضا باید لغو شود، خط قرمز مشخص کردهاند.
قطعنامه شورای امنیت، تجمیع تمام قطعنامهها تا امروز است/ تحریم ۸ ساله توان تسلیحاتی کشور
اینیک بحث است، قطعنامه شورای امنیت از همه اینها بدتر شده، شورای امنیت یک سری قطعنامه علیه ما داشت، قرار شد این قطعنامهها لغو شود، وقتی برجام را امضا کردند، بنا شد نتیجه آن بشود که شورای امنیت قطعنامههای قبلی را لغو کند، نهتنها قطعنامههای قبلی را لغو نکرد، یکچیزهایی اضافه کرد، تحریمهای موشکی ما در ذیل فصل هفت نبود اما در این قطعنامه، تحریمهای موشکی ما ذیل بند هفت اضافهشده، فصل هفت یعنی مسائلی که امنیت جهانی را به هم میزند، یعنی غنیسازی اورانیوم و تسلیحات موشکی ما امنیت دنیا را به هم میزند، حالا قطعنامههای قبل را که لغو نکردند، همه را تجمیع کردند در برجام، نهتنها برجام، موادی که خودشان اضافه کردند، تا ۸ سال تحریم تسلیحاتی هستیم، بعد از ۸ سال هم تحریم تسلیحات برداشته نمیشود، تنها حملونقل سلاح یعنی خرید اسلحه برای ما آزاد است، یعنی صادرات اسلحه نمیتوانیم داشته باشیم و این بدتر از برجام است.
هنوز توافق امضا نشده آقایان سفره هستهای را جمع کردهاند
و بعد عوارضی که ما این چند روز داشتیم هنوز به هیچ جا نرسیده، آقایان آمدهاند تمامکارهایی که باید در هستهای انجام شود، انجام میدهند، قبل از اینکه کنگره آمریکا بپذیرد و توافق قطعی شود، درحالیکه در حدود ۶۰ نفر از نمایندگان کنگره آمریکا قصد دارند بروند اسرائیل و به اسرائیل اطمینان بدهند که ما رأی منفی به این توافق میخواهیم بدهیم، چنین چیزی در کار است؛ اینها شروع کردهاند سفره را جمعکردن بهطوریکه یک کارشناس بخش پادمان ها در آژانس بینالمللی، آقای توماس ایشی گفته «انرژی اتمی بیشتر چیزهایی که در برنامه جامع اقدام مشترک با آن موافقت شده است، تاکنون نیز اجراشده است»، این کارشناس آژانس گفته اینها انجام دادهاند، موضوع مهم، باقیمانده حل ابعاد نظامی احتمالی است که مربوط به گزارشهای قبلی است که آنهم در سپتامبر حل میشود.
نابودی حدود ۵۰ درصد سانتریفیوژها در جریان جمعآوری
خب بابا صبر کنید به یکجایی برسد و بعد شروع کنید اورانیوم غنیشده را جمع کنید که از کشور بیرون کنید و سانتریفیوژ ها را؛ سانتریفیوژها اینطور که آقای صالحی گفته، در جریان جمعآوری سانتریفیوژ ها ۳۰ تا ۵۰ درصد آنان تخریبشده و از بین میرود؛ نابود میشود و نمیتواند برگرداند و سرجایش گذاشت.
دست به یقه شدن با دولت اشتباه است/ توافق مطلقاً توافق خوبی نیست
ببینید عزیزان، این کاری است که دارد انجام میگیرد، ما باید چهکار کنیم این وسط؟ آنچه مسلم است، دست به یقه شدن ما با دولت درست نیست، کاری انجامشده، این توافق مطلقاً توافق خوبی نیست، خیلی بخواهیم ملاحظه کنیم و نگوییم توافق بسیار بدی است، میگوییم توافق خوبی نیست و به نفع ما نیست؛ حرف ما این است که حواسمان باید جمع باشد که آن مسیر راهبرد دشمن برای جدایی ایران از بدنه اسلام و در براندازی اسلام در این کشور، آن پیاده نشود، آن رگهها بسته شود نه اینکه ما در را بازکنیم به روی دشمن و بگوییم بیایید، فرانسه ازیکطرف، ایتالیا ازیکطرف، اسپانیا ازیکطرف، اینکه بگوییم اینها واقعاً دوست ما هستند و برای ما سوغات میآورند؟ یک عقل نمیفهمد اینها را؟ ما گفتهایم ما جز سرمایه گزاری در مسائل صادراتی، چیز دیگری را نمیپذیریم، واقعاً برای همین کار میآیند؟
بنده دو اشکال گرفتم، آقای رییسجمهور یکی از آن را پاسخ دادند اما یکی از آن ماند؛ اشکال من این بود این کشور میشود بازار مصرفی دشمن ضد اقتصاد مقاومتی که رییسجمهور گفت ما نمیگذاریم این اتفاق بیفتد، در نشستی که با صاحبان اتاق بازرگانی داشتند، گفتند ما نمیگذاریم واردات بیاورند و کشور را بازار خارجی کنند.
تثبیت سرمایه خارجی در اقتصاد کلان، ضربهای سنگین به کشور وارد میکند
اشکال دوم این بود که اگر ما در اقتصاد کلان سرمایهگذاریهای خارجی را تثبیت کنیم، حادثهای پیش آمد و ادعا کردند شما به قرارداد عمل نکردید، بالا رفت و پایین رفت، ما که در اقتصاد کلان و سرمایهگذاری اصلیمان وابسته به اینها بشویم، عین قضیه تحریم یکمرتبه عسلویه را رها کردند و رفتند، چقدر ما خسارت سرمایهای خوردیم و در قسمتهای مشترک با قطر، گاز را آنها استخراج کردند و بردند و سر ما بیکلاه ماند.
امکان بازگشت تحریمها با اعتراض یک کشور
این عوارض دارد برای ما، بر سر این اقتصاد چه میآید؛ این سؤال پاسخ داده نشده، آنان میخواهند راه را برای خودشان باز کنند، اگر احساس کنند راه برای براندازی اسلام در کشور باز نشده است، وسط قضیه قصه را قفل میکنند، همهچیز را برهم میزنند و با ماده ۱۲ قطعنامه هم که معینشده که دیگر نیاز نیست تحریم علیه ما جلب کنند، در این ماده آمده «اگر کسی به عدم اجرای قرارداد برجام اعتراض داشت، اعتراض خود را باید کتباً به شورای امنیت ارسال کند، اگر تا ۳۰ روز شورای امنیت بهعنوان پذیرش یا رد نظری نداد و اعتراضش را هم پس نگرفت، تحریمها با خودی خود برمیگردد»، نیاز نیست تحریم علیه ما تصویب کنند، خود تحریمها برمیگردد و وضع ما را بدتر میکند.
رهبری حرف اول و آخر را زدهاند، باید حواسمان را جمع کنیم
باید حواسمان به ارتباطات باشد که بدجوری این درباز شده، دست به یقه شدن با دولت و مسؤولین نیز درست نیست چون مقام معظم رهبری این اجازه را به ما ندادهاند، برخی میگویند منتظر میمانیم که آقا چه میگویند. یک عده الآن میگویند اگر تأیید کردند ما نیز تأیید میکنیم و اگر رد کردند تکلیف ما روشن است، بحث قبول یا رد آقا نیست، رهبری حرف را زده و با خطوط قرمزی که مشخص کردند، حرف اول و آخر را زدند و بعدازآن قصه را به مجلس ارجاع دادند.
مجلس باید برجام و قطعنامه را طبق خطوط قرمز بررسی کند
آقایان مجلس باید بنشینند، خطوط قرمز رهبری را با این برجام و قطعنامه؛ اگر به این جمعبندی رسیدند که خطوط قرمز تأمین نشده، یا باید خطوط قرمز را برهم بزنند اگر بتوانند یا اعلام کنند در این توافق و قطعنامه، خطوط قرمز رهبری رعایت نشد اینکه بخواهند به هم بزنند یا نزنند را خودشان میدانند اما قصه به مجلس مربوط است، این حرف که ما بگوییم آقا قبول میکنند یا رد میکنند حرف درستی نیست، آقا حرفشان را زدهاند و دیگر قبول و رد معنا ندارند.
بستن دهان منتقد کجا اعتدال است؟
البته برخوردهایی که با قضیه میشود خیلی بد است، یک روزنامه را توقیف کردند، دوتا روزنامه را تذکر دادند، آقای روحانی آمد گفت ما دولت اعتدالیم، این اعتدالی که وعده دادید کجای اعتدال است؟ اینکه هرکسی هر حرفی زد، دهانش را ببندید؟ آقای روحانی در مراسم تنفیذ گفت «من پناه میبرم به خدا اگر بخواهم دهان منتقد را ببندم»، خب حالا طوری شده که دهانش را میبندند و دندانهایش را خرد میکنند. همین امروز ۹ دی را توقیف کردند و به چند روزنامه تذکر دادند که چرا نقد میکنید، دهان بستن درست نیست.
نمیخواهیم گلاویز شویم، تخریب دولت غلط است، دشمن دارد میآید، ما حواسمان جمع باشد دشمن آن راهبرد شیطانی خودش را نتواند پیگیری کند، حرف ما با دولت این است و هیچ حرف دیگری نداریم، برنامهای که به اسم برجام شما توافق کردهاید، با خطوط قرمز رهبری نمیسازد، این هم صریحش؛ مردم باید بصیرت داشته باشند و شما وظیفهدارید بصیرت را بوی کنید؛ در کشور خیلی جاها خبر ندارند، مناطق دوردست خبر ندارند، خیلی از جامعه خبر ندارند و شما باید بهعنوان دلسوزان جامعه راه بیفتید و این بصیرت را بومی کنید.
اگر روزنامه منتقد بسته شود، دو روز دیگر رادیو و تلویزیون را هم میبندند!
اگر بنا شد روزنامهای که منتقد است را ببندند، دو روز دیگر رادیو و تلویزیون را هم خواهند بست؛ این وظیفه شماست که بصیرت را بومی کنید که این برنامه از خطوط قرمز رهبری جداست و تجاوز برای مقلدین مقام معظم رهبری، مقلدین سایرین مراجع که در مسائل سیاسی و اجتماعی پیرو رهبریاند، برای آنان روشن شود، مجلس هم باید بیاید به وظیفهاش هرچه هست، عمل کند.
در تشخیص اینکه از خطوط قرمز رهبری تجاوز شده، کار مجلس است، باید اعلام کند، ما تمام حرفمان از اول تا به آخر این است، دست به یقه نمیشویم، دولت ستیز نیستیم و با کسی هم درگیر نمیشویم.