طنز چی ست ؟
(ابوعلی سینا شگفتی را عامل ایجاد طنز می داند. این نظریه چندان دور از نظریه ی امانوئل کانت نیست که می گوید: «خنده، ماحصل انتظاری است که ناگهان به هیچ ختم می شود!» چرا که انتظار منجر به هیچ ، باعث شگفتی است.)1
طنز با کمدی فرق می کند. هدف کمدی خنداندن است، اما هدف طنز ایجاد شگفتی است، شگفتی ای که ممکن است به خنده نیز منجر شود.
(مرحوم مرتضا فرجیان در باره ی طنز می گوید: « به عقیده ی من وظیفه ی طنز اصلا خنداندن نیست. وظیفه اش آگاه کردن مردمی ست که در طول زندگی با انواع گرفتاری ها دست و پنجه نرم می کنند… هدف طنز آگاه کردن مردم است و بیان حرف مردم که یا قدرت گفتنش را ندارند و یا زبان گفتنش را ندارند.»
سخن طنز آمیز ممکن است ایجاد خنده نکند و ممکن است [تنها] تبسمی برانگیزد اما این هنوز اول کار است. خنده در این جا مقدمه ی تفکر و تنبّه است…)2
البته در جامعه ما عمومن اعتقاد بر این است که طنز باید خنداننده باشد برای همین آن را مقابل جدّ به کار می برند.
در سایت تبیان، گزارشی از نقد کتاب طنزی صورت گرفته بود که باعث جدال بین دو منتقد بر سر خنده دار بودن یا نبودن طنز شده بود. بخشی از گزارش را با هم می خوانیم:
( …اسماعیل امینی گفت: در بحثهای جلسه به نظرم دو خطا پیش آمد. نخست اینکه طنز اساسا مقولهای در مقابل جد نیست. طنز برای خود امری کاملا جدی است…
امینی ادامه داد: شرط طنز اساس خندهآور بودن نیست، بلکه طنز با خندهدار بودن ملازمت دارد. بسیاری از شاهکاری طنز در کشور ما هست که خنده نمیآورد.
در واکنش به این اظهار نظرها، محسن سلیمانی گفت: من منظورم از طنز، معادل فارسی واژه انگلیسی کمدی است! در غرب یک کمدی تعریف شده و یک تراژدی و چیزی غیر از این نداریم.
امینی نیز در ادامه به وی پاسخ داد: طنز برای موقعیتی به کار میرود که کمدی شامل آن نمیشود و اتفاقا مقولهای بسیار جدی است!)3
اما تفاوت «طنز» با هجو و هزل و فکاهه را با هم مرور می کنیم:
بر اساس برداشت مرحوم عمران صلاحی از تعاریف واعظ کاشفی: هجو عبارت است از برشمردن انواع عیب و نقص یک شخص. خنده پرداز اگر در شمردن معایب از غرض شخصی دور شود و غرض اجتماعی را در نظر داشته باشد به طنز نزدیک می شود. همچنین خنده پرداز اگر در هزل – شوخی رکیک برای تفریح خود و دیگران- افراط نکند به فکاهه نزدیک می شود. با توجه به این نکات می توانیم بگوییم؛
(- هجو، یعنی برشمردن عیب و نقص از روی غرض شخصی و آن ضدّ مدح است.
– طنز، یعنی برشمردن عیب و نقص از روی غرض اجتماعی، و آن صورت تکامل یافته ی هجو است.
– هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط بعضی از آدم ها و آن ضد جدّ است.
– فکاهه، یعنی خوش طبعی کردن و شوخی معتدل به خاطر تفریح و نشاط و آن صورت تکامل یافته ی هزل است.
به طوری که پیداست در هجو و طنز، نیش وجود دارد و در هزل و فکاهه، نوش.)4
نمونه هایی از هجو، طنز، هزل و فکاهه، در قالب شعر؛
نمونه ی هجو؛ سلمان ساوجی، عبید زاکانی را این طور هجو کرده:
جهنمی و هجا گوی عبید زاکانی
مقرر است به بی دولتی و بی دینی
اگر چه نیست ز قزوین و روستا زاده ست
ولیک می شود اندر حدیث قزوینی…
که البته عبید در ملاقاتی که با سلمان داشته پاسخ هجای او را می دهد.
نمونه ی طنز؛ از دیوان ابوالقاسم حالت؛
گذاشت باز مامور، بنای بد دهانی
کشید بر سر من، نعره ی ناگهانی
که مالیات می خواست، به ضرب لن ترانی
بگفتمش که آخر، تو وضع من ندانی!
جست ز جا و گفتا که «تو» توی کُلاته
هر که فقیر و لاته، مشمول مالیاته!
فلان جناب مالک، که در مقام والاست
بس که قوی ست از او ، پول نمی توان خواست!
هماره چشم دولت، به کیسه ی گداهاست!
همیشه بار دولت، به روی گرده ی ماست!
فقط حواله هایش، بر سر ما براته!
هر که فقیر و لاته، مشمول مالیاته!…
نمونه ی هزل؛ مهازله ی – کمتر رکیک – از « سیف الدین با خَرزی» و کسی که این دو بیت را برای او فرستاده بود؛
ای خردمند، سیفِ باخَرزی
بالله ار تو به ارزنی ارزی!
کی تو با آدمی توانی زیست؟
چون تو را گفته اند با خر، زی!
جواب باخرزی؛
ای خردمند، طاعت من کن!
تا کی آخر تو معصیت ورزی؟
زین سپس عمر با تو سر بکنم
چون مرا گفته اند با خر، زی!
نمونه ی فکاهه؛ از حکیم لعلی تبریزی؛
حکیمی ست در کوچه ی لاله زار
به پیر نود ساله دندان دهد
برو دامنش را بگیر و بگو؛
«هر آن کس که دندان دهد نان دهد!»
همان گونه که گفته شد با وجود این که طنز با خنده ملازمت و همراهی دارد، هدف طنز خنداندن نیست -برعکس کمدی یا فکاهه و هزل – بلکه طنز نوعی تنبیه اجتماعی است و هدف آن اصلاح و تزکیه است! اما بیان این هدف گاهی با شگفتی توام است و این شگفتی ممکن است با لبخند همراه شود.
ع. طاهری نیا
1)طنز در مثنوی معنوی1 ، محمد علی علومی، شرکت سهامی کتاب های جیبی1386
2) گشت و گذاری در لطیفه های ادبی، محمود حکیمی،لوح زرین, 1387
3) www.tebyan.net
4) عمران صلاحی، نشریه ی آدینه، شماره ی نوروز 1376