امروز : یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

تاریخ خبر : ۹۴/۰۴/۰۷
کد خبر : 26642
چاپ خبر :
به قلم استاد قاسم اشراقی عضو انجمن ادبی فانوس

«عراقی»

 

استاد قاسم اشراقی

استاد قاسم اشراقی

حُسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بُدم، به ناز در کَتمِ عدم
حسن تو به دستِ خویش بیدارم کرد
«فخرالدین ابراهیم عراقی»

همان گونه که در ذیل رباعی صدر مقاله نام شریف سراینده ی آن، عارف و شاعر بلند آوازه ی قرن هفتم، عراقی، این سخن سرای بلند مرتبه و ارجمند را ذکر کردم، بنا بر آن دارم که در این مقاله، آن شاعر وارسته ی سوخته دل را به طور پراکنده و کوتاه، معرفی کنم.
محقق و مورخ نامی، حمدالله مستوفی زادگاه او را «کمیجان» از توابع استان مرکزی، یعنی «اراک» ذکر کرده، و از سویی دیگر، نسبت آن سراینده ی وارسته ی پاک سرشت را به فخرالدین ابراهیم ابن بوذرجُمهر نسبت می دهد و باز به روایت نویسنده ی مقدمه ی ادیبانه ی دیوانش، شادروان استاد سعید نفیسی، آن شاعر عارف، از مریدانِ فخر المُلک والدین ابراهیمِ بزرجمهر بوده و عراقی را از اعاظم و اکابرِ شریعت دانسته که با رخدادی عجیب، و افسانه گون، تغییر اندیشه و فکر پیدا کرده و با رغبتی شگرف روی به قلندری نهاده است. شرح ماوقع در کیفیت حال او و خروج شاعر، از دنیای «قال» و ورود او به عالم «حال» و تجرد که در غالب مَآخذ آمده، آن است که:
روزی عراقی در هفده سالگی در مدرسه ی همدان سرگرم تدریس بود در این حال جماعتی از قلندران که جوانی به قاعده نیز همراه آنان بود و غزل خوان و سماع کنان، به مدرسه در آمدند و این غزل آغاز کردند:
ما رخت ز مسجد به خرابات کشیدیم
خط بر ورق زهد و کرامات کشیدیم…

شنیدن این غزل آتشین و رسا، انقلابی در عراقی به وجود آورد تا جایی که جامه از تن به در کرد و به قلندران بخشید و قلندران نیز از همدان راهِ اصفهان گرفتند و برفتند. و اما عراقی که شیفته ی آن احوال شده بود به دنبال شان روان شد و چون قلندران او را دیدند، حرمت ها کردند و عراقی غزلی را خواند که در جامع دیوان او موجود است. مطلع غزل چنین است:
پسرا رهِ قلندر سزد ار به ما نمایی
که دراز و دور دیدم رهِ زهد و پارسایی…
به دنبال این بیت، بیت دیگری است که ملال شاعر را از خانقاه اثبات می کند نه از مدرسه:
کَمِ خانقه گرفتم، سر مصلحی ندارم
قدح شراب پر کن، به من آر چند پایی
این بیت گویای این است که شاعر، خانقاهی صرف نبوده و از خلوت نشینی و گوشه گیری رها بوده و تمایل به درس و مشق و تحقیق و تعلیم و تعلم داشته و از جهتی دیگر، مطالعه ی تمامی این غزل فصیح، با مطلعی که شاعر در آن، راه قلندری گرفته و به میانِ خانقاهیان رفته، عقل و اندیشه حکم می کند که داستانی جعلی است و ریشه ی واقعی ندارد.
به هر حال عراقی در آغاز امر، درس و مشق و علوم رایج آن روز را فرا گرفته و پای از مدرسه به سوی خانقاه نهاده و صد البته به احتمال زیاد این تحول حال در اوان شباب در او پدید آمده و نامبرده پس از آن، به شرحی که همه ی صاحبان تراجم و احوالاتش نوشته اند با چند سال فاصله به عزم سفر راهیِ هند شده و به خانقاه شیخ بهاالدین زکریای مولتانی در سال های 666- 665 به موسس سلسله ی سهروردیان مولتان بار یافته و چنان که در برخی روایات مربوط به عراقی و از جمله تذکره الشعرای دولتشاه عراقی آمده، او را می توان مرید مستقیم شهاب الدین سهروردی شمرد و باز این که بعضی تذکره ها عراقی و امیرِ حسینی و اوحدی مراغه ای را در سیر و سلوک همدم و همراه شمرده اند درست و صحیح نیست به استنادِ تذکره الشعرا در شرح حال امیرِ حسینی.
در نهایت عراقی از هندوستان و به قصد حج از راه دریا حرکت کرد و سپس قصد دیار روم کرد و به محضر شیخ صدر الدین قونوی بار یافت و در مجالس او که غالبا برای کشف پیچیدگی های کتب استادش محی الدین عربی عارف بود حاضر می گشت و با جلاالدین محمد بلخی و سعید فرغانی مجالست و موانست داشت.
باری، دیوان عراقی مجموعا با ابیات و قطعات پراکنده ای که از او نقل شده و قصیده و غزل و ترکیب بند و ترجیع بند و ترانه و مثنوی می باشد بالغ بر 5000 بیت است.

و اما آثار غیر منظوم عراقی؛
1) عشاق نامه
2) لمعات؛ که بیشتر متاثر از سوانح العشاق احمد غزالی است.
مضمون قصایده عراقی بیشتر تحقیقی است و لطافت غزل های او را ندارد. زیرا عراقی استاد غزل است. برای نمونه؛
بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی
نماند صبر و مرا بیش از این شکیبایی
و اما، متاسفانه در مورد تاریخ تولد عراقی منبع موثقی وجود ندارد. آن چه مسلم است این که عراقی شاعر مشهور قرن هفتم است و قطعا وفاتش در محرم سال 686 ه. اتفاق افتاده و به گفته ی اکثر محققان در پشت مزار محی الدین عربی و در دامنه ی جبل صالحیه ی دمشق به خاک سپرده شده است که امروز از آن اثری نیست. مطالعه ی اشعار عراقی به خصوص غزلیاتش بهترین گواه بر مرتبه ی شاعری اوست.
در پایان و برای حسن ختام، سه بیت از یک غزل این شاعر عارف را مرور می کنیم:
نخسین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
به گیتی هر کجا درد دلی بود
به هم کردند و عشقش نام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بد نام کردند؟!
تا گفتاری دیگر بدرود!
______________________________
بعضی منابع:
1) تاریخ گزیده
2) بهارستان سخن
3) ریاض العارفین
4) مجالس العشاق
5) آتش کده ی آذر
6) …

Cloob Facenama Facebook Twitter artabaz Digg Stumble Upon
نظرات
  1. رضا فیروزی گفت:

    استادعزیزـ اشراقی جان ـ سلام/
    مطالب شما بدیع(نو)/آموزنده وشیرین بود.ماشاله (جداًاستفاده کردم) ازخدا براتون سلامتی وعمر با عزت میخوام
    ضمناًجناب اشراقی گرامی اگر در باره »کربلایی محمد کاظم ساروقی»(اراکی)که بطزز معجزه آسایی حافظ قران شد(معاصر)مظلب مدونی داری بسم الله ــــــــــممنون میشم

  2. قاسم اشراقی گفت:

    آقای فیروزی با تشکر از ابراز لطف سرکار. منِ بنده فقط در صفحه ی هنر و ادبیات کار ادبی انجام می دهم و صحبت از کربلایی کاظم ساروقی(حافظ قرآن) که متولد 1262 ساروق اراک و متوفی 1339 قم می باشد و با خواست خدا حافظ قرآن شد و کارش مورد تایید بزرگانی چون حضرات آیات بروجردی، سید احمد خوانساری، محمد هادی میلانی، دستغیب، علامه طباطبایی، سبحانی، مکارم شیرازی و… آن هم بعد از آزمایشات فراوانی قرار می گیرد و آثار بسیاری در موردش نوشته شده، وظیفه ی بنده نیست بلکه به گروه معارف بیان ارتباط دارد. ولی اگر خواستید بطور خصوصی در این رابطه در خدمتتان خواهم بود.

  3. محمد علی نوری گفت:

    تبارک الله برای شما وخانواده محترم ارزوی توفیق دارم

دیدگاه شما

تبلیغات