مدیر آینده! «طنز»
کسی که حرفی برای گفتن ندارد به شعر روی می آورد! (گوته)
من اگر یک زمان مدیر شوَم
واقعن انقلاب خواهم کرد
اوّلش یک شعار جالب را
بهرِ خود انتخاب خواهم کرد
بعد با چند طرحِ ناممکن!
کار را فتح باب خواهم کرد
حرف های سَران کشور را
روی دیفار قاب خواهم کرد
هر که تخریب کرد کار مرا
کار او را خراب خواهم کرد!
هر که تعریف کرد از کارم
روی حرفش حساب خواهم کرد!
شاعران را شیتیل خواهم داد!
ناقدان را مجاب خواهم کرد!
فَک و فامیل را یواش یواش
نزد خود انتصاب خواهم کرد!
با عیالم به مکّه خواهم رفت
کمی آن جا ثواب خواهم کرد!
بهرِ آحاد امّت اسلام
آبرو اکتساب خواهم کرد!
یقه ام را دُرست خواهم بست
ریش خود را خضاب خواهم کرد
بر اجانب شعار خواهم گفت
خِنِه شان را خراب خواهم کرد!
پولِ باد آورده را کرور کرور
خرجِ ایّاب – ذهاب خواهم کرد!
تا کنون فکر نانِ شب بودم
حال فکر کباب خواهم کرد!
تا کسی حاجتی طلب نکنند
از کسان اجتناب خواهم کرد
از درِ خویش «بی نوایان» را
بی تعارف جواب خواهم کرد!
« بَس کن این شعرِ آبکی شاعر!
سرِ خود زیر آب خواهی کرد!! »
شاعر دکتر عبدا…- گوربانُف