«مف سده ی مالی»
یک زمانی که «مفسده های مالی» خیلی زیاد بود، بعضی از دانشمندان داوطلبانه به فکر افتادند موضوع را ریشه یابی کنند.
افراد داوطلب؛ مورّخ، یخچال ساز، حشره شناسِ نابینا و فالگیر.
در ابتدای جلسه «مورّخ» با لبخندی شرایط اقتصادی کشور را ایدآل ارزیابی کرد و اضافه کرد که بحمدالله کشور عزیز ما، نسبت به عصر «یخبندان» پیشرفت خوبی داشته و احتمالن تا عصر «مهاجرت به کهکشان اندرومدا»، پیشرفت های بهتر و جالب تری خواهد داشت انشاالله. و اصلن فساد مالی شایعه ای ست که دشمنان اسلام در آوردن! همین!
«یخچال ساز» که دوست داشت خودش را همفکر مورّخ نشان بدهد، آه سردی کشید و گفت؛ احسنت، احسنت جناب مورخ! واقعن کلمه ی «فساد مالی»به منظورتضعیف ساخته شده و آتیشیه که از گور دشمنان اسلام بلند میشه، طبق تحقیقات من کلمات «فساد» و «مالی» اصلن هم خانواده نیستن.. و چسباندن این دوتا کلمه به هم، مثل چسباندن دماغ به هنگام سجده به زمین، مکروهه! پس نباید به این شُبهه ها گوش داد. ضمنن جناب مورخ «کهکشان اندرومدا» را خوب اومدی! طیب الله!
«مورخ» تسبیحش را بلند کرد و می خواست چیز دیگری بگوید که «حشره شناس نابینا» رشته ی کلام را دست گرفت و خیلی کتابی گفت؛ برادران، بیایید کمی واقعی تر به موضوع نگاه کنیم! به نظر من فساد، از «حشره» ناشی می شود!… چون اگر خوب به اطرافمان نگاه کنیم، داخل هر مفسده ای ردّ پایی از حشرات میکروسکوپی مثل پشه، کرم شب تاب، هزار پا و یا حتّا موش، به چشم می خورد! بنابرین در فسادهای مالی، همیشه پای یک حشره در میان است! حشره ای که ما او را نمی بینیم ولی او ما را می بیند و برای ما شاخک تکان می دهد! …مثلن همین موش را در نظر بگیرید…
«فالگیر» که کمی عصبانی به نظر می رسید فریاد زد؛ ای آقا! موش که جزو حشرات نیست برادر…فرمایشی می کنی ها!
«حشره شناس» در حالی که به جایی بین ساعت دیواری و سقف نگاه می کرد، دندان قروچه کرد و گفت؛ حضرت دعانویس! فکر نکن تو را نمی شناسم… شما توی همه ی جلسات هستی و هر بار هم به یک شکلی ظهور می کنی! من نمی فهمم، آدم اگر نخواهد حضرت عالی را ببیند باید به کی پناه ببرد؟؟!
«فالگیر» گفت؛ مگه من چی گفتم برادر؟ من فقط گفتم موش جزو دار و دسته ی حشرات نیست. شما هم موش شناس نیستی… تازه شما نابینایی! آن هم نابینایی که ذره بینش را با خودش به این طرف و آن طرف می برد!
«حشره شناس نابینا» مشتش را روی میز کوبید و جیغ کشید؛ تو هم یک عدد رمّال بی سابقه هستی! یک رمّال لاکتاب!
و دستش رفت به طرف عصای سفید، که فالگیر را نوازش کند! «مورّخ» که دید کار دارد به جاهای باریک کشیده می شود، برادران را به صبر، مدارا و اتّحاد دعوت کرد و تذکر داد که برادران از موضوع اصلی فاصله نگیرن و مواظب مه آلود شدن فضا و دامن زدن به فتنه های شیطانی آخرالزمان باشن!
«یخچال ساز» ناگهان بلند شد و چند شعار مرگبار علیه ابلیس و سایر شیاطین داد! و گفت؛ مدیون است هرکه بخواهد جِربزند و فضا را مه آلود کند! الهی برود به جهنّم!
«فالگیر» گفت؛ قبوله! خیلی خب!… و برای رفع بلا به حشره شناس- فوت کرد!
«حشره شناس نابینا» گفت؛ بنده هم قبول! اما اول تقصیر فالگیر بود که حرف من را قطع کرد- من می خواستم در مورد راه های نجات از شر موش های رانده شده مواردی را به اختصار بگویم؛ اولن سم پاشی گاوصندوق ها با «کِرزیلِ» خیلی مهم است. دویُمن کارگذاشتن تله موش. چَهارمن استفاده از «یخچال فریزر» برای نگهداری پول ها…
«یخچال ساز» پرید وسط حرف «حشره شناس» و گفت؛ آقا یخچال فریزرش با ما! ما کارخونه اش را داریم. یخچال فریزر«بوکان» همین الان هم در انحصار اجداد منه! …ایشون درست می گه برای جلوگیری از فاسد شدن پول هیچّی بهتر از یخچال نیست. اگه هر بانکی به جای گاوصندوق از یخچال «بوکان» استفاده کنه دیگه هیچ پولی فاسد نمیشه و دنیای نمناک و متراکم هم، حساب های جاریشو روی ما باز می کنه! نظرتون چیه برادران؟
«مورخ» آواز داد؛ برای سلامتی یخچال سازان اسلام صلوات! و همه خوشحال شدند به جز«حشره شناس نابینا» که آهی کشید، دفترچه و عصایش را برداشت گفت؛ «به امید دیدار برادران، شب بخیر!» و صورت جلسه را هم امضا نکرد….
خلاصه این نشست باعث شد که نه تنها فساد مالی ریشه یابی بشود، بلکه ریشه کن هم بشود و دیگر تکرار نشود!
ع.طا-الهی