چاپ خبر

خبرگزاری بیان گلپایگان

اخبار شهرستان گلپایگان و اخبار مهم کشور و جهان

ای فدای تو هم دل و هم جان/وی نثار رَهت هم این و هم آن

«سید احمد هاتف اصفهانی»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان، همان طور که در شماره ی قبل در «محتشم شاعر مرثیه های سوزان» هم اشاره کردم، شعر فارسی در دوره ی سلاطین صفوی به کلی از زیبایی معنوی و استحکام افتاده بود و از سروده های بلیغ و استوار استادان قدیم اثر و خبر قابل توجهی نبود و به جای آن، شعر در مسیر خیال بافی های ناهنجار و دور از تفکر با نام سبک هندی، ترکتازی می کرد و از سویی شاهان صفوی مثلا شاه عباس به پاس یک بیت بسیار ضعیف که «میرزا شأنی» در وصف علی (ع) سروده بود هم وزن خودش به او طلا داد.
به نقل از تذکره های آن زمان و به گفته علامه عباس اقبال آشتیانی در مقدمه ی دیوان هاتف در این احوال و سرنوشتی که شعر فارسی پیدا کرده بود شاعرانی هم بودند که به طریق استادان قدیم «سعدی» و یا «جامی»، سروده های خود را سامان می دادند که در میان آن ها بنا به شهادت تذکره ی آتشکده آذر؛ سید محمد شعله متوفی به سال 1160 هجری، میر آ محمد نصیر اصفهانی متوفی به سال 1191 هجری و میر سید علی مشتاق اصفهانی، شهرت بسزایی داشتند. و اما مرحوم مشتاق شاگردان بسیاری داشت که یکی از آن ها سید احمد هاتف اصفهانی شاعر مورد نظر ماست.
هاتف در نیمه ی اول قرن 12 در سپاهان متولد شد. وی در انواع شعر – قصیده و غزل و حتی شعر عربی- توانایی قابل توجهی داشته اما آنچه به او در ایران، فرانسه و انگلستان شهرت بخشیده است، ترجیع بندی ست بسیار لطیف و شورانگیز در پنج قسمت که از بار عرفانی قابل تأملی برخوردار است در مورد ارزش اشعار هاتف همین بس که برخی از غزلیاتش به سال 1827 م. توسط «ژوانِن» مستشرق فرانسوی به فرانسه، و قسمتی دیگر به سال 1856 م. بوسیله ی «دِفره مِری» به انگلیسی برگردانده شده است و همچنین ترجیع بند او بوسیله ی نیکُلا قُنسول فرانسه در سنه ی 1897 م. به فرانسه ترجمه شده است.
هاتف در سال 1198 هجری در شهرستان قم وفات یافته و در همان شهر مدفون گشته است. سید محمد سحاب و رشحه ی اصفهانی، پسر و دختر هاتف نیز راه پدر را پیموده و جایگاه رفیعی در شعر کسب کرده اند. در خاتمه، نوشته ی خود را با درج گزیده ای از بند پنج ترجیع بند ایشان پایان می دهم.
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی ست یا اوالابصار
گر زِ ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق الانوار
چشم بگشا به گُلسِتان و ببین
جلوه ی آب صاف در گل و خار
پا به راه طلب نِه از ره عشق
بهر این راه توشه ای بردار
صد رهت «لَن تَرانی» ار گوید
باز می دار دیده بر دیدار
بار یابی به محفلی کانجا
جبرییل امین ندارد بار
هاتف، ارباب معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار
قصد ایشان نهفته اسراری ست
که به ایما کنند گه اظهار
پِی بری گر به رازشان دانی
که همین است سر آن اسرار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وَحدَه و لا اله الّا هو….
برخی منابع؛ دیوان هاتف اصفهانی و مقدمه ی اقبال آشتیانی ادیب و مورخ بزرگ – تذکره ی نگارستان دارا – تذکره ی نقل مجلس – تذکره آتشکده ی آذر و…
لازم به توضیح است از آن جهت که مطالب برای نوجوانان و دانش آموزان ملموس باشد از نوشتن مقاله ی تحقیقی و فنی خود داری کردم. اهل فن عذر بنده را خواهند پذیرفت انشاالله.

 

به قلم استاد قاسم اشراقی  عضو انجمن ادبی فانوس

ثبت شده در سایت خبرگزاری بیان گلپایگان
کد خبر : 15505 و در روز یکشنبه 21 دی 1393 ساعت ۱۰:۲۹:۲۶
2024 copyright.