سجاد نشین حماسه آفرین
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان،ابعاد عرفانی و معنوی حضرت سیّد الساجدین(ع) برای غالب مردم جامعه روشن است؛ به ویژه در صحیفه سجّادیه که یادگار گرانسنگ ایشان می باشد. آن چه که نیاز به توضیح بیشتری دارد و ممکن است برای برخی چندان روشن نباشد، بعد حماسی و مبارزاتی آن امام همام است. متأسّفانه تصویر نادرستی از آن حضرت در ذهن بعضی از افراد وجود دارد که ایشان انسانی ضعیف، بیمار و احیاناً زمین گیر بوده و در تمام عمر تحرّک و جنب و جوشی بر ضدّ حاکمیِت ستمگر عصر خویش نداشته اند؛ در حالی که مشیّت الهی بر آن بود که آن حضرت در واقعه عاشورا بیمار باشند تا در جنگ شرگت نکنند و شهید نشوند و پدر هشت امام بعد از خود باشند تا خطّ امامت و هدایت ادامه یابد. امّا گفتنی است روحیّه خروش و حماسی آن حضرت آرامشان نمی گذاشت و هر جا که زمینه ای پیش می آمد، به افشاگری ضدّ هیأت حاکمه ظالم اموی می پرداخت.
با آن که حضرت فاصله کربلا تا شام را با سکوت گذراند و با کسی جز اهل بیت(ع) سخن نمی گفت و با آن که ایشان در کوفه زندانی شده و با غلّ و زنجیر، دست و پای ایشان را بسته و بر شتر برهنه سوار کرده بودند و از رگ های بدنشان خون جاری بود هنگامی که در کوفه شروع به سخن نمودند، فرمودند: «ای امّت نابکار که حرمت جدّ ما را درباره ما نگه نداشتید! اگر در روز قیامت در مقابل جدّمان قرار بگیرید، چه خواهید گفت؟ ما را سوار بر شتران برهنه در شهرها می گردانید؛ گویا ما نبودیم که پایه های دین را میان شما محکم نمودیم». آن گاه به جمعیّت اشاره کردند که ساکت شوند و پس از حمد و ثنای خداوند متعال و صلوات بر پیامبر اسلام(ص) به معرّفی خود و افشای جنایاتی که بنی امیّه در کربلا مرتکب شده بودند، پرداخت. نتیجه این سخنرانی این بود که صدای گریه مردم بلند شد و به یگدیگر می گفتند: «هلاک شدید و متوجّه نیستید»! بدین ترتیب حضرت اوضاع کوفه را تغیِیر داده و زمینه قیام های بعدی را فراهم نمودند.
ابن زیاد پیش از آن که اسیران را وارد قصر خود کند، اذن عمومی داد که هر کس می خواهد در مجلس جشن شرکت کند و سپس دستور داد تا آل ا… را به صورت فجیعی وارد دارالإماره کنند. پس از آن سر مبارک سیّد الشهداء(ع) را در برابر او گذاشتند و او بی شرمانه به وسیله چوب دستی به جسارت به سر مبارک اقدام کرد. پس از حضور حضرت نیز کلماتی میان ایشان با ابن زیاد ردّ و بدل شد که حاضر جوابی و جرّ و بحث حضرت برای ابن زیاد سنگین و غیر قابل تحمّل بود و دستور داد تا گردن حضرت را بزنند. در حالی که عقیله بنی هاشم زینب کبری(ع) خود را سپر آن حضرت کرده و پسر مرجانه را از این تصمیم وقیحانه نهی می کرد، حضرت برآشفت و فرمود: «آیا ما را به قتل تهدید می کنی؟ آیا تا کنون نفهمیده ای که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت و افتخار ماست»؟ به عبارت دیگر حضرت در زیر بار گران اسارت، همان سخنان آزادمنشانه اباعبد ا… در میدان کربلا و مسیر آن را خطاب به عوامل خون آشام بنی امیِّه آن هم به صورت تشر و فریاد تکرار می کند.
شام اوضاعش از کوفه هم بدتر بود، چون کوفه روزی مرکز حکومت امیرمؤمنان(ع) و مسکن بسیاری از شیعیان و دوستان آن حضرت بود و مردم آن دیار، عدالت او را دیده بودند و با فضایل و مناقب خاندان اهل بیت(ع) آشنایی داشتند، امّا شام حدود چهل سال زیر بار تبلیغات خصمانه و کینه توزانه معاویه و همدستانش قرار داشت که نه رسول خدا(ص) را دیده بودند نه امیر مؤمنان(ع) را و نه یاران ایشان توانسته بودند در آن جا آزادانه به تبلیغ اسلام بپردازند. از این جهت تلقّی آنان از حکومت اسلامی چیزی بود شبیه سلطنتی که نمونه اش را در ایران و روم سراغ داشتند و معاویه مشابه آن را در آن جا برقرار ساخته بود. از این رو در شام بیش از هر جای دیگر بر آن بزرگواران سخت گذشت. با این حال وقتی حضرت در دهان گرگ و زیر چنگال خونریز یزید شروع به سخن کرد، هیچ چیری ایشان را نترساند.
نحوه ورود کارون اسرا به دربار یزید به شکلی طرّاحی شده بود که از آنان زهر چشم گرفته شود و مبهوت جاه و جلال کاخ او گردند. اهل بیت(ع) را به یک طناب سراسری بسته بودند و هر کس را که عقب می ماند، با تازیانه می زدند و بدین صورت آنان را در نزد یزید حاضر کردند؛ با این وجود بیانات کوبنده و قاطعانه حضرت موجب گردید تا یزید از کشتن ایشان منصرف شود. در مجلس جشن عمومی نیز که در مسجد جامع دمشق برگزار شد، یزید مزدوری را مأمور کرد تا منبر برود و از علی بن ابی طالب و حسین بن علی(ع) بدگویی کند. روح حماسی حضرت ایشان را آرام نگذاشت و غرّید و بر سر خطیب اجیر شده اموی فریاد کشید. فریاد زدن با وجود قدرت و شوکت ظاهری یزید و با تحمّل آن همه مصائب و سختی ها کار ساده ای نبود. حضرت به تعبیرشان از آن چوب ها بالا رفتند و به ایراد خطبه ای مهیِّج پرداختند که ضمن آن به معرّفی اجمالی و تفصیلی خویش اقدام کردند و فضیلت ها و منقبت های خاندان رسالت را بیان نمودند. این سخنرانی شورآمیز که برگرفته از آیات قرآن کریم بود، مانند رگباری آتشین تار و پود امویان را نشانه گرفت و اوضاع سیاسی شام را دگرگون کرد و مردمی را که به خاطر پیروزی دستگاه حکومت جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار نمود و شادیشان را به گریه و عزا مبدّل ساخت.
در واقع زینت عبادت کنندگان به همراه زینب کبری(ع) و سایر باقی ماندگان واقعه عاشورا در لباس اسارت همان جهاد مقدّسی را انجام دادند که سیّد الشهداء(ع) در لباس خون و شهادت بجا آورده بود. آنان از هر مناسبتی بهره برداری کردند تا شامیان را که شناخت صحیحی از اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت نداشتند، آگاه سازند.
تهیه شده در گروه معارف