از قریه کن تا جشنواره کن” یا “چگونه به ریش خودمان بخندیم؟
پایگاه خبری تحلیلی بیان گلپایگان به نقل از مشرق نیوز فیلم فرش قرمز (رد کارپت) دومین ساخته رضا عطاران، از روز چهارشنبه 18 تیر در 22 سینمای شهر تهران اکران شد و در مدت 57 روز به فروش 92ر1 میلیارد تومانی رسید. این فیلم همچنین در 60 سینمای شهرستانها مبلغ 1ر1 میلیارد تومان فروخت. فرش قرمز، محصول آژانس تبلیغاتی کانون ایران نوین است و هزینه ساخت آن، 550 میلیون تومان اعلام شده است.
******
فرش قرمز، موضوع جسورانهای دارد، ماجرای یک هنرور سینما است که در جشنواره کن به دنبال امضاء گرفتن از سینماگران است. این فیلم در حاشیه جشنواره کن 2013 فیلمبرداری شده و بخشی از آن بداههپردازی رضا عطاران در حین فیلمبرداری است. فرش قرمز 75 دقیقه دارد و با دوربین کانون 5D فیلمبرداری شده است. تهیه کننده و فیلمبردار این فیلم احمد احمدی است.
خلاصه داستان
رضا (رضا عطاران) هنرور سینما که در قریۀ کن ساکن است به جشنواره کن میرود تا اسپیلبرگ و وودی آلن را ببیند و فیلمنامهاش را که در مورد شهر تهران است به آنها بدهد. او در مهمانخانهای در شهر ساحلی کن مقیم میشود و روزها به کاخ جشنواره میرود و تلاش دارد تا اولاً روی فرش قرمز قدم بزند و ثانیاً به هنرپیشهها و فیلمسازان نزدیک شود و با آنها عکس یادگاری بگیرد. جمال (جمال هاشمی) که ایرانی مقیم فرانسه است به او در ارتباطاتش کمک میکند ولی او نیز در نهایت از رضا سرقت میکند و میرود. در نهایت، رضا تنها و وامانده در زیر پرچم ایران شب را در کنار خیابان میخوابد.
نقد و نظر
بعد از خوابم میآد (1390)، فیلم فرش قرمز (1392) دومین ساخته رضا عطاران در سینما است که باز هم نقش اول فیلم را خودش بر عهده گرفته است. عطاران در این فیلم، نقش یک هنرورِ عاشقِ سینما را بازی میکند که برای کسب شهرت و بازی در فیلمهای جهانی به جشنواره کن میرود.
الف. یک حزب اللهی در کن
فرش قرمز، فیلم جالب توجهی است. گرچه در موضوع غربت و هنروران عاشق سینما، فیلمهای زیادی ساخته شده است ولی شیوه پرداخت جدید این فیلم و خصوصاً داخل کردن جشنواره کن به ماجرا، بدیع بوده باعث جذابیت فیلم و جلب مخاطب به سینما شده است.
رضا ریشهایش را نمیتراشد به بهانه اینکه قرار است در بازگشت به تهران در یک تلهفیلم بازی کند لکن اشاراتی در فیلم وجود دارد که او به این محاسن وابسته است. رضا تهران را به گونهای ترک میکند که گوئیا بازگشتی در کار نیست. او مجرد است و در قریه کن در حاشیه تهران اقامت دارد. به قول خودش سیزده سال تئاتر کار کرده و مهمترین بازیاش در سینما، هنروری در فیلم ملک سلیمان است. رضا رفیقی به نام تینوش مستغاثی دارد که از دستیاران فرج سلحشور است و با این حال نتوانسته او را در سریال یوسف بازی دهد لکن امیدوار است در کار بعدی سلحشور حضور داشته باشد.
با این تفاصیل واضح است که جناب فیلمساز در حال تمسخر هنروران مذهبی است، کسانی که در فیلمهایی همچون یوسف و سلیمان بازی کردهاند. حتی نام «مستغاثی» که دستیار سلحشور عنوان میشود در واقع به منتقد متعهد کشورمان «سعید مستغاثی» اشاره دارد.
دقت در این نکته مهم است که شخصیت رضا که مقرر است مردم به ریش او بخندند از هنرپیشههای تلویزیون جمهوری اسلامی و از سیاهی لشگرهای فیلمهای متعهد مذهبی انتخاب شده است. و عجیب اینکه او در فرانسه مزاحم زنان میشود! نخستین مرتبه، رضا در ترن با زنی علیرغم میل او سر صحبت را باز میکند، و در نوبت دوم مزاحم زنی میشود که در مقابل هتل منتظر کسی است، که در نهایت شوهر میآید و او را مضروب میکند. حتی زنان عبوری در فرانسه نیز از چشمهای هیز رضا در امان نیستند!
به این ترتیب ملاحظه میشود که شخصیت «هوسران» و در عین حال «مسلمان» رضا در فیلم مورد مضحکه واقع میشود. او در صحبتش با جمال از حجاب دفاع میکند و از آنجلینا جولی به همین سبب، بد میگوید و ژولیت بینوش را که در فیلم کپی برابر اصل ساختۀ کیارستمی بازی کرده تحسین میکند. رضا از غیرت داشتن مردان دفاع میکند و میگوید: «غیرت در همه جای دنیا یک جور است. اینکه میگویند ما داریم و آنها ندارند، دروغ است.» با این اوصاف معلوم نمیشود که او چرا برای زنان مزاحمت ایجاد میکند.
رضا مدافع دروغگویی نیز هست و آن را تقدیر ایرانیها میخواند و میگوید: «دروغ، مشیت ما است و ما نمیتوانیم از مشیت الهی فرار میکنیم.» علاوه بر دروغهای لسانی، رضا به دروغهای رفتاری نیز مبتلا است. مانند مزاحمتهایش برای زنان که در تقابل با عقایدش درباره حجاب و غیرتورزی است. و یا وقتی که او بر خلاف تعهدش به مستخدم در خصوص عدم استعمال دخانیات، در مهمانسرا سیگار میکشد. موضوع دورویی و نفاق رضا از پوستر فیلم هم معلوم است؛ در پشت رضای پاپیونزده با عینک دودی، رضای دیگری وجود دارد.
در فرش قرمز حتی پیشرفتهای دانشمندان هستهای کشورمان نیز از مضحکههای رضا در امان نمیماند. او با انگلیسی ناقصش، خود را «بازیگر ایرانی» معرفی میکند و زن داخل ترن با شنیدن نام کشورمان، فوراً میگوید: «بمب اتمی». جل الخالق! ما واقعاً نفهمیدیم که در اینجا باید به چه کسی بخندیم. به حماقت کارگردان و فیلمنامه نویس، و یا به ریش خودمان؟
ب. یک فیلم، بدون داستان و شخصیتپردازی
فیلم فرش قرمز، نه داستان مشخصی دارد و نه شخصیتپردازی مناسب. ما به درستی نمیفهمیم موضوع فیلم کدام است و قهرمان به دنبال چیست. گاهی عنوان میشود که رضا دارد برای همیشه ایران را ترک میکند تا بتواند در فیلمهای خارجی بازی کند، و در لحظاتی میبینیم که او به دنبال ارتباط گرفتن با اسپیلبرگ است تا پسته و زعفران به او بدهد، و گاهی نیز میخواهد فیلمنامهای را که برای وودی آلن نوشته است به دست او برساند (نکته جالب اینکه وودی آلن تاکنون پنجاه فیلم سینمایی ساخته و فیلمنامۀ تمام آنها را نیز خود نوشته و در آنها بازی نیز کرده است).
لذا فیلمساز به هر کدام از این موضوعات ناخنک میزند تا فیلمش را به وقت 75 دقیقه برساند (که حداقل زمان نمایش فیلم در سینماها است). به یاد آورید سکانس پنج دقیقهایِ آخر در هتل را که رضا منتظر است پیرزن فرتوت به اتاقش برود تا مخفیانه خارج شود. ما حتی نمیفهمیم که آن پیرزن کیست و اگر او رضا را ببیند چه اتفاقی میافتد. شخصیتهای دیگر فیلم نیز پا در هوا هستند. مهمترین آنها شخصیت جمال است که به طور کلیشهای از رضا سرقت میکند و میرود (و عجیب اینکه رضا نیز قبلاً نردبان همسایه را سرقت کرده بود). ما هیچ چیز مشخصی از جمال نمیفهمیم جز اینکه او احتمالاً مقیم فرانسه است و دف مینوازد.
به طور خلاصه فیلمنامه فرش قرمز سهلانگارانه و سطحی است، مانند یک ساندویچ که به سرعت آماده میشود ولی معلوم نیست بر سر امعاء و احشاء خورندهاش چه بلایی خواهد آورد. رضا به عنوان قهرمان اصلی فیلم دارای شخصیت دوگانه است. او از سویی همچون یک مسلمان، از حجاب و غیرت مردان حمایت میکند ولی در عمل بر خلاف آداب مسلمانی رفتار میکند؛ دروغ میگوید و مزاحم زنان میشود. ظاهراً ما باید به این نتیجه برسیم که در ایران، بازیگران و هنروران فیلمهای مذهبی همگی اینگونهاند. لکن ما نهتنها اینطور حکم نمیکنیم بلکه این را نشانۀ بارزی از ضعف شخصیتپردازی میدانیم.
ج. به کار بردن نامهای واقعی بازیگران به جای واقعگرایی
در این فیلم همۀ بازیگران ــ در نقشهای کم یا زیاد خود ــ با نام اصلی خود ظاهر شدهاند: رضا عطاران (رضا)، امیر نوری (امیر نوری)، سوسن پرور (سوسن)، جمال هاشمی (جمال)، ماریلو سینگ لانا (ماریلو) و علی سرتیپی (علی سرتیپی). در فهرست بازیگران انتهایی فیلم، نام سه سینماگر مشهور که تصاویر آنها در فیلم به طور مستند ضبط شده نیز دیده میشود: استیون اسپیلبرگ، تیلدا سوئینتون و جیم جارموش. مضافاً که تصویر و نام دو جین بازیگر دیگر را نیز در فیلم میبینیم یا میشنویم: نیکول کیدمن، جاستین بیبر، کریستوف، آیشواریا، ماریون کوتیار و حتی اصغر فرهادی که فقط تصویر او را به وقت جلسه پرسش و پاسخ فیلم گذشته، در مانیتور میبینیم.
این انتخابها ظاهراً به دلیل آن است که فیلمساز میخواسته از جذابیتهای فیلم مستند بهره بگیرد، که در خیلی از موارد ناموفق است. خصوصاً آنجایی که رضا از جیم جارموش امضاء میگیرد و یک نفر از ضابطان مراسم، تصویر جارموش را ماسکه میکند و سوژه از دست میرود.
نمیتوانم از استفاده زیاد موسیقی جاز فرانسوی در این فیلم بگذرم، موسیقیای که آن نیز به بهانۀ واقعگرایی در فیلم داخل شده است و گاهی حتی گوشآزار میشود.
د. سنگ توالت
دیگر حال غثیان به ما دست میدهد وقتی فیلمهای رضا عطاران به موضوعات «بند تنبانی»، بند میکنند. در خانۀ رضا، توالت رفتن او را میبینیم و در شهر کن نیز دو نوبت به این موضوع پرداخته میشود. اول وقتی که او برای توالت شیلنگ میکشد و ثانیاً وقتی که او با وقاحت روی توالت فرنگی نشسته و صدای علی سرتیپی را میشنود که از اصغر فرهادی صحبت میکند. فیلم نخست او ــ خوابم میآد (1390) ــ نیز همینطور بود. او حتی در فیلمهای فیلمسازان دیگر نیز سهم خود را در این خصوص میپردازد! آیا فیلم بیخود و بیجهت (1390) ساخته عبدالرضا کاهانی و صحبتهای او با احمد مهرانفر در مقابل دستشویی را یادتان میآید؟ عطاران در دو فیلم دیگری که امسال از او نمایش یافت نیز به این موضوع میپردازد: طبقه حساس و کلاشینکف.
وقاحت عطاران در این خصوص نوبر است. او در جشنواره فیلم فجر در نشست خبری طبقۀ حساس گفت که حاضر است برای خنداندن تماشاگر حتی شلوارش را نیز پایین بکشد! این سخن اعتراض جمشید مشایخی را برانگیخت. عطاران خودش گفته است که به موضوع توالت علاقه خاص دارد. احتمالاً او ساعتهای زیادی را در بیت الخلاء صرف میکند. بنده تعجب نخواهم کرد اگر روزی مکشوف شود که او در آن قسمت منزل یک کتابخانه یا یک سینمای خانگی دایر کرده است. به این ترتیب میخواستم به او پبشنهاد بدهم که سنگ قبرش را از سنگ توالت بسازد که شاید بعد از 120 سال زندگی، هویت ذاتی او فراموش نشود.
ﻫ. فایدۀ فیلم
به نظر راقم تنها فایدۀ فرش قرمز آن است که تماشاگرانش را تا حدودی نسبت به زرق و برق جشنوارههای خارجی بیمه میکند تا فریب آنها را نخورند. البته این فایده، نصیب کسانی خواهد شد که اهل عبرتند. وگرنه همین فیلم میتواند عطش برخی تماشاگرانش را نسبت به حضور در جشنوارههای خارجی و قدم زدن روی فرش قرمز بیشتر کند.
و. وقایع جشنواره فجر
فیلم فرش قرمز به بخش مسابقۀ سیودومین جشنواره فیلم فجر راه یافت. اما برندۀ هیچ سیمرغی نشد. زیرا اساساً در هیچکدام از بخشها نامزد جایزه نشده بود. در عوض عطاران به سبب بازی در فیلم طبقۀ حساس، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خانه برد. در جشنواره گذشته فجر فیلم کلاشینکف (سعید سهیلی) نیز با بازی عطاران در بخش مسابقه بود، که آن فیلم نیز اکنون در اکران است.
امیر اهوارکی