امر به معروف و نهی از منکر نظارت همگانی 5
هر حکمی از احکام اسلامی اهمیّت خاصّی دارد و عدم انجام آن، خللی در ارکان دین ایجاد می کند. در این میان احکامی که جنبه ی اجتماعی دارند در صورت متروک ماندن آن ها، خلأ بیشتری در جامعه به وجود خواهد آمد و ضربه ی بیشتری از این طریق وارد می شود. با توجّه به اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر و آثار مفید و ارزنده آن، می توان فهمید که ترک این دو واجب بزرگ الهی چه وضعیّت دردناک و اسف باری را در اجتماع به وجود خواهد آورد. قرآن کریم، ترک نهی از منکر را به عنوان یک امر ناپسند به شمار می آورد و از کسانی که نهی از منکر نمی کنند، به بدی یاد می کند(مائده/ 63 و 179- هود/116). یک انسان مؤمن آن قدر به این تکلیف خداوند اهمیّت می دهد که حاضر نیست لحظه ای نافرمانی او را مشاهده کند و سعی می کند از انجام گناهان و افعال زشت دیگران جلوگیری کند. ترک امر به معروف و نهی از منکر به اندازه ای مبغوض خداوند است که سهل انگاری در ابلاغ احکام الهی به شدیدترین وجهی مورد عذاب واقع می شوند. بی تفاوتی نسبت به این فریضه جامعه را تا به حدّی در فساد و تباهی فرو می برد که فریاد دردمندانه ی امیر مؤمنان(ع) را در بالای منبر مسجد کوفه از اعماق تاریخ بدین گونه می شنویم:«ما از آن خداییم و به سوی او بازگشت می کنیم. فساد ظاهر شده امّا انکارکننده و تغییردهنده ی گناه و منع کننده ای برای آن نیست. آیا این گونه می خواهید در بهشت الهی جایگزین شوید و از عزیزترین دوستان او گردید؟ خداوند در وارد کردن افراد به بهشت فریب نمی خورد و کسی به رضایت او بدون اطاعت او دست نمی یابد»(نهج البلاغه، خطبه 129). از مجموع آیات و روایاتی که در این مورد وارد شده است به خوبی روشن می شود که ترک امر به معروف و نهی از منکر عواقب بسیار خطرناکی دارد و هم افراد تارک این دو واجب و هم جامعه ای که این دو وظیفه ی عمومی را رها کرده است، دچار آفات زیادی می شوند که سعادت دین و دنیای آنان را به خطر می اندازد. در این شماره به پیامدهای فردی موضوع مورد بحث اشاره می کنیم.
– تضعیف ایمان: کم ترین آفت ترک امر به معروف و نهی از منکر، ضعیف شدن ایمان انسان و خارج شدن از زمره ی مؤمنان راستین است. ترک امر به معروف و نهی از منکر رفته رفته انسان را نسبت به دستورات الهی سست و بی اعتقاد خواهد ساخت. انسانی که ببیند دیگران به راحتی احکام دین را زیر پا می گذارند و آزادانه محرّمات الهی را مرتکب می شوند و در عین حال هیچ کوششی در جهت جلوگیری از رفتار حرام آنان انجام ندهد، کم کم نسبت به شایع شدن کارهای حرام بی تفاوت خواهد شد. لازمه ی دینداری حقیقی این است که انسان احساسات و عواطف خود را صادقانه و خالصانه در جهت باورهای دینی به کار گیرد و با متدیّنین دوست و با دشمنان دین خصومت ورزد و از دیدن پایمال شدن دستورات خداوند خشمگین گردد؛ در غیر این صورت نمی توان به دینداری چنین کسی اطمینان داشت. امام صادق(ع) در این رابطه می فرمایند:« هرکس که به خاطر دین محبّت نورزد و به خاطر دین خشمیگن نگردد، دین ندارد»(وسائل الشیعه، ج 11). امر به معروف و نهی از منکر پیوندی ناگسستنی با ایمان دارد وشخصی که با وجود توانایی، آن دو را ترک کند، در واقع رواج گناهان در جامعه مطلوب و محبوب اوست.
– شریک شدن در معاصی اهل گناه: سکوت در مقابل گناهکار به منزله ی تأیید موافقت با عمل او شمرده می شود. وقتی فرد مجرم مشاهده کند دیگران در برابر رفتار نادرست او واکنش نشان نمی دهند، در انجام محرّمات جرأت پیدا می کند؛ مخصوصاً اگر خطاکار از سکوت سایرین به رضایت آنان پی ببرد. به طور کلّی هر کس که با عدّه ای در رفتارشان موافق باشد و به اعمال آن ها رضایت دهد -اگر چه در عمل آن ها را یاری نکند- از آنان محسوب می شود و خشنودی قلبی او نسبت به گناه، او را نزد خداوند شریک جرم معصیت کاران قرار می دهد. پیامبر اسلام(ص) می فرمایند:«کسی که به معروفی امر کرده یا از منکری نهی کند یا بر کار خوبی راهنمایی کند یا بدان اشاره نماید، شریک در آن نیکی است و کسی که به بدی امر کند یا به آن راهنمایی کند یا اشاره نماید، در آن بدی شریک است»(وسائل الشیعه، ج11). بنابراین هر مسلمانی وظیفه دارد برای رهایی از مشارکت در گناه در صورت مشاهده ی کار خلاف، هر چند قدرت جلوگیری از آن منکر را نداشته باشد، حدّاقل با زبان نهی کند و ناراحتی و مخالفت خود را ابراز کند. این وظیفه ای است که انسان به ویژه باید در محیط زندگی خویش بدان توجّه کند.
– محرومیّت از سعادت و زندگانی واقعی: حیات انسان غیر از جنبه ی مادّی و ظاهری یک جنبه ی معنوی نیز دارد که در حقیقت بُعد مادّی مقدّمه ای برای رسیدن به اهداف معنوی آن است. زندگی بدون اهداف معنوی پوچ و تهی است. انسان وارسته زندگی را به جهت لذّت های مادّی نمی خواهد، بلکه ارزش زندگی از دیدگاه او به خاطر دانستن عقاید الهی و تلاش در جهت تحقّق آن هاست. در این میان کسی که به ارزش های معنوی و مکتبی حسّاسیتی نداشته باشد و برای ایجاد معروف و از بین بردن منکرات کوششی انجام ندهد، حیات معنوی و سعادت حقیقی را از دست داده است. با تلاش و مبارزه ی پیگیر برای استقرار ارزش های الهی است که انسان به تعبیر قرآن کریم به «حیات طیّبه» نائل می شود، امّا انسانی که از این موهبت بی بهره است و برای حفظ منافع موهوم دنیوی در مقابل زشتی و بی عدالتی سکوت می کند، از سعادت محروم است و با ادامه ی این گونه زندگی ذلّت بار سعادت واقعی را در ک نخواهد کرد. امیر مؤمنان (ع) فرموده اند:« کسی که انکار منکر را با قلب و دست و زبانش ترک کند، مرده ای در میان زندگان است»( نهج البلاغه، حکمت 374).
– خشم خداوند متعال: رحمت عامّه الهی شامل همه ی انسان ها می شود، ولی رحمت خاصّه فقط مخصوص بندگانی می باشد که اهل طاعت و عبادت هستند و کاملاً اوامر او را اجرا می کنند. آمرین به معروف و ناهین از منکر غیر از این که خودشان به دستورات الهی عمل می نمایند، دیگران را هم به انجام تکالیف ترغیب می کنند و از ارتکاب محرّمات برحذر می دارند و درنتیجه در پیشگاه پروردگار از ارج و قرب مخصوصی برخوردارند. امّا در نقطه ی مقابل افرادی که به این دو واجب عمل نمی کنند، از رحمت خاصّه بهره ای نخواهند داشت. بدتر از این افراد کسانی هستند که به منکرات امر می کنند و از خو بی ها نهی می کنند. اینان منفورترین اعمال را مرتکب می شوند. از پیامبر اسلام(ص) پرسیدند که کدامین اعمال در نزد خدا مبغوض است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: امر به منکر و نهی از معروف.(تهذیب الاحکام،ج 3). حتّی در قرآن از این عمل به عنوان یکی از شاخه های نفاق یاد شده است(توبه/67).
در شماره ی بعد إن شاء ا… به بررسی پیامدهای اجتماعی ترک این دو تکلیف الهی خواهیم پرداخت.
حسین ناطقی