سلوک سیاسی علوی (ع)
بعد از حکومت اسلامی که رسول خدا(ص) پس از هجرت در مدینه تشکیل داد، حکومت امیرمؤمنان حضرت علی(ع) هر چند متأسفانه بسیار کوتاه بود، اما نمونه کامل حکومت اسلامی پس از پیامبر اسلام بود.گرچه ایشان در طول مدت چهار سال و چند ماه خلافتشان به علت کارشکنی ها و توطئه های متعدّد داخلی نتوانست به همه آرمان های خود دست یابد، اما بدون شک در ارائه یک الگوی حکومتی مبتنی بر تعالیم اسلامی و منطبق با معیارهایی که در این آیین معرفی شده توفیق کامل داشت. بیان ویژگی ها و برجستگی های حکومت درخشان آن حضرت که از آن به « سلوک سیاسی» تعبیر می کنیم، بیش از حدّ این نوشتار است و ما در این جا به شاخص های آموزنده و سازنده خلافت امام اشاره می کنیم. نکته ای را که باید در نظر داشت این است که سلوک سیاسی حضرت جدای از سلوک معنوی و اخلاقی ایشان نیست و سیاست علوی سیراب شده از معنویت علوی است.
1-امیرمؤمنان(ع) چرایی قبول خلافت را اجرای عدالت و بهره مندی یکسان مردم از امکانات عمومی معرفی می کنند. امام در مدت خلافتشان به صورت جدی به دنبال این هدف بودند و در راه اجرای عدالت تلاش های فراوانی کرند تا آن جا که درباره حضرت گفته شده که: «علی(ع) در محراب به خاطر شدت عدالتش به شهادت رسید».
2- امیرمؤمنان(ع) قدرت را «امانت الهی و ابزاری برای خدمت و احقاق حق و نابودی باطل» می دانست نه به دیده شکار و لقمه چرب؛ از این رو از واگذاری سمت و منصب به تشنگان قدرت(مانند طلحه و زبیر) و نه شیفتگان خدمت خودداری می کردند . به همین خاطر هم با مخالفتها و دسیسه های آنان مواجه گشتند.
3-امیرمؤمنان(ع) در دوران حکومت –همچون پیش از آن- در نهایت سادگی زندگی می کردند و کارگزارانش را نیز به ساده زیستی، بی توجّهی به جاذبه های دنیا و وارستگی از دلبستگی های مادی توصیه می نمودند.
4- معیار مورد تأکید امام در انتخاب کارگزاران و نمایندگان، سابقه، تقوا، مدیریت و پایبندی به ارزش های دینی بود و آن چه برای ایشان در این باره مطرح نبود، ملاک خویشاوندی و قوم گرایی بود.
5-امیرمؤمنان(ع) بر خلاف بیساری از سیاستمداران بشری در گذشته و حال، هدف را توجیه گر وسیله نمی دانستند و برای رسیدن به مقاصد خویش استفاده از هر وسیله ای را جایز نمی شمردند.این در حالی بود که دشمن ایشان معاویه از هر ابزار مشروع و نامشروعی برای رسیدن به اهداف و مقاصد شیطانی خود استفاده می کرد و در این راه از هیچ کاری دریغ نداشت.
6- امیرمؤمنان(ع) در برخورد با مخالفان و دشمنانشان اصول و ضوابط را زیر پا نمی گذاشتند و با اتکای به قدرت از آنان سلب آزادی نمی کردند مگر آن که آنان موجبات شدت عمل را فراهم می کردند. امام با آن که در موضع قدرت بودند با آنان مدارا می کردند و مخالفتهایشان را تحمّل می کردند تا آن که دست به عملیات تروریستی و حذف فیزیکی خواص زدند و آشوب و ناامنی ایجاد نمودند. در این هنگام بود که امام ناگزیر برای دفع فتنه آنان از قدرت نظامی استفاده می کردند.
7-امیرمؤمنان(ع) با آن که کارگزاران صالح و لایق منصوب می نمودند، اما در عین حال رفتار و عملکرد آنان را توسط بازرسانان دقیق و تیزبین زیر نظر داشتند و کوچک ترین رفتار نادرست آنان از حضرت مخفی نمی ماند و اقدام مقتضی در مورد آنان به عمل می آوردند.
8- امیرمؤمنان(ع) در اجرای اصول و ارزش ها قاطع بودند و بدون هیچ گونه چشم پوشی و سازشکاری آن ها را اجرا نموده و حقیقت را فدای مصلحت نمی کردند. نمونه آن اصرار بر عزل معاویه از حکمرانی شام بود که ایشان پیشنهادهای کم بصیرانه و گاه مغرضانه بعضی افراد مبنی بر الزام معاویه به بیعت را با قاطیت رد نمودند. به طور کلی، امام خلافت را اصل نمی دانستند و آن چه از نظر ایشان اصل بود، «عدالت، حق و احیای سیره پیامبر (ص)» بود و هرگز از این اصول عدول نمی کردند و معامله و سازش بر سر آن ها را روا نمی شمردند.
پروردگارا! سلوک دنیوی و اخرویمان را علوی و ما را شیعیان حقیقی آن حضرت قرار بده. آمین!
ح.ن